سلام
این داستان که میخوام بگم حقیقت داره و اتفاق افتاده
سال دوم دانشگاه بودم که میخواسم برم تو نخ یکی از دخترای دانشگاه
قد کوتاهی داشت ولی خوشکل بود و سکسی ماشین هم داشت هم من نخ میدادم هم اون ولی نمیدونم چه طور شد که رفت با یکی دیگه هر وقت هم منو میدید ازم قایم میشد تا اینکه گذشت بعد از چند هفته دیدم یکی داره بهم پیام میده یه شماره ناشناس و خودشو هم معرفی نمیکرد
همش فکر میکردم همون دختره هست تا اینکه یه روز سر کلاس دیدم بهم اس داد اگه میخوای بدونی من کیم سمت چپت کنار دیوار ردیف سوم نشستم منم فوری سرم برگردوندم دیدی یه دختر چادری یه ریز خنده هم رو لبش هست دیگه فهمیدم خودشه که داره پیام میده
اسم و فامیلشو هم دیگه فهمیدم و همینجوری چند هفته ای پیام میداد و من موقعی که میخواسم برم دانشگاه با ماشین میرفتم دنبالش
اما دختره خیلی زود خودشو لا داد وا داد خب منم استفاده میکردم و تو راه دانشگاه لبشو میخوردم سینه هاشو میمالیدم یه بار هم که دیدم که دیگه خیلی مسته و کسش خیسه خودش دستمو گرفت گذاشت رو کسش و منم واسش مالوندم
تا اینکه یه روز من دفتر کار برادرم بودم دیدم زنگ زد گفت میخوام بیام پیشت
گفتم مگه کلاس نداری گفت کلاس ولش کن میخوام بیام پیشت
منم که دیدم برادرم نیست و زنگ زدم گفت نمیاد دفتر و دفتر کار خالی هست و هوای بارونی بهش گفتم بیاد حتما زودی هم میره
خلاصه اومد زنگ دفتر زد و منم در و وا کردم همین که دید جز من کسی نیست فوری رفت تو لبام و بوس گرفتن
بهش گفتنم چته انگار هوای بارونی خوب هواییت کرده
گفت هیچی نگو که حالم خوب نیست و داغ داغ هستم
یه نیم ساعتی نشست رو مبل و خوابید تو بغلم و همدیگرو می مالوندیم و میخوردیم گفت پاشو بریم تو اتاق دراز بکشیم
رفتیم تو اتاق و لباس منو در اورد لباسای خودشم در اورد به جز شورتش
همون موقع که گفت حالم خوب نیست فهمیدم پریود شده و فقط دوست داره یکی لمسش کنه منم افتادم روش و شروع کردم از سر تا پاشو خوردم که دیگه اینقدر هوایی شده بود که میگفت بکن توش
گفتم چی میگی گفت منظورم از باسن هست بکن توش
گفتم تو حالت خوب نیست از عقب هم درد داره حالت بد تر میشه
دیدم نه راضی نمیشه خودش بلند شد یه ساکی واسم زد و کیرمو گرفت کونشو گذاشت رو کیرم
هم تنگ بود هم گرم منم اولین بار بود که از کون میکردم
گفت فقط زودی ابتو بیار درد داره منم چند تا بالا پایین کردم زودی ابم اومد میخواسم بریزم رو سینش دیدم نه میگه بریز تو باسنم
منم خالی کردم تو کونش و اروم شد یه دو ساعتی کنارم خوابید
بعدشم که بلند شد دیدم هنوز حشری هست و داره با کیرم بازی میکنه یه ساک خوشکل برام زد و منم ابمو ریختم رو سینش حال کرد
گفت باید برم منم یه آژانس واسش گرفتم رفت خونه
منم با کلی عشق و حال دفتر و بستم رفتم خونه
بعدا فهمیدم که خانوم این کار را رو کرده که من برم خواستگاریش منم زدم به هم و به دو ماه ه نکشید که طرف ازدواج کرد
ولی خیلی حال داد یه روز بارونی با کون گرم و نرم و حشری
نوشته: za vahid za 98