داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اشک شوق

خیلی هیجان داشتم . دل تو دلم نبود . خدایا من از همه چیزم گذشت می کنم . همون جوری که تا حالا کردم و باهاش راه اومدم و اونم خودشو نشون داد . خدایا من دوستش دارم .. هیچوقت یادم نمیره دوسال بود که فقط با هم تلفنی حرف می زدیم . از خداش بود که باهاش بیام بیرون و قدم بزنم -رضوان جون من از اون دخترایی که فکر کردی نیستم . من اگه کسی رو دوست داشته باشم تا آخرش باهاشم . از این چیزای مسخره رو که من باهات دوستم و رابطه ما دوستی معمولیه به هیچ وجه قبول ندارم . دوستی به جای خود و عشق به جای خود . روز به روز حس می کردم که بیشتر عاشقش میشم . پس از دوسال یکی دوبار رفتم خونه شون . اولین بار که منو بوسید سرش داد کشیدم ولی عادتم داد و بعد هم از این هم جلوتر رفت . دستشو می ذاشت رو سینه هام . خیلی خوشم میومد . پاهام سست می شد .یه روزی که بازم از این کارا کرد  حرکت و هیجان خاصی رو در کسم حس می کردم . شاید بیشتر از اون طالب سکس بودم . ولی یه لحظه ترس برم داشت اونو به سمتی پرت کردم و با ناراحتی از خونه اش رفتم بیرون .. دیگه تا چند روز تحویلم نگرفت تا این که یه روز دوستم سهیلا بهم گفت ببینم آلاله از یکی شنیدم که با رضوان بهم زدی .. اگه این جوره برم طرفش .. ظاهرا از یکی از دوستاش که دوست پسرش دوست رضوان بوده شنیده .. مثلا  با رضوان قهر بودم ولی با عصبانیت شدید واسش زنگ زدم و گفتم اگه دوست داشتن تو تا همین حد بوده پس برو هر غلطی که دلت می خواد بکن -چی شده آلاله .. بعد از ظهر بیا خونه مون من باهات حرف دارم .. -نه رضوان من دیگه پامو تو خونه ات نمی ذارم . تو یه هوسبازی منو به خاطر خودم دوست نداری . -بهت گفتم بیا قول میدم کاریت نداشته باشم .. می خوام آخرین حرفامو بهت بزنم .. این جوری نمیشه .. دلم هری ریخت پایین . راستش  از دستش عصبی بودم . منتظر بودم ازم عذر خواهی کنه . نازمو بکشه .. قبول کردم که برم .. با ناراحتی و استرس رفتم . اون کاری رو که می گفت انجام می داد . با عذر خواهی شروع کرد .. -آلاله فکر نکن که من هوسبازم . راستش من تزم اینه اونایی که با هم صمیمی و عاشق همن روح و جسمشون هم یکیه .. منم حس کردم که نیاز دارم ولی نمی دونستم که تو این قدر با من احساس فاصله می کنی ;/; -باورم نمیشه رضوان تو همه چی رو در سکس می بینی متاسفم -منم واست متاسفم آلاله که تو سکسو هیچی نمی بینی .. -چرا درکم نمی کنی رضوان . چرا خود خواهی . من یه دخترم . منم دلم می خواد . نه این که نیاز نداشته باشم . به منم حق بده . جامعه بد شده . به دختر به چشم یه کالا نگاه می کنن . -ببینم حالا دیگه دوستم نداری . حتما میگی چقدر پست و هوسبازم … من فکر می کردم باهات صمیمی ام . اشک تو چشاش جمع شده بود . پیشونی منو بوسید .-برات آرزوی خوشبختی می کنم آلاله . نه این که چون راضی نشدی واسه اینه که ناراضی شدی . -چرا فکر می کنی دیگه دوستت ندارم .. چرا چرا .. این بار خودم رفتم تو بغلش .. دستمو گذاشتم زیر چونه اش . لباشو بوسیدم .. دوتایی مون دوباره داغ کرده بودیم . نمی دونم چرا این بار عشق بهم دستور داده بود که می تونم تسلیمش شم . عشق بهم گفته بود که می تونم هوسو به خونه دلم راه بدم فقط زیاد ازش پذیرایی نکنم . دلم می خواست بیشتر باهام ور بره . با این که خونه شون کسی نبود ولی در اناقو از داخل بست . .یه وقتی متوجه شدم که اون فقط یه شورت پاشه و منم یه شورت و سوتین .. وقتی دستشو گذاشته بود رو سوتینم و با سینه هام ور می رفت -درش بیار رضوان .. درش بیار .. حس کردم که نمی تونم از دستش بدم . فکر می کردم که این جوری می تونم بهش نزدیک تر شم . وقتی که لباشو رو نوک سینه ام گذاشت و آروم آروم می مکید دستم بی اختیار رفته بود لای شورتم و با کسم ور می رفتم ولی اون دستمو داد کنار و خودش این کارو ادامه داد . شورتمو کشید پایین .. این هیجان و این شور هوس هیچوقت از یادم نمیره .. وقتی دهنشو گذاشت روی کس و چوچوله هامو مثل سینه هام میک می زد  این فشار هوس بود که به قلبم فشار می آورد و تمام بدنمو می لرزوند . خودم از ناله هام خجالت می کشیدم -رضوان بگو دوستم داری بگو عاشقمی بگو تنهام نمی ذاری .. و اونم خیلی بیبشتر از اینها رو واسم می گفت . وقتی کسمو می مکید دلم می خواست برم به یه بلندی و از خوشی زیاد خودمو پرت کنم . در یه همچین حال و هوایی بودم که حس کردم یه چیزی داره ازم می ریزه انگاری که پرت شده باشم و از یه سرسره بلند و خیلی شیب دار شهر بازی سرخورده و به دامنه اش رسیده باشم . طوری احساس لذت و آرامش می کردم که سابقه نداشت . با میک زده شدن کسم ارگاسم شده بودم .  وقتی که منو خوابوند و سوراخ کونمو با کرم چرب کرد از ترس درد به خودم می لرزیدم .. ولی وقتی گفت که عیبی نداره عوضش پس از ازدواج کارمون راحت تره لبخندی رو لبام نشست .. -چه کون ناز و سفیدی داری آلاله .. گل زیبای من -من هر گلی باشم مال باغ رضوان خودم هستم . سرمو بر گردونده و لبامونو رو لبای هم قرار دادیم و اون کیرشو به سوراخ کونم فشار داد -نههههههه نههههههه دردم میاد .. ووووویییییی وووووویییییی پاهامو می زدم به زمین .. تا این که یه قسمت از کیرش رفت تو کونم .. عیبی نداره بذار حال کنه بذار خوشش بیاد .. اون این جوری می خواد . شاید دوستان اشتباه می کنن که سکس  قبل از از دواج عشقو از بین می بره .. شاید چیزی رو که از بین می بره عشق نباشه . شاید بین اونا عشقی نبوده . در همین حال و هوا و تحمل درد بودم که حس کردم کیرش توی کون تنگ و چسبون من داغ کرده و آبشو ریخته توش .. اون روز کیرشو ساک نزدم ولی یکی دوبار بعدا این کارو انجام دادم . وقتی که سکسمون تموم شد خودمو انداختم تو بغلش و گفتم حالا که کارت تموم شد فراموشم می کنی ;/; -خندید و گفت هنوز که خرم از پل نگذشته .. -اگه بگذره فراموشم می کنی ;/; باهام ازدواج نمی کنی ;/; اونو دیگه تخفبف بیا . منظورم این بود که قبل از ازدواج هوس کردن کسمو نداشته باش یا انجامش نده و ازم نخواه -آلاله من تا باهات ازدواج نکردم چیزی رو از پل رد نمی کنم … ولی تا صبح گریه می کردم . آخه من این جوری نبودم .اگه دلشوزده باشم چی ;/; اگه به چشم یه هرزه بهم نگاه کنه ;/; اگه واسه هوسش بره دنبال یکی دیگه … حالا چند سالی از اون روز می گذره .. دل تو دلم نیست .. رضوان با خونواده اش اومده خواستگاری سر مهریه و این بند و بساط دارن چک و چونه می زنند . من و رضوان بی خیال این حرفا داریم به هم لبخند می زنیم .. شب بله برونه . شب شکوه عشق .. شب شکوه پیوند .. یهو یه همهمه ای بلند شد و همه کف زدند . انگار خونه منفجر شده بود .. -رضوان تمومه ;/; -حل حله آلاله .. همه داشتند می خندیدند منم داشتم می خندیدم ولی اشک شوق همراه با خنده های من از دیدگانم جاری بود …. پایان .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها