سلام اولین داستانمه
اسمم عارف ۲۲سالم و ورزشکارم و قد ۱۷۰و نمیگم خوشگلم ولی بدقیافه هم نیستم معمولیم…
از اونجایی که چند وقت از دوست دختر قبلیم جدا شدم برا دوستی با یه دختر تو بی تالک ول میچرخیدم که توی اطرافیانم با دختری به اسم یاسی اشناشدم … اوایل خیلی رفتارمون معمولی بود و بعدها که بیشتر چت کردیم صمیمی تر شدیم و شماره رد و بدل کردیم اولاش خوب پا نمیداد و بلاخره مخش رو زدم و عکسش رو فرستاد و دیدم خوب تیکه ای هستش رفیقم سعید این فکرو تو سرم انداخت که بکنمش شروع کردم بی منظور حرفای سکسی زدن (به شوخی) همینطورم بعد چند وقت شبامون شده بود سکس چت خیلی حشری میشد و تا ارضاش نمیکردم ول کن نبود .
یه روز قرار گذاشتیم همو برا بار اول ببینیم اونم خونه رفیقم ارین که مجرده و تنهاست وقتی رسیدم سر قرار زودتر از من اونجا بود هیکلش رو که دیدم پیش خودم گفتم عارف چی افتاده تو دامت قدش ۱۶۵ و وزنش بین ۶۰ تا ۵۰ میخورد با اینکه از دانشگاه اومده بود چادر نازک داشت ولی باز سینه های درشتش و رونای پاش تو اون شوار لی چسبون خودنمایی میکرد دست دادیم و من جلوتر رفتم داخل ساختمان خونه دوستم طبقه سه بود همینجور که از پله میرفتم بالا کیر راست شدمو که ضایع بود توشلوارم درست کردم اخه تصور سکس باهاش نسبت به سکس چتامون اومده بود تو ذهنم خللاصه رسیدم دم در و در زدم ارین که هم
یشه شبا تا دیر وقت بیداره با صورت خوابالو اومد درو باز کرد و سلام کرد و گفت خاستی بکنی ملافه بنداز زیرش و رفت رو کاناپه باز خوابید.
یاسی شنید یا نه رو نمیدونم ولی عین بیخیالا بود اومد تو خونه و رفتیم تو اتاق خواب اول همونجور ایستاده بغل کردیم همو شاید ده ثانیه نشد چادرشو دراورد نشستیم حرف میزدیم که من دراز کشیدم و افتادم تو گوشیم که بیاد برا فضولی نزدیکم اخه با فاصله نشسته بود همینطورم شد اومد چسبید بمنو گوشیمو گرفتو گذاشت اونطرف خودش تو گوشم گفتم تا اینجام گوشی بی گوشی منو دریاب …
دستمو حلقه کردم دورش یه پاشو خم کرد گذاشت رو بدنم چشاش خمار شده بود معلوم بود که حشری شده با خودم گفتم بزار تو کف بمونه تا سری بعد که یه حال اساسی بکنیم وقتم کم بود باید میرفت خونه شروع کردم ازش لب گرفتن تو همین حین اومدم روش اخه اونم وقتی اومد کنارم دراز کشید مث من .لبامو ول نمیکرد وقتی میخواستم بیارم صورتمو عقب میکشیدم سمت خودش دست بردم رو مانتوش تمام دکمه های مانتوشو باز کردم دکمه هاش پرسی بود راحت باز شد از تنش درش اوردم با کمک خودش البته بعد اومد رو من و شروع گردنمو خوردن دست کردم زیر لباسش پهلوهاشو میمالدم بدنش خیلی داغ بود سینه هاشو از رو سوتین مالیدم که ارین از پشت در گفت بابا ارومتر متوجه صداهای خودمون نبودیم خصوصا یاسی وقتی دست میکشیدم به سینه هاش بی اختیار اه میکشید اون لحظه یاسی چون فک کرد ارین میخواد بیاد تو از رو من بلند شد بعد مانتوشو تنش کرد نگاهی به ساعت کرد و گفت دیرم شده فرستادمش با اژانس رفت … خلاصه اونروز گذشت و قرار شد یه روز سشنبه بریم خونه خالی رفیقم صادق اما از قضا صبح دوشنبه همون هفته با ویبره گوشیم از خواب پریدم بوی نم بارون رو حس میکردم و نگاه کردم دیدم یاسی داره زنگ میزنه جواب دادم گفت دانشگاهم و بخاطر بارون شدید کلاسا تعطیل شده و بیا دنبالم منم پاشدم کارام کردم و با اژانس رفتم در مغازه صادق رفیقم و کلید خونه و سویچ ماینشو ازش گرفتم یه قرص ترامادول هم بهم داد و خیلی تاکید کرد صابخونه نفهمه منم طبق معمول یه کاندوم تو کیف پولم بود رفتم دنبالش سوارش کردمو رفتیم به سمت خونه از شانس بدمون مادر صابخونه دم در بود یه دور دیگه زدیم و برگشتیم به سمت خونه دیدیم نیست به صورت کاملا سکرت رفتیم تو خونه صدای تلویزیون رو زیاد کردم که صابخونه نشنوه صدامونو بعد نصف قرص رو خوردم یه ربع ساعتی کنارش نشستم و حرف زدیم که قرص اثر کنه اونروز یاسی بایه پالتو و ساپورت و بوت مشکی اومده بود که هیکل سکسیشو بهش یه جذابیت خاص داده بود توخونه رسید پالتوشو در اورده بود و با تی شرت و ساپورت جلو تلوزیون نشسته بود که سفیدی پاهاش معلوم بود منم کنارش دستم دور کمرش کم کم شروع کردم به نوازش پهلوهاش گفت عارف امروز نه فردا قرارمون بود ولی کو گوش شنوا اما با این حال صورتش اورد جلو شروع کرد لب گرفتن تی شرت تنش رو در اوردم اونم پیرهن منو دست کردم بند سوتینشو بزحمت باز کردم اخه برا سینه های گندش یه نمه تنگ بود گیره هاش راحت از هم جدا نمیشد دستشو گرفت رو سینهاش و لپاش سرخ بی اختیار افتادم روش و گردنشو میخوردم دستاش دیگه دورم حلقه شده بود امدم پایینتر رسیدم به سینه هاش یکشو با دستم میمالدم و یکیشو میخوردم و میک می زدم اه و اوهش رفته بود هوا تا اون دستمم کردم از تو ساپورت داخل شرتش … اره خیس بود خیلیم لیز شده بود و میمالدمش و انگشتمو تند تند رو چوچولش میکشیدم ناخناشو رو تنم میکشید که جاش تا یه هفته رو تنم بود و فقط میگفت اههههه اهههه بخورش…
ساپورتو شورتشو باهم دراوردم سرمو گذشتم لای پاهاش ساق پاهاش رو شونه هام بود شروع کردم به لیس زدن پاهای صاف و بدون موش که سفیدیش دیوونت میکرد جوری که جای دستات روش میموند همینجور لیسیدم و رسیدم به کس اب انداخته ش مرتب زبون انداختم پایینش و تا بالاش کشیدم که لرزید پاهاش و یه اوووف گفتو و پاهاشو به دور سرم فشار داد و دستاشو اورد رو سرمو میگفت بخورشششش لعنتی بخوووورررششش مال خودته منم براش یه پنج دقیقه ای حدودا کس خوری و کس لیسیی کردم دیگه ترش کرده بودم و کیرمم شق شده بود و سرش بی کلاه مونده بود چند لحظه پاشدم که شلوار و شورتمو درارم نگام افتاد به یاسی و کاری که داشت میکرد داشتم شاخ درمیاوردم سه تا انگشتاشو کرده بود تو کسشو تو بیرون میکردپرسیدم مگه باکره نیستی گفت داستان داره تو فقط جررررش بده عارفم منم از خدا خواسته کیرمو گرفتم جلو صورتش و شرو کرد با ولع خوردن وای چه میخورد کیرم ۲۱ سانته کامل تو دهنش نمیرفت منو خوابوند و نشست روم کیرمو بین لبه های کسش گذاشتو رو بدن خودم عقب و جلو میکرد یاد کاندوم افتادم دادم بهش و کشید رو کیرم وبلافاصله تنظیمش کرد رو سوراخ کسش یکم کرد تو ینی یه ذره پایین تر از کلاهک کیرم و گفت اووووووم جوووون همینو میخواسم اروم اروم بالا پایین شد تا کس تنگش جا باز کنه و بعد تا اخر نشست روش و گفت اهاههههاااای و یه نفس عمیق کشید و خودشو غوز کرد و منم شرو کردم به خوردن سینه هاش و مالیدن پهلوهاش و گاهی قربون صدقه خودش و کسش میرفتم تا از بالا پایین شدن خسته شد خوابوندمش پاهاشو اورد رو شونم و گذاشتم تو کوسش گفت جرم بده عارف کیر بده منم با شدت شرو کردم به تلنبه زدن تو حس و حال خودم بودم که لرزش دوباره یاسی شروع شد ارضا شده بود و میگفت اههه بکن اههه لعنتی محکمتر به پهلو خوابوندمش و پاهاشو گذاشتم رو هم کسش فوق العاده تنگتر شده بود با تموم وجودم شروع کردم به تلمبه زدن و کل کیرمو فرو میکردم تو کسش بعد یه مدت جیغ یاسی رفت هوا نگاه کردم به کسش دیدم داره خون میاد و خانوم جر خورد و یه چند دقیقه ای دستمال گذاشته دم کسش تا خونش بند اومد کسش درد میکرد و گفت نمیدم شروع کرد خوابیده به ساک زدن و جق زدن برام ربع ساعتی شد که اخریا میگفت دست و دهنم درد گرفت وایستادمو نشست سرشو گرفتم کیرم کرد دهنش و شروع کردم تلنبه زدن داشت ابم میومد و کل ابمو تو دهنش خالی کردمو تا اخرش خورد بعد یه چند دقیقه استراحت پاشدیم لباس پوشیدیم و رسوندمش سر خیابونشون شب ازش پرسیدم چرا پرده نداشتی گفت حشری شده بودم قبلا با کندومی که توش و با چسب اکواریوم پر کرده بودم خودمو باز کردم (دو بار دیگه هم سکس داشتیم که یبارش با دوستش دوتایی بود اگه دوست داشتین بعد تعریف میکنم )و بعد از هم جداشدیم چند وقت پیش که احوالشو از رو دلتنگی پرسیدم گفت میخواد پرده بکاره منتظره نوبتش شه
ببخشید اگه بد بود دفعه اولم بود خاستم بعد چنتا پست گذاشتن(عکس) یه خاطره بگم…
بدرود
نوشته: عارف @Aref_g1