–
داداش داداش نمی دونم چرا فکر می کنم کیرت امروز کلفت تر شده -حتما واسه این که یکی دیگه اونو از تو ندزدتش قدرشو بیشتر می دونی -اوه آریا شیطون من . هرکی اینو ازم بدزده بازم مال خودمه و پسش می گیرم . آرمیلا رو بازیش گرفته بود و اصلا ملاحظه دیگرانو نمی کرد اون فقط می خواست متعلق به من باشه یا بهتره بگم من متعلق به اون باشم و کسی سراغ من نیاد . واگه هم می خواست بیاد یه جورایی نگاش می کرد . یه لنگشو از پشت انداخت رو شونه های من و این جوری پاهای خودش درد می گرفت . دوتا دستامو دور اون یکی پاش حلقه زده خودمو بالاتر کشیدم و با یه نگاه جانانه و خریدارانه به کون و اون حلقه کوسش به گاییدن آبجی آرمیلا ادامه دادم . فرنوش : آرمیلا خوب داری حال می کنی . کیر داداش چطوره عیال گلم . -هرچی باشه مال داداشمه . توهم که باخانوم حنای خودمون بد حال نمی کنی . -ولی به جون خودم عجب کونی داره این زن .. -حنا سرشو انداخته بود پایین و چیزی نمی گفت . شاید از من خجالت می کشید و دوست نداشت که پیش من از این حرفا زده شه . از دستش لج داشتم . نمی خواستم اونو زیر کیر بقیه ببینم ولی بالاخره هوس شیطانی کارشو کرده بود .. هرقدر هم می خواستم خودمو قانع کنم که منم میرم زنای زیادی رو میگام و فقط منحصر به اون نیستم بازم نتونستم خودمو تسکین بدم . شاید ته دلم انتظار داشتم که اون به اینجا نیاد و هر چند وقت در میون منتظر باشه که من برم سر وقتش . نیاز هاشو به وسیله من تامین کنه . ولی افسوس . دست چپمو رسوندم به سینه چپ آرمیلا . -خواهر تو هم امروز کوست یه نشاط و تحرک دیگه ای داره . انگاری سینه هات هم آبدار تر شده -شاید می دونستم که می خوام بیام سراغ داداشم .. ولم نکن آریا . خیلی خوشم میاد .. جووووووون فرنوش ..عزیزم ببین یاد بگیر داداش چقدر حال میده .. داره میاد آریاااااا ووووووویییییی ببین .. داره میاد .. فرنوش ببین . -چشمت روشن تو حالشو می کنی من چرا ببینم -بد جنس زنت داره حال می کنه کیف می کنه تو خوشحال نیستی ;/; برو ببین مردای دیگه واسه زناشون چه کارا که نمی کنن . معلوم نبود این چه کوس شراتیه که آرمیلا تحویل شوهرش میده ولی من دیگه ول کن قضیه نبودم و چپ وراست آرمیلا رو تیرش می کردم و اونم مث یه گوسفند قربونی کله اش این طرف و اون طرف می پرید . یهو یه جیغ سوت مانندی کشید که همه نگاهها رو به طرف خودش جلب کرد . فرنوش اولین نفری بود که صداش در اومد .-آریا جان دستت درد نکنه . حالا تا چند روز شارژه .. هرچند فردا پس فردا هم با کلی شارژر های دیگه کار داریم . ترجیح دادم اگه دوبار می خوام آب کیرمو خالی کنم یکی از اونا تو کوس آرمیلا باشه بهتره . -آریا آبتو میخوام اگه تو کوسم خالی نکنی واسه بقیه کنار بذاری ازت دلخور میشم . رفتم زیر گوشش و گفتم اون وقت میری رفقاتو جمع می کنی می فرستی سراغم که منو ببندند به درخت ;/;-داداش اشکمو دیگه در نیار . نذار به خاطر گذشته عذاب بکشم . -عزیزم باهات شوخی کردم . -من که به اندازه کافی ازت عذر خواستم -شما خواهر برادر چه تونه همش دارین دل میدین قلوه می گیرین . نه به اون که جلو نیا منو می خوری نه به این که دور نشو دلشو ندارم . منم آدمم دیگه .. زودیاش .. -آرمیلا جون مامان عصبانی شده . بیا بگیرش که تا چند ثانیه دیگه آب کیرم به سلامتی دامادم فرنوش تو کوس زن تپل و خوشگلش خالی میشه -قربون داداش و اون کیر تو . -بگیر که داره می ریزه . اون جوری که من تو کوس خواهرم خالی می کردم بعید می دونستم که در اون ساعت واسه بقیه هم آبی مونده باشه . -آرمیلا فکر کنم هرچی حال بود حالا کردم -منم همین طور داداش . ولی شما مردا تا یه کوس و کون جدید می بینین هوش از سرتون می پره -تو دیگه از ما مردا انتقاد نکن خواهر گلم اون دفعه تو مجلس خوب امتحانتو پس دادی . رنگ و وارنگ هر مردی رو که به نزدیکت میومد شکار می کردی و یکی به داداشت تعارف هم که نکردی هیچ همش سعی داشتی که از دستش در بری . -بازم داری چوب می زنی داداش . باشه . همش به روی خواهرت بیار که چه آدم بدی بوده .. قبل از این که خواهر نازکدلم بغض کنه رفتم لباشو بوسیدم و آروم بهش گفتم عزیزم تو که می دونی من تو رو از همه دنیا بیشتر دوست دارم .. این بار خیلی آروم گفتم که مامان هم نشنوه . -آریا ! اگه دوستم داشته باشی این جوری به روم نمیاری که چقدر باهات بد کردم -عزیز دلم فدای اون هیکل ناز و اون اخمها و لبخندهات بشه داداش . یه ذره شوخی رو که می تونم باهات بکنم . خوشگل ترین زن دنیا و دوست داشتنی ترین اونا -منو از آهو هم بیشتر دوست داری ;/; -اون که شوهر کرد و رفت و صحبتشم نیست .-ولی تو که با آبجی آنیتا خیلی خوبی . از اون چی ;/; -وقتی که میگم از همه بیشتر می خوامت خب اونم جزو همه هست دیگه . آرمیلا رفت یه گوشه ای و به دیوار تکیه داد و بعد از چند لحظه رفت سراغ بابا و دست مالی کردن تن و بدنش تا اونو بیشتر به هیجان بیاره و کاری کنه که بابا به پریسا بیشتر و بهتر حال بده و اونو به ار گاسم برسونه . از اون طرف مامان هم درجا اومد رو کیر من نشست که دیگه هیشکی حتی نتونه دست به کیرم بزنه . -آریا مثل این که خیلی دلت میخواد شیرمو حرومت کنم . چقدر منتظرت باشم . تو و خواهرت که مثل کارد و پنیر بودین . چقدر رو آرمیلا وقت گذاشتی ;/; … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی