داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

آدم فضايى (۱)

فصل اول: ربوده شدن

از باشگاه بيرون مى آيم. نسيمى خنك مى وزد و صداى برگ درختان در ميان كوچه دميده مى شود. به آسمان نگاه مى كنم، ماه مانند مرواريدى بزرگ مى درخشد. عرق هاى روى پيشانى ام كمى خشك مى شوند و سرما بدنم را احاطه مى كند. سوار ماشين مى شوم و به سمت خانه حركت مى كنم.

با چرخش كليد، درِ چوبى خانه را باز مى كنم و كفش هايم را داخل جا كفشى قرار مى دهم. لباس هايم را به جزء ركابى نارنجى ام و شورتِ قرمزم، در مى آورم و وارد حمام مى شوم. صورتم را خمير ريش مى زنم و به حال خودش رهايش مى كنم.

زير بغلم را بو مى كشم. با آنكه صبح حمام بوده ام ولى حسابى بوى عرق مى دهم. با نوكِ زبانم، به آرامى شروع به بازى با زير بغلم مى كنم. بو مى كنم و مجدد ليس مى زنم. نوك زبانم با برخورد به مو هاى زبر و كوتاه زير بغلم، مى سوزد. با دستِ چپم، به تخم هايم چنگ مى زنم و فشارشان مى دهم. قطرات شور عرق، از پيشانى ام سُر مى خورند و با شانه هايم عصابت مى كنند و سپس با زبانم بلعيده مى شوند.

با دستم ضربه هاى آهسته اى به تخم هايم مى زنم و فشارشان مى دهم. ركابى ام را در مى آورم. از عرق و آب دهن، خيس شده است. ركابى را مچاله مى كنم و در دهانم مى گذارمش و محكم تر به تخم هايم ضربه وارد مى كنم. صداى فريادم را ركابى در دهانم خفه مى كند و نمى گذار در ميان حمام طنين انداز شود.

شورتم را از پايم در مى آورم و بويش مى كنم و سپس در رختكن مى اندازمش. دستم را با اب خيس مى كنم و شامپو در دستم مى ريزم. دست هاى آغشته به كف را روى كيرِ ١٥ سانتى ام مى كشم. صداى آه و ناله ام در غل و زنجير ركابى ام، گير مى كنند.

از لذت و شهوت، فريادم بلند مى شود و دهانم بالاخره باز مى شود و هم زمان ركابى از دهانم مى اُفتد و با زمين عصابت مى كند. با انگشتِ دستِ راستم بر روى نكه سينه ام مى كشم. بدنم از شهوت به لرزه مى اُفتد و ناگهان شهوت، مرا در خودش مى بلعد. ناله هايم بلند تر مى شوند و ناگهان آبم بر كف حمام روانه مى شود.

آب هاى باقى مانده روى دستم را با زبانم جمعشان مى كنم و قورتشان مى دهم. شروع به ليسيدن دست هايم مى كنم. ژيلت را بر مى دارم و بعد از آنكه ريش هايم را زدم، دوش گرفتم و با حوله تنم را خشك كردم. درِ كُمدِ لباسى ام را باز مى كنم و يك شورت از داخل كشو بر مى دارم و مى پوشم و به تخت خواب مى روم. گوشى ام را براى ساعت ٨ كوك مى كنم تا دير به
دانشگاه نرسم و سپس چشمانم را مى بندم.

با صداى آلارم از خواب بيدار مى شوم. بعد از شستن صورتم و خوردن صبحانه، آماده ى رفتن به دانشگاه مى شوم. از پله هاى ورودى دانشگاه بالا مى روم و وارد كلاس مى شوم. هيچكس هنوز وارد كلاس نشده است. ناگهان صداى محسن سكوت اُتاق را در هم مى شكند. با محسن سلام و احوال پرسى مى كنم.

زير چشمى به صورت و بدنش نگاهى مى اندازم. بدنِ زيبا و صورت مثل ماهش، كيرم را بيدار مى كند. هميشه با خودم مى گفتم چه مى شد او هم مثل من همجنسگرا مى بود. هر شب با فانتزى هاى ذهنيم در بغلش مى خوابم و تا صبح فقط و فقط براييش ساك مى زنم و كيرش را توى كونم مى كنم.

به بهانه صحبت كردن، در نيمكت كنارش مى نشينم و درباره ى دوست دخترش سر صحبت را باز مى كنم. آنقدر در زيبايى اش غرق مى شوم كه درك صحبت هايش تقريبا برايم غير ممكن مى شود. بعد از مدتى برخورد دست محسن و تكرار اسمم كه مى گويد: ( اُميد، اُميد، ) حواسم سر جايش مى آيد.

بدنم از حرارت شهوت مى سوزد. بعد از صحبت هاى من و محسن، سريع كلاس را ترك مى كنم و به دستشويى دانشكده مى روم. در را مى بندم و سريع شلوارم را پايين مى كشم اما در همين حين، چشمم به ساعتِ مچى ام مى اُفتد كه ٥ دقيقه فقط تا شروع كلاس مانده. با تمام سرعت جق مى زنم و به كلاس بر مى گردم.

بعد از چندين كلاس، به خانه بر مى گردم. شامم را مى خورم و بعد از ديدن يك فيلم گى مى خوابم. با صداى پچ پچ شخصى، از خواب بيدار مى شوم. به ساعت نگاهى مى اندازم و عقربه ها عدد ٢ و ٣٨ شب را نشانه گرفته اند. تمام اتاق در ظلمات غوطه ور شده. صداى پچ پچ دوباره در خانه مى پيچد و ترس در رگ هايم تزريق مى شود. فوراً چراغ اتاق را روشن مى كنم و به سمت صدا گام بر مى دارم.

ناگهان در دل تاريكى آشپزخانه، بدنى با شكل انسان ولى بلند قد تر و با سرى بزرگتر از سر انسان، نفسم را در سينه حبس مى كند. به سمت اتاق مى دوم ولى ناگهان پايم سر مى خورد و با زمين عصابت مى كنم و همه چيز تيره و تار مى شود.

بعد از آنكه به هوش آمدم خودم را لخت در تختى آهنى مى يابم

اين داستان ادامه دارد…

نوشته: A.N.J

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها