داستان های سکسی

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی

فیلم های سکسی خارجی

پایان انتظار ۱۵ ساله و سکس ماندگار…

با سلام
داستانی که دارم مینویسم اصلا داستان نیست بلکه واقعیت است و تعریف آن خالی از لطف نیست.
حدودا بیست سال پیش ازدواج کردم و زمانی که ازدواج کردم محبوبیت بالایی در خانواده خانمم داشتم میشه گفت مثلا سطح کلاس بالاتری داشتم اونا از شهر دیگه یک شهر سنتی و خانواده تعصبی و سنتی بودند و همیشه روسری و حجاب داشتند،دو خواهر خانم داشتم یکیش دوسه سال از خانمم کوچکتر بود حدود بیست ساله و مجرد و اون یکیش ده سال کوچکتر که داستان مربوط به ایشون هست،بزرگه اسمش بدری بود و کوچیکه آنا
یک بار تو شهر خودمون ساوه ،گذرم افتاد به خونه برادر خانمم ،اونا همه با هم اونجا خونه اجاره کرده بودند و همگی در شرکت های ساوه مشغول به کار بودند، در زدم و رفتم تو ،یهو بدری خانم رو دیدم که گویا از حمام زده بیرون و نمی‌دونست من دارم میام تو ،آخه خانم برادر خانمم در رو برام زده بود رفته بودم تو،یهو دیدم بدری لخته و متوجه من که شد با سرعت در رفت ولی من اون چیزی که دیدم رو هرگز نمی تونستم فراموش کنم ،،،بدن مثل برف و ممه سایز بزرگ و سفید و وقتی می دوید ممه ها چه تکون هایی می‌خوردند، خلاصه اینکه کار دست من داده بود هر وقت سکس با خانمم داشتم یک در میان به هوای اون بود،،،اما اون مذهبی بود و پا نمی‌داد، ،،خواهر کوچیکه آنا با این که حدودا ده سالش بود اما شبیه بدری بود و تقریبا تپل و گوشتی بودند و خانمم لاغر بود ،اونا به مامانشون رفته بودند و خانمم به باباش.
آنا پیش باباش شهرستان زندگی می‌کرد و ما هر از چند گاهی خونه باباش می رفتیم و چند بار وقتی تو خونه باباش با خانمم تنها می‌شدیم و آنا هم بود به شدت هوس سکس میکردم ،اهل دلاش میدونن چه لذتی داره وقتی سکس کنی و بدونی خواهرش هم اونجاهاس،،، حتی یکی دوبار با این که ده یازده ساله بود ولی کاملا می‌فهمید و به خواهرش گفت خودت دلته ،،خودت میخوای و در میرفت
خلاصه کنم من هم چشمم آنا و کون بزرگ و ممه های بزرگش رو گرفته بود البته کلا تصویری از بدری رو در آنا میدیدم و میخواستم تلافی اون رو سر این در بیارم و به هوای اون با این باشم
چند باری به هوای بازی کردن خودم رو بهش می‌میمالوندم و اون کامل میدونست و پا نمی‌داد، یه چهار سالی همین طوری با مالش و بازی گذشت و الان دیگه ۱۵ساله بود و چون بچه شهرستانی و قوی بودند بدنش توپ توپ عین ۳۰ ساله ها بود حتی با تفاوت ده ساله با خانمم ،کونش دو برابر کون خانمم بود و ممه هاش آوخ نگم بزرگتر
یک بار از شهرستان اومد ساوه و خونه ما موند و من سر کار میرفتم و برمیگشتم هیچ وقت نمی شد باهاش تنها باشم،خانم من به شدت حواسش جمع بود و نمیذاشت تنها باشیم
آنا همه چی خوب بود و فقط قدش کوتاه بود و تو ذوق میزد،یک بار رفتم خونه و خانمم گفت میخواد بره آرایشگاه و آنا رو هم با خودش میبره ،من گفتم من دارم میرم بیرون کار دارم دو سه ساعت دیگه میام،خودت هم برو آرایشگاه و آنا بزار بمونه خونه هم شامی درست کنه و هم حواسش به خونه باشه،و برای این که شک نکنه پاشدم تیپ زدم و از خونه زدم بیرون و رفتم انتهای کوچه و منتظر بودم ببینم خانمم میره آرایشگاه یا نه،تنها میره یا آنا رو می‌بره
چند دقیقه ای گذشت و گفتم شاید اصلا نره،شاید ببره با خودش،چه اشتباهی کردم که دیدم خانمم تنها از خونه اومد بیرون و زنگ همسایه رو زد و با خانم همسایه هر دوتاشون رفتن
دیگه داشتم نفس نفس میزدم و هی میگفتم چه کنم چکار کنم ،چطور برم آنا رو بکنم و همش داشتم طرح و نقشه می‌ریختم، یک چند دقیقه به خاطر احتیاط باز موندم و بعد رفتم کلید رو انداختم در و رفتم تو خونه،دیدم آنا دراز کشیده و من رو دید سریع خودش رو جمع و جور کرد،البته لباس کامل تنش بود و حتی روسری هم سرش بود
من رفتم تلویزیون رو روشن کردم و ماهواره رو روشن کردم و کانال موزیک و رقصی رو دیدم که زنها نیمه لخت می‌رقصند رو گذاشتم موند،اون نگاه نکرد و رفت تو اتاق خواب و به هیچ وجه پا نمی‌داد.
دل رو زدم به دریا و رفتم پیشش و شروع کردم زبون بازی و ازش تعریف کردن و اون هم بی اعتنا و حتی عصبانی بود
گفتم هر چی بادا باد نهایت به خانمم میگه و اون وقت من هم یه دفاعی از خودم درست خواهم کرد
که رفتم پیشش و دستاش رو گرفتم و بهش گفتم هر چی پیش بیاد بین خودمون میمونه و حتی یه طوری تهدید کردم که اگه نزاری و بعد به کسی بگی زندگی خواهرت تباه میشه و به طلاق میکشه،و اون هیچ گوش نمی‌داد و هی از دستم در میرفت و دیگه مغزم از کیرشق درد گرفته فرمان می‌گرفت و یه دفعه گوشه اتاق که راه فرار نداشت گرفتمش و خوابوندم زمین و روش خوابیدم و هی خودم رو به کوس و کونش میمالوندم و اون همش میگفت الان داد میزنم و من هم گفتم داد بزن،خونه ویلایی و کسی صداتو نمیشنوه،بمون لذت ببر ،اگر میخوای قدت بلند بشه و کونت خوش فرم بزار من ترتیبتو بدم و از من اصرار و از اون انکار،نمیدونم چرا اصلا احساس نداشت و داستان رو براتون میگم که واقعا احساس صفر بود و تو ذوق زن بود،خلاصه بازار و بدبختی و فشار و در رفتن و گرفتن ،یواش یواش شلوارش رو کشیدم پایین که با شورتش اومد پایین،چنان محکم شلوارش،رو گرفته بود که انگار صد برابر من زور داره،اون زور میزد و من زور میزدم،اون میدوید و من میدویدم،،،خخخخخخ
شک ندارم خیلی هاتون مثل من تواین وضع گرفتار شدید و درک میکنید چه میگم،
خلاصه اینکه شلوار و شورت خودم رو تا زانو کشیدم پایین چون اگه به شلوار خودم اهمیت میدادم اون از دستم در میرفت و یک دستم با شلوار اونور میرفت و یک دستم شلوار خودم رو میدادم پایین
بعد اینکه موفق شدم تا زانوهاش شلوارش رو بدم پایین ،و اون دمر زیرم خوابیده بود و محکم گرفته بودمش ،نمیزاشت حتی بوسش کنم ولی کیرم رو گذاشتم لای پاش و یه کم بالا و پایین کردم ولی حال نمی‌داد چون فقط زور میزد در بره و هی میگفت به آبجی میگم و ریز قر میزد و گریه میکرد،من هم به هر بدبختی شده یک کم تف زدم سر کیرم و به زور گذاشتم دم سوراخ کونش،اون هم کونش رو جمع کرده بود که لامصب مگه کیرم یک میلی متر تکون میخورد،من هم شرو ع کردم قلقلک دادنش تا شاید شل کنه و همین منوال کیرم رسید به سوراخ کونش،باور نمیکردم این همه کون به این بزرگی لخت زیرم خوابیده و هر چی فشار میدادم تو سوراخش نمی‌رفت و گفتم این فایده نداره ،باهاش یه کم حال کنم و حداقل ارضا بشم ،سینه هاش رو به زور گرفتم تو دستام ،سینه های بزرگ و به شدت ژله ای سفت ،چه حالی میداد ،من که این همه سکس داشتم ،شاید به جز خانم با چند نفر دیگه هم داشتم ولی این سینه یه چیز دیگه بود،من با سینه اش ور میرفتم و به کیرم فشار می‌آوردم که بره تو کونش ،کون اون رو هر چی فشارمیدادم نهایت سر کیرم رفت تو و اون هم جیغ و داد می‌کرد و از درد کون هم گریه هاش دوبرابر شد،تا اینکه آبم اومد و وقتی آبم اومد آنچنان فشاری از روی لذت به کونش آوردم که ناله هاش ده برابر شد ولی کیرم از بس کلفت و بزرگ هم هست توش نرفت که نرفت و به دیوار سفت خورده بود و به زور آبم ریخت بیرون ،اون هم وقتی کیرم شل شد آبم ریخت رو کون سفید و بزرگش و توش نریخت
بعدش یه بوس زوری ازش گرفتم و معذرت خواهی کردم و پاشدم پوشیدم و اون هم سریع پوشید و نگاه معنادار خطرناکی کرد و من هم اومدم بیرون،تا اومدم بیرون دیدم خانمم با خانم همسایه از پایین کوچه دارن میان،نمیدونم چند دقیقه گذشته بود ولی حس خوبی نداشتم ،حس غلط کردن و لذت همه چی باهم،راهی نداشتم برای قائم شدن،به خانمم وانمود کردم من هم الان رسیدم و دیدم داری میای منتظرت شدم با هم بریم خونه
رفتیم تو خونه ،بوی شهوت و منی به نظر خودم میومد و منتظر واقعه و یا اتفاق بودم که دیدم خواهر خانمم رفته حموم و داره حموم میکنه،و وقتی اومد بیرون ،خانمم بهش گفت عجب شامی درست کردی؟ هیچ کاری نکردی که
من سریع گفتم ولش کن بابا،گناه داره ،مهمونه،چکارش داری
هنوز ماهواره داشت رقص نشون میداد
من منتظر بودم به خانمم بگه ،هیچی نگفت ،اما دو سه روز بعد رفت شهرستان و از من متنفر بود
گذشت تا پنج سال بعد ،اون هم اومد ساوه به بقیه خانواده پیوست و ،عادی رفتار می‌کرد و من هم عادی تر ،ولی همش به کوص و کون و بدنش نگاه میکردم تا دراز می‌کشید یواشکی دید میزدم ،تا فهمیدم ازدواج داره میکنه،بعد گفتم اون چه بدبختیه با این بی احساس میخواد ازدواج کنه
ازدواج کردن و خودم هم براشون نزدیک خونه خودم یک خونه اجاره کردم البته این رو نگفتم ما دیگه ساوه نبودیم و اومده بودیم کرج،من و باجناق بزرگه یعنی شوهر بدری و برادر خانمم با هم با فواصل کوتاه به دلیل شرایط کاری کرج اومده بودیم،و اون هم با شوهر ساوه ای خودش اومده بود کرج
من ازش بدم میومد ولی وقتی کون و ممه هاش رو یادم میومد ناچار بودم تحویلش بگیرم،
یه بار با شوهرش دعواش شده بود و من رفتم که شورای حل اختلاف بشم و شوهرش رو یک کم ارشاد نمودم و رفتم خونه پیش آنا و شروع کردم اون رو هم ارشاد کردن،گفتم دعوا نکنید و به فکر بچه باشید که او یه طور مسخره وار عدم تایید کرد و من بهش گفتم آنا جان یه بوس بده و بی خیال شو،از فرصت داشتم استفاده می‌کردم که چند قدم عقب تر رفت و پا نداد
من آدم به شدت شهوتی بودم ،همکار و دوست و همسایه و…هر کس چراغ سبز داده بود رو بی نصیب نزاشتم و اگر قسمت بشه از باحال ترین هاش براتون مینویسم،یک کم خوش قیافه هستم،کیرم بسیار استاندارد و طبیعی شاید نیم ساعت هم تلمبه بزنم آبم نمیاد چون بلدم چکار کنم خروسی آبم نیاد و از هیچ دارو و پماد و اسپری هم استفاده نمیکنم ،این همه سکس داشتم با چاق و لاغر و …اما نمی‌دانم چرا چشمم فقط به دنبال دو تا خواهر خانمم بود ،بزرگه که پا نمی‌داد و از هم دور بودیم و آنا کوچیکه با این که قیافه نداره ولی کون جنیفری داره و پستان های ۸۵ ژله‌ای سفت،
یک سالی از ازدواجشون گذشت که کارشون به طلاق کشید و من با باجناق راحت بودم و وقتی دلیل رو پرسیدم گفت اصلا احساسی نداره و سکس با مزه ای نداشته و هر وقت خواسته سکس کنه اون اصلا بی حرکت مونده و اصلا متوجه نمی‌شده چه میکنم و چکار میکنه
ولی باجناق من یک مشکل بزرگ داشت که اعتیاد به شیشه داشت و این اعتیاد باعث شده بود که حرف آنا به نظر حق باشه و فامیل حق رو به آنا میدادن
حتی من و خانواده خودم باز به آنا کمک کردیم که طلاق بگیره و سرش کلاه نره،خانواده آنا هیچ کدومشون براش قدم پیش نگذاشتن و باز هم فردین بازی خودم
بگذریم بعد از دو سه سال که آنا بیوه بود و من فقط دید میزدم و میدونستم که اون بی احساس هست و بی خیالش بودم،تا این که دیدم رفتارهای مشکوکی داره،زیاد خونه ما میومد و میموند،حتی بعد از طلاقش حدود یک سال پیش ما زندگی می‌کرد و من خیلی هواش رو داشتم و کاری نمیکردم که یه وقت فکر کنه به خاطر یه لقمه نونه که تو خونه من هست و بابا مامانش هم من رو می پرستیدند به خاطر این لطف من که برادرهای خودش بهش نداشتن
دیگه رفتارم باعث شده بود خانومم شک نکنه ،تا اینکه
یک شب خانواده رو کلا فرستاده بودم خونه باباش شهرستان، من هم برنامه ریخته بودم یکی از همکارای خانمم رو که بیوه بود شب بیارم خونه خودم،زنگ خونه زده شد جا خوردم گفتم چه زود اومد در رو باز کردم و منتظر روحم بیاد بالا وقتی درب آسانسور باز شد و دیدم که آنا پشت دره
در رو باز کردم و اومد تو،یهویی گفت پس بچه ها کجان؟ گفتم تا چند دقیقه دیگه میان
نمیدونم چرا یهویی این رو گفتم با این که قرار بود یک زن خوشگل بیاد پیشم چرا باز آنا ؟ خوشم از قیافش وقتش نمیومد ولی چرا این کون و پستون باعث میشه من اون رو خوشگل ترین ببینم البته خواهر خانم هم که میگن نون زیر کبابه به کنار که به نظر من خود خود کبابه

من بهش گفتم آنا من میخوام برم بیرون ،تو برو یک دوش بگیر تا اونا میان،خودشون کلید دارن در رو باز میکنن اگر تو حموم باشی گفت باشه
اون دیگه پیش من با شلوار و بدون روسری بود و من هم فقط کونش رو دید میزدم
اون رفت تو اتاق خواب و به من گفت آبگرمکن مشکل نداره،گفتم نه برو
اون رفت حموم و وقتی صدای آبگرمکن اومد متوجه شدم که حموم
رفتم در اتاق خواب رو باز کردم و رفتم تو،لباس هاش رو دید زدم و شورت و کرست رو گرفتم دستم و میمالوندم به کیرم و شهوت زده بالا
از شیشه مات حموم نگاه میکردم و متوجه شدم که داره شامپو میزنه
سریع رفتم آبگرمکن رو درجه اش رو دادم پایین،وقتی رفت زیر آب یهو داد زد آخ یخ زدم،بعد فریاد زد آقا مسعود (مثلا من رو میگفت خخخ) اونجایی ؟ گفتم آره دارم میرم چطور؟
گفت آب یخه یه کاریش بکن
گفتم باشه بزار نگاش کنم
رفتم الکی نگاه کروم و بهش گفتم آبگرمکن درسته ،شیر آبگرم رو باز کن،گفت بازه گرم بود یهویی سرد شد،گفتم الان چی؟
گفت هنوز سرده
گفتم آب رو ببند من برم فشارش رو تنظیم کنم
گفت بستم
بعد دوباره گفتم الان باز کن دیگه گرم میشه
گفت گرم نمیشه،چشمام هم داره میسوزه یه کاریش بکن
من دوباره گفتم آب رو ببند و باز نکن تا ببینم چه مرگش شده
اون آب رو بست و من رفتم درجه آبگرمکن رو دادم بالا و رفتم پشت در حموم
بهش گفتم آنا جان
برای اولین بار بود جان بهش گفتم بعد از سالها
گفت چیه
گفتم برو یک گوشه حموم ،در رو باز کن من بیام تو شیر رو چک کنم گفت نمیشه ،گفتم کاریت ندارم که به خاطر خودت میخوام کمک کنم
لباس بیرون پوشیدم خیس میشه تو باید تشکر هم کنی
با هزار مِن مِن کردن دیدم درب باز شد
من هم سریع لباسهام رو کندم و با شورت یقه هفت رفتم تو
اون یک گوشه چمباتمه زده بود پستون هاش و کوص رو گرفته بود دیده نشه
کیرم من رو نمیتونست ببینه
داشت شورت رو جر میداد
من گفتم ده پانزده ساله دنبال این کون هستم یا میکنم یا دیگه قید همه چی رو میزنم
رفتم الکی با شیر ها ور رفتن و گفتم شیر مشکل داره باید اینطور نگهش دارم و تو دوش بگیر و بزن بیرون
گفت نمیشه
گفتم بابا این چه رفتاری هست میکنی شدی چند سال پیش دوباره،دختر به این خوشگلی این همه ناز و ادا؟
گفت تو برو بیرون من خودم شیر رو نگه میدارم
گفتم نمیتونی باید خودم باشم
گفت اصلا با آب سرد دوش میگیرم
گفتم سرما میخوری کار دست ما میدی
خلاصه پاشد به طوری که یک دست رو کونش بود و سرش و موهاش رو خم کرده بود رو سینه هاش تا نبینم و اومد زیر آب
از زیر داشت میدید و کیر من جلوش داد خودنمایی می‌کرد
بهش گفتم برگرد کوص و پستونات رو نبینم خودت رو بشور
گفت بی شعور این چه طرز حرف زدنه ؟
گفتم اسمشون همینه چی باید بگم
گفت نمیخوام
خودم گرفتمش با یک دستم و چرخوندش،وای چه کونی داشت
دیگه مست شدم اون دستم که الکی شیر رو نگه داشته بود رو هم ول کردم و شورت رو درآوردم و زانو زدم شروع کردم سوراخ کونش رو لیسیدن
تا خواست در بره محکم گرفتمش و شروع کردم دوباره لیسیدن،گفت داد میزنم الان
بهش گفتم خدا شاهده این دفعه دیگه اون دفعه نیست یا میکشم یا بکش من رو
دیگه فهمید جدی هستم گفت الان بچه ها میان
گفتم اونا دو سه روز دیگه میان،من بهت الکی گفتم الان میان خونه ،خواستم گولت بزنم یه وقت نری
گفت نمیخوام و نمیزارم
گفتم ببین من خبر دارم دوست پسر داری و شمارشو دارم و همه چی رو میدونم و اگر با من راه نیای به داداش هات میگم
باز انکار کرد
من ادامه دادم و لیس زدم و برش گردوندم و کوصش رو میمالوندم و شروع به لیس زدن کردم و پستان هاش رو هم گرفتم ،یواش یواش داشت راه میومد و من هم از بس لیس زدم دیگه بدنش داشت میلرزید و فهمیدم ارضا شده
چشم‌هاش رو به نشانه نفرت از من و کار من بسته بود ولی من ادامه دادم گفتم نکنه ارضا شده دوباره نزاره
باز با ولع شروع کردم به خوردن پستونایی که ۱۰ تا ۱۵ سال دنبالشون بودم دیگه راه اومده بود و آه آه می‌کرد
من هم دیدم هنوز بوی شامپو میده،همزمان هم میشستم هم میلیسیدمش
بعد آوردمش از حموم بیرون
با حوله یک کم هر دوتامون رو خشک کردم
فکر کرد من دیگه بیخیالش شدم داشت احساس رضایت می‌کرد که باز گرفتمش خوابوندمش زمین،آخه ما تخت نداریم که کلاس بزارم
گفت بسه دیگه
گفتم خودت ارضا شدی من چی؟
باز شرو ع کردم کوصش رو خوردن چه مزه ای داشت لامصب،اون فقط آه آه می‌کرد و من ۶۹ خوابیدم به طوری کیرم روبروی دهنش باشه و من هم کوصش رو میخوردم و یواشکی کیرم رو فشار دادم به دهنش که برام ساک بزنه
فهمید و شروع کرد به ساک زدن و وقتی دیدم ساک میزنه
دیگه برگشتم و سرش رو گذاشتم رو بالشت به طوری که گردنش رو بالش بود و سرش روی فرش و من هم برعکس کیرم رو کروم تو دهنش که تا تو لوزالمعده اون میرفت تو و تلافی این همه سال رو ازش در آوردم و اون هم اوق میزد و هی میخواست بالا بیاره با لباسش داشت آبی که از دهانش بیرون میومد رو پاک می‌کرد و من هم دوباره سرش رو دو دستی محکم میگرفتم و کیرم رو میکردم تو حلقش و تخممام هم می‌خورد به چشماش،طوری تو دهانش میکردم که گریه کرد و قسمم داد که دیگه نکنم
من هم بی خیال شدم و گفتم الان نوبت کون هست،گفت نمیزارم
گفتم میزاری
سالهاست دنبال کون تو هستم دویست سیصد لیتر آب منی من به عشق کونت هدر رفته ،مگر میزارم
گفت از کوص بکن
گفتم اول کون بعد کوص
خلاصه اینکه پاشدم از اون اتاق وازلین رو که برای همکار زنم گذاشته بودم کنار آوردم
رفتم تو اون اتاقی که کباب آره خود آنا خانم اونجا لخت منتظر کیرم من بود رفتم و وقتی وازلین رو دید گفت نمیزارم گفتم چرا؟ گفت یه بار آبجی پیش زن داداشم تعریف زمان سکس میکردن گفته که کیرم تو بزرگه و رابطه طولانی داری و کون آدم تا یک ماه احساس میکنه هنوز توش کیرم هست،به همین خاطر نمیزارممممممم
من نشنیده گرفتم و وازلین رو زدم به کیرم و وازلین رو زدم به کون اون
آنا نمیزاشت
گفتم این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری ها نیست
برگرد چهار دست پا و شل کن
اون هم با هزارقسم و قرآن گفت اگر درد داشتم نکن
گفتم اولش یه کم درد داره ولی اگر شل کنی درد به لذت تبدیل میشه
من انگشت کردم تو کونش داد میزد گفتم انگشته نترس
خلاصه ور رفتم و ور رفتم تا دو انگشت کردم و باز ور رفتم و یک کم گشاد گشادش میکردم و یواش سر کیرم رو گذاشتم دم سوراخ کونش که سالها هوش از سرم برده بود و فشار دادم،خیلی آروم میلی متر به میلی متر میکردم تو و وایستادم تا دردش کمتر بشه و همین طور تا آخر کیرم رو فرو کردم تو،این کار شاید ده بیست دقیقه طول کشید تا رفت تو ولی بعدش دیگه دردش نمیگیره،این روش رو یاد بگیرید جواب میده( البته برای خروسی ها نه)
دیگه داشتم وحشیانه تلمبه میزدم،تلمبه ای از روی لذت و انتقام سال‌های انتظار،طوری میکردم که حوله رو گاز گرفته بود و گریه و اشک و لذت و آخ و آخ و فحش همه چیز به همراه داشت
دیدم داشت آبم میومد ،کیرم رو درآوردم
یک کم شروع کردم به نوازش و بوسه و صحبت کردن
صحبت کردن در سکس بیشتر از سکس حال میده(اهل دلهاش میدونند) بهش میگفتم چکار کردی؟
داشتی به کی کون میدادی؟
اون هم با هزار بدبختی میگفت کیرم تو تو کونم بود به تو کون میدادم
بهش گفتم از این به بعد جنده من تو هستی و از این به بعد زن دوم من هستی
الکی یه جمله عربی گفتم و بهش گفتم از این با بعد زن من میشی گفت بله من هم گفتم پس تو عقد من شوی
گفتم من جمله عربی عقد رو گفتم که گفتی بله و قبول کردی و گفتم که مهریه تو هم هزار بوسه لب به لب هست
گولش زدم دیگه
باز یه کم که حواس کیرم پرت شد دوباره کیرم رو خواستم بکنم تو کونش گفت مگه زنت نشدم از کوص بکن
گفتم وقت زیاده سری بعد از کوص میکنم
دوباره کونش گذاشتم وحالت ها رو عوض میکردم این دفعه پاهاش رو انداختم رو شانه هام و کردم تو کونش وای تخمام هم داشت میرفت تو، بعد از ده دقیقه دیگه و پوزیشن های متفاوت تا ته میکردم تو کونش،دیگه کونش گشاد گشاد شده بود،به طوری که کیرم هم بیرون می کشیدم و تا می گذاشتم بین باسنش خودش فرتی میرفت تو کون گشادش ،من هی کردم و هی کردم
شاید بیشتر از چهل دقیقه کلا کیرم تو کونش بود،بدنم کلا خیس عرق شده بود و دیگه خسته شده بودم و پوست زانوهام درد گرفته بود که آبم داشت میومد و کیرم رو همون طور از کونش کشیدم بیرون و کردم تو دهانش(وقتی وازلین بزنی و هی بکنی کیرم کثیف نمیشه و کون هم تمیز میمونه،امتحان کنید متوجه میشوید) و آبم به شدت اومد و فشار دادم تو حلقش ،خواست در بره محکم گرفتمش و بهش گفتم قورت بده تا خفه نشدی و وادارش کردم قورتش داد و بعد بی حال افتادیم و نیم ساعت کنار هم نیمه بیهوش افتاده بودیم که گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم سارا همکارم بود ،به آنا گفتم قضیه رو ،گفت میدونستم دروغ گفتی عقد کردی و عربی خوندی ،خودت میدونی و خودت
من گفتم بزار سارا رو هم بیارم تو و هر دو تاشون رو باهم بکنم که قبول نکرد
و گفت من میرم و سارا رو بیار
گفتم نه تو رو تا سه شبانه روز در اختیار دارم و از دست نمیدم و به سارا پیام دادم سارا جان
یه وقت دیگه ،خواهر خانمم اینا خونه ما هستند
اون هم گفت باشه
سارا هم همیشه در دسترسه ،آنا چیز دیگه است
پایان انتظار ۱۵ ساله
امیدوارم اذیت نشده باشید و از خاطره واقعی بنده لذت برده باشید
اگز حال داشته باشم خاطرات سکسی دیگه رو براتون خواهم گذاشت

به امید اینکه سکس های خوبی داشته باشید،
نصیحت من
خانم ها و آقایون از زندگی لذت ببرید و سخت نگیرید و به راحتی و برای هر کسی شلوار رو پایین نکشید ،برای کسی شلوار بکشید پایین که انسان رازدار و درست و حسابی باشه ،و در کل ارزش داشته باشه،چون چه بکنی و چه بدی بعدش اگر طرفت ارزش نداشته باشه عذاب وجدان آزارتان میده
با کسی باشید که دهانش چفت و بند داشته باشه و براتون احترام قائل باشه و وقتی نهایت به سکس ختم شد،آن چنان سکسی داشته باشید که سالها مزه اش زیر زبانتان باشه
تا
خاطره ای بعد
.‌‌‌…

مواظب خودتون و بدنتان باشید…

نوشته: مسعود

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها