داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

از صندلی عقب تاکسی شروع شد

سلام دوستان من حمیدم و از بچگی علاقه داشتم قدرت های ماورایی پیدا کنم برای همین رفتم هند و مدت ها مرتاض شدم و ریاضت کشیدم. طوری شده بودم که دیگه روزه گرفتن عادی برام مثل آب خوردن بود و بعدش برگشتم ایران.
سالها گذشت و یه روز ماه رمضان بود روزه داشتم نزدیک اذان بود تو تاکسی نشستم جلوتر یک مسافر دیگه سوار شد تنم خورد به مسافری که از قبل نشسته بود یک دفعه حس عجیبی بهم دست داد دهنم روزه بود ولی فشار شهوتم عقل رو ضایع کرده بود خلاصه نگاش کردم دختر سفید چشم رنگی خوشگلی بود وقتی تنم خورد بهش حس کردم اونم دلش میخواد بخاطر همین تکون نخوردم که بدنم به بدنش همچنان چسبیده بمونه ، خیلی نرم بود ، حسابی راست کرده بودم ، یادم نیست کت بود یا کاپشن ولی انداختم روی پام ، اونم دیگه شل شده بود ولی شرم و حیا مانع میشد بهم نگاه کنیم حسابی سرخ شده بودم ، اروم شروع کردم دستم رو بردم زیر کاپشن و با خودم ور میرفتم ، حس خیلی خوبی بود ، خودم بیشتر بهش چسبوندم ، اونم دل می داد ، مطمئن بودم اونم دلش میخواد ولی نمیتونست کاری کنه ، همچنان با خودم ور می رفتم که از بد شانسی جلوتر مسافری که جدید سوار شده بود پیاده شد . ضد حال اساسی خوردم آخه باید یکم اینورتر میومدم ولی نمی شد نمیتونستم یکم دیگه ادامه میدادم آبم میومد ولی مجبور بودم دیدم راننده داره توی آینه نگاه میکنه خلاصه خودم رو کشیدم اینورتر ، ولی دوباره شانس بهم رو کرد باز جلوتر یک مسافر دیگه سوار شد این دفعه دیگ چسبوندم به دختره اونم خودش کج کرد رونم زیر رونش رفته بود کاپشنم انداخته بودم روش ، دیگه مالیدمش حسابی ، دست دیگم داشتم با خودم ور میرفتم ، دستمو بردم لای پاش ، اولین بار بود ، دختره سرخ سرخ شده بود ولی پاش رو بیشتر باز کرد ، دستمو اروم داد زیر شورتش ، دستم خیس شد ، دختره تکون عجیبی خورد، همزمان داشتم با خودم ور میرفتم ، ماشین توی یک چاله افتاد انگار دیگه قشنگ رونم زیر رونش بود دستم رسیده بود به زیر شورتش ، ماشین افتاد توی چاله بعدی هر دومون با هم ارگاسم شدیم ، چند دقیقه بعد اون یکی مسافر که اونم یه دختر خوشگل بود با اشاره بهم فهموند که منم میخوام. من آروم بهش گفتم نمیشه تو جایی هستی که راننده راحت میبینه از تو آینه. همین که اینو گفتم افتادیم تو چاله بعدی و دیگه راننده اعصابش خورد شد و فحش و کشید به هرچی مسئول شهرداریه و بعدشم برای این که آروم بشه یه آهنگ گذاشت و صداشم تا آخر زیاد کرد آینه داخل ماشینو هم چرخوند اون وری کرد و گفت: دیگه نه میخوام چیزی بشنوم نه ببینم! هر موقع رسیدیم مقصد بهتون میگم. و دیگه راننده رفت تو بحر آهنگ!
منم از خدا خواسته دور دوم رو با این یکی مسافر شروع کردم و اونم گفت: اینجوری حال نمیده بیا لخت شیم یه سکس کامل بکنیم. سکس جانانه ای کردیم و رسیدیم مقصد من، پیاده شدم شمارمو بهشون دادم ولی اونا جلوتر پیاده میشدن.
شب شد و رفتم خونه دیدم پیامک اومد: حمید جون تو رو خدا بیا ما رو نجات بده. راننده ما رو برده خونه اش و میگه باید به منم بدین و میخواد بهمون تجاوز کنه.

سریع راه افتادم در خونه راننده و زنگ زدم ولی کسی درو باز نکرد. ناچار از قدرت های مرتاضیم استفاده کردم و از دیوار راست رفتم بالا و از پنجره وارد اتاق خواب شدم.یه خونه دوبلکس بود و شنیدم صداشون داره میاد. خواستم از اتاق خواب برم بیرون که متاسفانه در اتاق خواب قفل بود. گفتم بذار از سوراخ قفل در نگاه کنم ببینم چیکار میکنه یارو. دیدم یکیشونو آورد انداخت وسط پذیرایی و رفت تو حیاط تا اون یکی رو بیاره. اون یکی خیلی بیشتر تقلا کرد ولی حریف راننده نره خر نشد و اونم آورد تو پذیرایی. ولی تو این مدت دختر قبلی رفته بود تو آشپزخونه یه چاقو برداشته بود و اومد با چاقو حمله کرد به راننده ولی اون نره خر جا خالی داد و بعدش چاقو رو گرفت و گفت: پس حالا که اینجوری شد، قبل از کردنتون این چاقو رو هم میبندم به کیرم تا با هم برن تو کونتون. من بالاخره کلیدو پیدا کردم و در و باز کردم و رفتم سمتشون. وقتی رسیدم دیگه راننده چاقو رو به نوک کیرش بسته بود. دخترا تا منو دیدن اشکشون تبدیل به اشک شوق شد و دویدن سمت من و بغلم کردن و بوسم کردن و بعدش پشتم قایم شدن. راننده گفت: تو که عقب ماشینم حالتو کردی، دیگه واسه چی اومدی؟ میخوای کون تو هم پاره شه با این کیر-چاقو؟
برای اینکه آخرین شانس رستگاری رو بهش بدم گفتم: تو در گمراهی هستی. دعوتت میکنم به راه راست. خودت رو از شر نفست رها کن و از تاریکی به ظلمت بیا.
ولی خوب اون قلبش از سنگ شده بود و خواست حمله کنه سمتم که صدای شلیک اومد و گلوله ای وسط شکمش رو سوراخ کرد و افتاد زمین. اطرافو نگاه کرد و با آخرین توانش پرسید: کی بود؟ جواب دادم: سوراخ زیرشکم منو نمیبینی؟ سوراخ گلوله است. بعدش شلوارمو درآوردم و تفنگو از تو شرتم آوردم بیرون. چشماش از تعجب گشاد شد و در همون حالت سقط شد. دخترا پرسیدن چطوری ماشه رو کشیدی؟ گفتم: با کیرم! من سال ها مرتاض بودم!

نوشته: حمید کوهساری

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها