سلام من علی هستم…قد 180 وزنمم 88 سنمم 21
یکم تپلی ام.قیافه ی خوبی هم دارم…ک بهم میگفتن علی کیر طلا
یه روز ک داشتم داخل لینک میچرخیدم …(شبکه اجتماعی)ک تو یه گروه رفتم
ک دختر پسر بودن…رو مخ یکیشون رفتم ک اسمش نازلی بود
رفتم پی ویش و خیلی باهم چت کردیم…عکسمو فرستادم…عکسشو فرستاد
و از هم دیگه خوشمون اومد … دگ خیلی چت میکردیم…ک ب اصرار من یه روز قرار شد همو ببینیم…نازلی مربی شنا بود …متولد 71 بود قدش تقریبا 170 اینا…سایز سینشم 75 بود
نسبتا درشت و سکسی بود…قرار شد همو ببینیم…یه روز رفتم جلو استخر دنبالش رفتیم کله شهر و گشتیم و دور زدیم…حتی نمیزاشت دستشو بگیرم بخدا… ب زور بهم با دست خداحافظی کرد و رفت…بعد گفتم کی میای با هم بریم بیرون و اینا… میگف میترسم کسی ببینه…یکم من مشکوک شده بودم ک شاید شوهر داشته باشه… رفتم تو نخش
بعد چند بار ک اصرار کردم…فهمیدم ک بههله شوهر داره… گفت خیلی دوستت دارم ولی شوهر دارم نمیتونم بیام بیرون…اگ بفهمن ابروم میره…میگف شوهرم منو میزنه…میره واسه خودش گردش…میره تاییلند میگف بهم اهمیت نمیده و اینا
منم دلم واسش سوخت گفتم نمیتونم باهات بمونم … بعد 3.4 روز باز با خودم کلنجار رفتم ک حداقل یه بار بکنمش…اخه خوب گوشتی بود…اونم پیام میداد و معذرت خواهی میکرد ک اولش بهم نگفته و حلالش کنم
منم گفتم خب بیا میخوام ببینمت کارت دارم… گف میترسم
منم گفتم بیا بریم خونه دوسستم …اونجا با هم حرف بزنیم به اصرااااره زیاد قبول کرد…بخدا نمیدونم چرا ایینقدر بهم اعتماد داشت…البته بگم با شوهرش زندگی نمیکرد…با مادرپدرش زندگی میکرد…چون همش دعوا داشتن و تصمیم ب طلاق هم داشتن.خلاااصه من بردمش خونه خودمون… ولی بهش گفته بودم خونه رفیقمه…همه چیو از تو اتاقم جمع کردم…خلاصه این نازلی خانوم با آژانس اومد…اومد داخل دیدم بغلم کرد…واااای اون سینه هاش میخورد بهم دیووونه میشدم
اومدیم نشستیم رو تخت من هی بهش ور میرفتم و بوسش میکردم…گفتم یه سکسس داشته باشیم…ولی قبول نمیکرد…از اخر فهمیدم ک پریوده…اه شاانس نداریم
ولی ب اصرار زیاد تاپشو در اوردم و سینه هاشو خوردم و گفتم برام بخور
واااای بد بخت ب اصرار خورد داشت اوق میزد…دندوناش میخورد …هی بهش میگفتم دندونات نخوره…خلاصه ابه ما رو اورد…ولی قرار شد یه بار دگ بیاد
اون روز رفت خونشون…در ضمن بگم 3 ساعت تایم داشت…ب هوایه استخر میومد جایه من
بعد گذشت ک یه روز صبح باز قرار شد بیاد…منم رفتم خودمو اماده کردم…تا صبح شد
اومد در زد و اومد بالا
هم اومد بغلش کردم…واسم یه کاکتوس اورده بود…بخدا مثله این بچه ها بود
بعد لختش کردم سریع
اولش اومد واسم خوووورد… ترسیدم بدونه کاندوم بزنم داخل
واسه همین ب حالت سگی نشوندمش رو تخت …میگف برقا رو خاموش کن خجالت میکشم
بعد همینجور ک میکردم…یهو گوشیمو در اوردم ب هوایه نور فلاشر فیلم گرفتم
واااای عقبش خیلی حال داد…راحت عقب جلو میکردم…میگف کیرت از کیر شوهرم بزرگتره
ولی آی و اوی میکرد همش ک دیووونم کرده بود
من ارضا شدم و یه ابمیوه خوردیم تو خونه و اون رفت منم زدم بیرون
دگ 2 هفته ای بود سکس نداشتم…ک یهو یاده رفیقم ک سویت داره افتادم…گفتم بزنگم بهش…چون بقیه دوستام میرفتن اونجا…سویت رو اجاره کرده بودن…خلاصه هماهنگ کردم و رفتیم اونجا… دیگه پروووو شده بودم
خودشم میدونس…دراز کشیدم اومد اول میخوورد و میداد
عقب و جلوشو یکی کرده بودم…از کونش در میاوردم میکردم تو کسش
دو باری هم اونجا ارضا شدم…کارمون شده بود هفته ای دوبار سکس تو سویت …البته رفیقم پولشو میگرف…تا یه روز با یکی اشنا شدم گفتم پرشو باز کنم …دردسر نشه یوقت
البته بگم رفتش تهران ساعت مارک واسم اورد…دگ انگشتر نقره
از دفعه ی دوم ب بعد هم پول سویت رو میداد…شده بود کس مجانی
حااال میداد…دک باهاش کات کردم…ولی ول کن نبود…بعد 4ماه هی میگف حامله ام حامله ام
عکساشو میفرستاد… تا چند وقت پیش ک گف بچه به دنیا اومده
عکسشو هم فرستاد…منم خیلی ترسیدم…ولی گفتم بیا بریم دی ان ای
قبول نکرد…گف برگشتم با شوهرم…ولی هنوزم هی اس میداد
تا این ک خطمو عوض کردم…
ولی خدا عاقبتمونو بخیر بگذرونه
ببخشید سرتونو درد اوردم
نوشته: علی
من و نازلی زن شوهردار
دسته بندی: