از ته یه روستای دور افتاده تا…(۱)
ما توی یکی از روستاهای جنگلی شمال زندگی می کردیم خونه ما با روستا دو سه کیلومتر فاصله داشت و یه اقامتگاه بوم گردی بود که معمولا توی تابستون مسافرای زیادی داشتیم بعد از طلاقم حال روحیم خیلی بد بود اما از وقتی به داداش و مامانم توی اقامتگاه کمک می کردم حالم خیلی بهتر شده بود آخرین روز شهریور ماه بود و داداشم رفته بود دانشگاه چون مشهد درس می خوند و فردا مهرماه بود که یکی از واحدها مون رو رزرو کردن برای 2 مهر 3 نفر بودن دو تا آقا یه خانم برای 3 روز وقتی اومدن یه مرد آلمانی بود و مترجمش و یه خانم روز اول بعد از اینکه ناهار و براشون بردم مترجم شون که اسمش حسام بود خیلی سوال پرسید گفت شما و خواهرتون اینجا رو اداره می کنید؟ گفتم نه مادرم هستن گفت اصلا بهشون نمیاد یه دختر همسن شما داشته باشن بعدشم اون خانم اومد کلی سوال پرسید کلا زیر و بم زندگیمون رو درآوردن روز دوم خانمه ظهر رفت و اون دو تا آقا گفتن 8 شب براشون شام بیاریم و خوردن و 9 چراغ سویت شون خاموش شد.
مادرم می گفت آقا آلمانیه چقدر خوش تیپ و قشنگه گفتم اسمش آنتوانه آره بخصوص موهای زردش و خندیدیم من و مامان توی سویت خودمون می خوابیدیم که از همه سوئیت ها کوچیکتر بود چون کسی نمی گرفتش خودمون توش می خوابیدیم نصف شب بود که در سوئیت مونو زدن مامانم درو باز کرد و آنتوآن مامانم و هل داد و خودش و حسام اومدن داخل سوئیت و حسام درو بست مامانم گفت چی شده؟
آلمانیه حرف زد البته جسته گریخته وسطش فارسی هم حرف میزد اما در حد یه کلمه دو کلمه حسام گفت میگه اگر عاقل باشید امشب یه شب به یادماندنی میشه اما اگر نه که اسلحه اش رو درآورد حسام گفت عاقل باشید این دو روز دیگه پرواز داره آلمان اگه شما رو بکشه تا بفهمن این رفته این یه خرپوله بیاید بچاپیمش کلی پول داره بهش بگید پول می خواید من گفتم خب حالا چی می خواد؟ گفت هیچی فقط می خواد امشب تا صبح خوش بگذرونه عشق و حال کنه من بهش گفتم اگه پولشو خوب بده من راضیم حسام بهش گفت و به حسام گفت برو کیفمو بیار حسام که رفت مامانم گفت دختر این حرف چی بود زدی؟ بیا کمک کن بزنیمشون بندازیمش بیرون الانم تنهاست گفتم بعد مدتها شانس اومده در خونمون حالا شانس ما اینجوری اومده چرا از دستش بدیم؟ ازش پول می گیریم میریم مشهد یه خونه می گیریم که رضا نخواد بره خوابگاه گفت مگه همه چیز پوله؟ که یهو حسام اومد با یه کیف و دادش به آنتوآن یه بسته یورو درآورد و ریخت روی سرمون و تند تند یه چیزی میگفت حسام گفت میگه هر چقدر پول بخواید هست فقط لخت شید گفتم شما دو نفرید حسام گفت شما هم دو نفرید گفتم هزینه تون زیاد میشه که به آلمانیه گفت، حسام گفت میگه پولش مهم نیست فقط می خواد دو روزی که اینجاست تا می تونه عشق و حال کنه گفتم 8000 یورو نصفشم الان اون زمان یورو 25هزارتومن بود قبول کرد و داد و گفت لخت بشید من زود لخت شدم اما مامانم لخت نمیشد هر چی منو حسام بهش گفتیم لخت نشد آلمانیه به حسام یه چیزی گفت و حسام اومد سراغ من گفتم چی گفت؟ گفت اون زن با من.
حسام گفت اسمت فرشته است؟ عجب بدنی داری
و داشت سینه هامو می خورد آنتوآن داشت از مامانم لب می گرفت و با دستش کوسشو میمالید هر وقت به مامانم و آنتوآن نگاه می کردم داشت کوسشو میمالید بغلش کرد آوردش کنار من خوابوندش و شلوار و شورتشو کشید پایین و کامل از پاش دراورد و پاشو باز کرد و شروع کرد خوردن کوسش حسام هم هر کاری آنتوآن میکرد تکرار می کرد و پامو باز کرد و شروع کرد خوردن کوسم صدای آه و ناله من و مامانم بلند شده بود که آنتوآن کیرشو تا ته کرد توی کوس مامانم که حسامم همین کارو کرد و داشتن توی کوس من و مامانم تلنبه میزدن چشامو بسته بودم و لذت می بردم که حسام آبش اومد و کشید بیرون و آنتوآن هم بعد از چند ثانیه آبش اومد و کشید بیرون من و مامانم توی اوج شهوت بودیم چشامو باز کردم دیدم آنتوآن اومد کیرشو کرد توی دهنم دیدم حسامم کیرش توی دهن مامانمه براشون خوردیم تا دوباره راست کردن آنتوآن کیرشو کرد توی کوسم و مثله دیوونه ها تند تند تلنبه میزد دو بار ارضا شدم اما اون ولم نمیکرد و داشت تلنبه میزد موقع ارضا شدنمم صبر نمی کرد وقتی میگفتم نه و مقاومت می کردم سیلی های محکمی بهم میزد منم اجازه میدادم به کارش ادامه بده حسام که آبش اومد و از توی مامانم کشید بیرون رفت کیرشو کرد توی کوس مامانم و تند تند اونجا تلنبه میزد و به صورتش سیلی میزد و نوک سینه هاشو فشار میداد با دستش محکم روی سینه هاش میزد من و حسام خوابیدیم صبح که بیدار شدم حسام نبود و آنتوآن روی مامانم خوابیده بود و انگار جفتشون بیهوش شده بودن رفتم بیرون دیدم حسام دستشوییه اومد بیرون گفت فرشته میای بریم حمام؟ گفتم باید صبحانه آماده کنم گفت بیا بریم برگشتیم کمکت می کنم آماده کنی گفتم اگه اونا بلند شدن؟ گفت اونا یه ساعت پیش خوابیدن کل شب آنتوآن و مامانت درگیر بودن با هم رفتیم حمام حسام خیلی مهربون و با محبت بود این اولین بار بود با یه مرد می رفتم حمام و انقدر خوش می گذشت کلی بوسیدم و ازم لب گرفت براش خوردم و کیرشو لای سینه ام گذاشت و تلنبه زد تا آبش اومد و دوش گرفتیم و اومدیم بیرون توی آماده کردن صبحانه هم خیلی کمکم کرد و از پشت بهم می چسبید و می گفت این کون خوشگلو کی بکنم؟ گفتم وااای الان نه تو رو خدا گفت باشه شب گفتم باشه شب.
مامانم و آنتوان تا ظهر خواب بودن ناهارو آماده کرده بودم که مامانم بیدار شد گفت این حرومزاده آبش نمیومد نفهمیدم کی خوابم برد ولم نمی کرد سینه های مامان کبود بود از بس زده بود روشون مامانم گفت من دیگه با این نمیرم آنتوان بیدار شد یه چیزی گفت گه حسامو صدا کردم ترجمه کنه گفت می خواد با مامانت بره حمام گفتم بگو مامانم نمیاد که مامانم گفت چرا زر میزنی؟ منم کثیفم باید برم حموم دیگه گفتم تو گفتی دیگه نمیری؟ حسام خندید گفت مامانت از آنتوان خوشش اومده آنتوآنم از مامانت و خندیدیم
یه ساعت توی حمام بودن بعد که اومدن ناهار خوردن و مامانم رفت خوابید و حسام و آنتوآن آماده شدن و رفتن گفتم کجا میرید؟ گفت میریم خرید واسه امشب گفتم اینجا که همه چیز هست؟
وقتی برگشتن انجیر و معجون و خرما و موز و کلی چیز دیگه خریده بودن و اومدیم با هم خوردیم و رفتیم استراحت کردیم من و مامانم که بیهوش شدیم حسام و آنتوآن هم رفتن خوابیدن ساعت 7 عصر بیدار شدم مامانمو صدا کردم و کباب درست کردیم ساعت 9 شب بیدار شدن و کباب ها رو خوردیم ساعت 12 شب بود که رفتیم سوئیت حسام و آنتوآن که حسام گفت امشب شب آخره پس تا می تونید عشق و حال کنید
اولین موردی که ما رو شوکه کرد فارسی حرف زدن آنتوآن بود که بدون نیاز به ترجمه حسام راحت فارسی حرف میزد و انگار برامون نقش بازی کرده بود به مامانم گفت جنده خانوم بیا بشین روش مامانم گفت خدا رو شکر فارسی حرف نمیزد حال نمیداد و حسام از پشت بغلم کرد و گفت الوعده وفا گفتم باشه عزیزم گفت بریم کنار اونا رفت کنار آنتوآن نشست و هردوشون لخت شدن و من و مامانم داشتیم کیرشونو می خوردیم حسام سرمو فشار داد و کیرشو تا ته کرد توی دهنم داشتم بالا میاوردم که ولم کرد مامانم نشسته بود روی کیر آنتوان و داشت بالا پایین میرفت حسام بهم گفت مامانت از اون جنده هاست چه کوسی داره میده
بلند شد مامانم و آنتوآن روی مبل بودن منو جلوی اونا روی زمین داگی کرد و موهامو توی دستش گرفت و توی کوسم تلنبه میزد میگفت مادر جنده مادرت داره چیکار میکنه؟ مادرت داره چیکار میکنه؟ موهامو می کشید می گفت ببین داره کوس میده بگو داره کوس میده نگاه کردم دیدم کیر آنتوآن تند تند توی کوس مامانم میره و میاد گفتم داره کوس میده داره کوس میده گفت پس تو چی هستی؟ پس تو چی هستی؟ و موهامو محکم می کشید میگفت بگو مادر جنده تو چی هستی؟ گفتم مادر جنده توی کوسم تلنبه میزد میگفت مامانت داره چیکار میکنه؟ گفتم داره کوس میده گفت پس تو چی هستی؟ گفتم مادر جنده گفت جووووون مادرتم امشب جلوت میگام وقتی آبش اومد گفت مادر جنده امشب باید زیر کیرم غش کنی آنتوآن مامانمو داگی کرده بود و توی کوسش تلنبه میزد حسام هم رفت کیرشو کرد دهن مامانم و میگفت بخورش می خوام کون دخترتو جر بدم بخورش دوتایی افتاده بودن به جون مامانم حسام کیرشو تا ته می کرد توی دهنشو تا مرز خفگی می بردش و بعد کیرشو درمیاورد رفتم حسامو آوردم گفتم بیا بکن کونمو مگه نمی خوای؟ گفت جوووون بریم کونتو بگام مادر جنده کیرشو کرد توی کونم گفت جووووووون چه تنگه بهم میگفت تو یه زن محشری کاش زن من بودی با تو اصلا پیر نمیشدم خیلی زور میزد وحشی باشه اما نمی تونست می بوسیدم و میگفت خیلی دوست دارم فرشته گفتم منم دوست دارم حسام میگفت کاش آبم نیاد تا صبح توی کونت تلنبه بزنم گفت کامل بخواب روی شکمت و کیرشو کرد توی کونم و خوابید روم و تلنبه میزد میگفت فرشته خیلی بهم حال میده کونت فرشته آبم داره میاد گفتم بریزش توی کونم گفت میریزمش توی کونت میریزمش توی کونت دو سه تا تلنبه محکم زد و کیرشو تا ته کرد توی کونم و آبشو ریخت توی کونم خوابیده بود روم و در گوشم میگفت من عاشقتم فرشته دوست دارم دوست دارم گفتم منم دوست دارم حسام جانم مامانم هم روی آنتوآن خوابیده بود انگار آب اونم اومده بود
یکم توی بغل همدیگه خوابیدیم و بعدش آنتوآن اومد سمت من و گفت بخورش و کیرشو کرد توی دهنم مامانمم داشت کیر حسامو می خورد بعدش کاندوم آوردن و کشیدن روی کیرشون و حسام خوابید و آنتوآن کمک مامانم کرد که بشینه روی کیرش و شروع کرد تلنبه زدن توی کوس مامانم بعدش آنتوآن مامانمو خوابوند و سینه هاشو گذاشت دهن حسام و خودش کیرشو کرد توی کونش مامانم گفت آی حسام گفت جنده خانم دوتا کیر دوست نداری؟ مامانم حرفی نمیزد که دو تا سیلی محکم زد توی صورتش گفت جواب بده جنده جواب بده جواب بده دو تا کیر دوست داری؟ مامانم گفت آره آره آره مدام می پرسید دوتا کیر دوست داری؟ مامانمم می گفت آره آره آره و نوبتی توی کوس و کونش تلنبه میزدن اولین بار بود می دیدم دو تا مرد دارن یه زنو اینجوری میکنن انقدر نوبتی تلمبه زدن تا آب حسام اومد اما آنتوآن هنوز داشت توی کون مامانم تلمبه میزد تا اینکه آب اونم اومد و مامانمو ول کردن مامانم مثله جنازه افتاده بود یه معجون بهم دادن گفتن آروم آروم بهش بده بدبخت می گفت تشنمه آب بده آب بده اون دو تا هم خوابیده بودن…
نوشته: فرشته