آرزوی محالم

امیدوارم بشه تحملش کرد آخه اولین متنیه ک مینویسم.

همزمان با پلی کردن آهنگ کنارم هستی معین،در بازشد.از در ک اومد محو زیباییش شدم.شاید معمولی ب حساب بیاد اما واسه من نماد و ملاک زیباییه.آروم مثل آدمای مسخ شده رفتم طرفش اونم تمام توجه و حواسش ب من بود.رسیدیم ب هم و بدون فوت وقت منو کشید تو بغلش دستامو دور گردنش انداختم و اونم بازوهای قویشو دور کمرم حلقه کرد .قلبم ب سرعت نور میتپید و اونم این تپش و شوقو حس کرده بود.سرمو از روی شونش برداشتم و تو صورتش نگاه کردم.با یکم مکث نگاهشو از چشام گرفت و ب لبام دوخت.آروم زبونمو ب لبم کشیدم ک بدونه باهاش موافقم.کم کم فاصلمون کم شد و لبامون قفل هم شد.اونقدر تشنه حضورش بودم ک قید نفس کشیدنم بزنم و با ولع لباشو ب بازی بگیرم یکم بعد ب خودم اومدم و دیدم زبونم داره تو دهنش میچرخه و اونم بدجور همراهی میکنه.دستاش از دورکمرم شل شد و حالت نوازش گرفت دستام دور گردنش شل شد و یکیش رفت تو موهاش و اون یکی از پشت یقش رفت تو لباسش و شروع کردم ب لمس پوست گرمش ک برام دنیا بود.کم کم دستامون سرکش تر و کنجکاوتر شدن برای کشف و لمس بدن همدیگه پر از شور و شوق رسیدن ب عشقم بودم.این عشق ممنوعه.عشق ممنوعه؛ یهو ب خودم اومدم.لبامو از لباش کندم و خودمو عقب کشیدم.
علی تا همینجا کافیه دارم خل میشم.
.خل شدنتو دوس دارم
ن علی بیخیال برو کار دست خودم میدم.
.جوووون دختر حشری من.بیا اینجا
و باز منو کشید تو بغلش و چسبوند ب دیوار.
با هیجان ادامه داد لبام چونم گردنم و شونه هام همه جارو با زبونش لمس کرد و همزمان دستاشو از زیرلباسم فرستاد رو سینه هام.بازم مسخ دستاش و حضورش و گرماش شدم.(گوربابای دنیا و آدماش عشقمو عشقه.)دستش ک ب سینم خورد نفسی کشید و نالید
. جون آخ نوکش چ شق شده من اینارو نخورده برم ؟
و باز خودشو بهم چسبوند.برجستگی زیر شلوارشو حس میکردم.منم بیکار نموندم و دکمه های پیرهنشو بازکردم روی سینه و شکمش خیلی کم مو داشت و من دلم برای این نرمی بدنش میرفت.دستامو از پهلوهاش کشیدم روی سینش و از سینش ب سرشونش و از سرشونش ب بازوهاش ک یهو نفسشو حبس کرد دستامو گرفت و گفت
.نمیدونی این انگشتای نرم و کوچیک چکارم میکنن
و انگشتامو دونه دونه بوسید و انگشت فاکمو کرد تو دهنش چشماشو بست و آروم با زبونش با انگشتم بازی میکرد وای دیدن این صحنه باعث شد ته دلم بریزه و آب از شورتمم بگذره.خیسی و داغی و نرمی دهنش باعث شد صدای نالم از گلوم بیرون بیاد و اون بیشتر مشتاق شد ک دونه ب دونه انگشتامو یکی و دوتا باهم بکنه دهنش و منم سست فقط چشمام بسته شد و کنترل صدام از دستم خارج شد.زبونشو ب کف دستم میزد و حالا ک نقطه ضعف دستش اومده بود ول نمیکرد.دستشو گذاشت پایین لباسمو ب ی ضرب اونو از تنم در آورد و چون سوتین نداشتم بی معطلی رفت سراغ سینه هام پر سروصدا لیس میزد میک میزد و آروم گاز میگرفت یکی
و میخورد و اونیکیو فشار میداد.یکی از دستاش از کمر شلوارم گذشت و ب شورتم خورد.دستشو فرستاد تو شورتمو کسمو تو دستش گرفت.ی لحظه از اینهمه خیسی تعجب کرد اینو از چشماش ک یهو گرد شد فهمیدم و بعد با حرص و خشن گفت
.جوووونم چ آبی انداخته برام.
و دودستی شورت و شلوارمو باهم کشید پایین و من نتونستم کاری کنم نشست جلوی پام و اونوقت دید ک براش مدلم گذاشتم و بیشتر حریص شد.تو ی حرکت زبونشو فرستاد لای کسم و کسمو با همه خیسیش کشید تو دهنش از هیجان جیغی کشیدم و چنگ زدم تو موهاش و فشارش دادم ب خودم.
اوووووووم جون قربون زبونت قربون حرصت آخ فدات ک روانیم میکنی.بخور کسمو آبمو لیس بزن کسمو با زبونت خشک کن بخور ک میخام بهت کس بدم.
اینا رو بی اختیار میگفتم و اون بیشتر و جدی تر میخورد دستاش روی کونم بود و با سوراخم خیلی نرم ورمیرفت.
تو ی لحظه نفهمیدم چی شد اونقدر ب خودم فشارش دادم ک ب خودم لرزیدم و ارضا شدم
یهو از خواب پریدم و دیدم کسم ب شدت نبض میزنه…
زدم زیر گریه ی نگاه ب مرد خوابیده درکنارم انداختم و خودمو لعنت کردم ک چطور بعد از پنج سال و متاهل شدن هردوتامون هنوزم شبا خوابشو میبینم اونم انقدر طبیعی.
“آرزوی محالم”امیدوارم اینو بخونی،امیدوارم…
برگرفته از داستان واقعی…
تو تا ابد آرزوی محال این دختر پاییزی.
نوشته: دختر پاییز

دکمه بازگشت به بالا