داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

من و مامان وزندایی 18

بعضی از قسمتهای کسش یه زبری خاصی داشت که از تماس با اون خیلی خوشم میوند و لذت می بردم . -جوووووووون ثریا جوووووووون چقدر آتیش میده .. -آتیش میده که جای خود . داره آب می کنه . مث یه شمع داره آب میشه . لب بده ماهرخ . لب می خوام .. لبامو رو لباش گذاشته سینه هام به سینه هاش چسبید . ولی اندام ثریا جون از اونجایی که درشت تر بودبر بدن من احاطه داشت . می تونست لذت بیشتری از تماس با اون ببرم . فقط خوشم میومد . دیگه حس اینو نداشتم که بخوام یه باز دیگه ار گاسم شم ولی پامو یواش یواش از رو کس ثریا جون بر داشته و سرمو گذاشتم وسط کس . . شروع کردم به میک زدن کناره های پاش . انگشت شستمو هم گذاشتم در راستای کس اون و از پایین به بالا و بر عکس این قدر به سرعت باهاش بازی کردم که با هر حرکتم صدای جیغ و داد هوسشو در آوردم . کسش هر لحظه بیشتر خیس می کرد . مسیر حرکت انگشتا رو حالا از طرف درون به بیرون و با سرعت زیاد قرار دادم -نه نه ماهرخ جون .. چه ساده و موثر .. اووووووخخخخخخ نهههههههه دختر تو معجزه ای شفا بخشی . می دونی باید چیکار کنی .. .. ثریا خانوم راست می گفت . درجه تیز بینی من بالا رفته بود . حالا خیلی زود می تونستم قلق خانوما رو بگیرم و با استفاده از همون نقطه مثبت اونا انرژی خودمو در اون قسمت بیشتر وارد کنم . دو انگشتی و سه انگشتی بیشتر و بهتر می تونست تاثیر داشته باشه و همین طور هم شد پس از ده دقیقه یکسره جیغ و دست و پا زدن و به این طرف و اون طرف لگد پرت کردن بالاخره پاهاش آروم شد و با یه حالت ولو شده و غش کرده ای در یه حالت طاقباز قرار گرفت . معلوم نبود زیر لب چی داره زمزمه می کنه ولی ظاهرا داشت از مامان تعریف می کرد که دختر به این خوبی و قدرت مثل من تر بیت کرده . یه نگاهی به دور و برم انداختم و دلم می خواست که استراحت کنم و زیر نور ماه و ستاره و حبابهای روش دور استخر یه استراحتی بکنم . یه ملافه ای رو زمین پهن کرده روش دراز کشیدم . خوابم گرفته بود یه جایی دراز کشیده بودم که از دست جمعیت در امون باشم . لذت ناشی از لز در تمام بدنم نشسته بود و حالا نیاز به آرامش داشتم که این لذت و آرامش در تمام بدنم پخش شه . می تونستم یه گروه از جمعیتو ببینم بدون این که اونا متوجه من بشن . دستامو بالش کردم گذاشتم زیر سر خودم . یه نسیم خنکی در حال نوازش بدنم بود . خیلی حال می کردم . نمی دونم چرا هوس این به سرم افتاده بود که دختر نباشم ولی می دونستم منم جزو دخترای بیچاره ای هستم که تا به وقت از دواج باید دختر باشم . ولی ای کاش زود تر شوهر می کردم تا با باز شدن راه کسم بتونم اون کارایی رو که دلم می خواد انجام بدم . نمی دونستم کی به این آرزوم می رسم . -آیییییییی چیه چیه این چیه .. یه لحظه ترس برم داشته بود . نمی دونستم این چیه که به چاک کونم فشار آورده و پس از یک تماس شدید داشت  به سوراخ کونم فشار می آورد . یکی افتاده بود رو من . آتوسا بود . دختر خاله ثریا جون . زیر سی سن داشت . متاهل هم بود . یه کیر مصنوعی متوسط ولی نرم به خودش آویزون کرده در حالی که سرشو روغنی کرده بود اونو به کونم می مالید . کمی هم با روی کسم بازی کرد و یه فشار به سوراخ کونم آورد -آخخخخخخ آتو سا جون .. آتی جون درد درد داره منو فریادی می کنه . سخته سخته . -ماهرخ جون طاقت بیار . هم باید گیرنده خوبی باشی هم فرستنده . باید به خودشناسی برسی تا به دیگر شناسی برسی . تو و دیگران خواسته های مشترکی دارین که شما رو به هم پیوند میده . مثل یه مرد و زن که یه زندگی مشترک تشکیل میدن  وسکس اونا هر دو تا رو راضی می کنه . -آخخخخخخ آتی جونم .. درد درد درد داره منو داغون می کنه . -این جوری که معلومه تا حالا کون ندادی -مگه تو دادی -به اندازه تار های موی سرت . الان تا کونی نباشی تو رو دور میز گرد و دراز مخصوص نمی نشوننت . فرقی نمی کنه چه زن باشی چه مرد . -چیکار کنم . بکن .. حالا که داری می کنی بکن . شاید منم عشق کنم . -ما اومدیم اینجا تا عشق کنیم و لذت ببریم .. از درد به خودم می پیچیدم . آتوسا کف دستشو از لای کونم روی کسم می کشید . شونه ها و سینه هامو می بوسید. دیلدو یا کیر مصنوعی رو توی کونم نگه داشته و خیلی آروم با داخل سوراخ کونم بازی می کرد . بعد یواش یواش اونو بیرون کشید . حتی به وقت بیرون کشیدن هم از درد به خودم می پیچیدم . . در حرکت بعدی کیررو که تا حدودی نرم بود یکسره روی کسم کشید . از این حرکت اون خیلی خوشم میومد . -بعد از چند دقیقه کیررو پرت کرد به یه طرفی و کف دستشو گذاشت  روی کس خیس کرده من . -اینو عشق است ماهرخ جون . کف دستش خیلی پهن نشون می داد . لاپامو تا اونجایی که می شد بازش کردم تا راحت تر کسمو بماله .. -اووووووففففف آتی جون داری چیکار می کنی . چرا من سیر نمیشم . -واسه اینه که ما زنا کارمونو بلدیم . می دونیم چه جوری با هم حال کنیم .نگاه نکن چشم و همچشمی و رقابت و حسادت ما رو . وقتی با هم خوب باشیم و به هم عشق بدیم پاش بده جونمونو واسه هم میدیم . همه مون می دونیم که لز کردن با هم چه حالی میده . هرچی می گفت راست می گفت … ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها