حوزه علمیه زنان
سالم
اسم من زهراست.(این اسم مستعار من است) یک دختر چادری که چادر جلابیب هم می پوشم
داستانی که می خوام براتون تعریف کنم در مورد حوزه علمیه است در قم. «البته نه حوزه علمیه معمولی»
شاید فکر کنید که این یه داستان در مورد حوزه علمیه قم است سکس یه روحانی شیعه با یک زن مذهبی چادری، ولی اینگونه نیست. جایی که دارم ازش صحبت می کنم را شاید خیلی ها ندیده و نشنیده باشند و حتی خیلی ها نمی دانند چنین جایی در ایران وجود دارد. این جا که می گویم حوزه علمیه زنان است و شاید بازم بگویید که این همه حوزه علمیه زنان تو ایران هست چرا این جا را این را می گویم، چون اینجا جایی است که هیچ کس فکرش را نمیکرد که در ایران همچنین جای حوزوی برای زنان وجود داشته باشد. و اسمش هم هست «جامعة الزهرا قم».
اگر می خواهید بدانید مگر ایم جامعه الزهرا چه چیزی دارد که دیگر حوزه ها ندارند پس این متن را تا آخر بخوانید
«جامعه الزهرا قم بزرگترین مرکز آموزش دینی زنان شیعه و حتی اسلام در جهان است که حتی دانشگاه الازهر مصر که بزرگترین مرکز دینی اهل سنت در جهان است نیز به صورت مخصوص و جداگانه برای زنان همچنین جایی ندارد و در مجموع بزرگترین
مرکز دینی مختص زنان در میان تمام ادیان در جهان است. هم طلبه های ایرانی و هم طلبه های خارجی آنجا درس می خوانند و به طور کلی یک مرکز بین المللی است که از پنج قاره جهان به آنجا می آیند. از امکانات آنجا همین را بگویم برخی از امکاناتی که در جامعة الزهرا وجود دارد در شهر قم بزرگ ترین یا برترین یا بهترین امکاناتی است که در این مرکز است. امکانات رفاهی نیز به طور مناسب است که مجتمع ورزشی شهیده فهیمه سیاری با رشته های مختلف ورزشی ویژه بانوان دارد که برای نمونه استخر شنا بدنسازی سالن ورزش تجهیزات ورزشی مناسب و از این قبیل مورد دیگر.اینم بگم که حتی دارای کانال در ایتا به این آدرس https://eitaa.com/shahidh است. در مورد اینترنت و شبکه آموزشی که همین را بگویم که بالاترین و پرسرعت ترین و برترین شبکه اینترنت را حوزه علمیه قم دارد. برای اسکان نیز خوابگاه های مناسب آشپزخانه و دیگر امکانات مانند مهدکودکی بزرگ و مجهز با ظرفیت بیش از هزار کودک و تازه اینها برای همه طلبه ها یعنی هم ایرانی و هم خارجی است و همه می توانند استفاده کنند. در کنار آن می توانید با دیگر طلبه ها که سی هزار نفر طلبه دختر یا خانم یا زن از هشتاد و پنج کشور مختلف از پنج قاره جهان را شامل می شوند دوست شوید زیرا در آنجا خیلی راحت می توانید با دیگر طلبه ها گفت و گو کنید و با هم ارتباط برقرار کنید مثلاً با یک طلبه خانم از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان استرالیا ، روسیه، کانادا، چین، برزیل، نیجریه و… این دانشگاه در کشور عراق و در شهر کربلا نیز شعبه دیگری را تاسیس کرده که دانشجویان و طلبه ای عراقی نیز به آنجا می روند که آنجا نیز فقط مختص زنان و دختران است. این مرکز دارای انتشارات و نشریه نیز می باشد و چاپ کتاب ها و مجلات و استخراج مقالات و همینطور پذیرش و انتشارات مقالات علمی، پژوهشی ، همایشی به زبان های مختلف و برگزاری همایش و سمینارهای مختلف در موضوعات علمی و و دینی با حضور شخصیت های علمی و فرهنگی و دینی داخلی و خارجی و با دعوت از هیئت های علمی و ریاست دانشگاه ها و اعضای عالی دانشگاه ها و مراکز علمی و مسئولین مملکتی دیگر کشور ها برای دیدار و گفت و گو تبادل نظر و بازدید از جامعة الزهرا توانسته باعث آشنایی بسیاری از عالمان و بزرگان و استادان علمی و فرهنگی و دینی خارجی با این مرکز شده و باعث آگاهی از همچنین مرکز بزرگ علمی و دینی در جهان گردد. و در آخر اینکه این مرکز تا سطح چهار که معادل با مدرک دکتری است مدرک تحصیلی معتبر می دهد که مدرکی که اینجا می دهند هم در داخل معتبر هست و هم در خارج از کشور، و جدا از اینکه شعبه ای نیز در کشور عراق دارد با توجه به عضویت در مراکز و مجامع علمی و بین المللی و دانشگاهی جهان مدرکی که اینجا به شما می دهند بین المللی است و با آن می توانید به کشورهای دیگری که متقاضی رشته تحصیلی شما باشند بروید و مدرک خود را نشان دهید و در صورت مناسب بودن شرایط تان در آنجا استخدام شوید.این نیز تعدادی از مدیران و مسئولان زن کشور فارغ تحصیل جامعه الزهرا هستند و در آینده نیز به مقامات بالا مثل وزیر زنان و خانواده یا وکیل مجلس یا وزیر دولت یا فرماندار یا استاندار یا سفیر می تمام پرسنل آنجا از رییس حوزه تا خدمتکاران همه زن هستند شوند.«اینم بگویم که تقریباً و سعی شده تا مردی به آنجا ورود پیدا نکند. و اما داستان من
من از ابتدا در مرکز آموزشی مدرسه هدی که شامل ابتدایی متوسطه اول و دوم هم است و وابسته به جامعه الزهرا می باشد را گذراندم. شاید باورتان نشود ولی یکی از بهترین مدارس ایران (شاید از دید من) باشد زیرا علاوه بر دروس آموزشی آموزش زبان های
خارجه را نیز به صورت جداگانه و اختیاری برگزار می کند که شامل زبان های انگلیسی، عربی، چینی، فرانسه، کره، اسپانیایی و ترکی استامبولی است و جدا از اون یک سالن ورزشی دارد که می توانیم از آن استفاده کنیم و اینها جدا از خود امکانات جامعه الزهرا است. من در دوران تحصیل در مدرسه به کلاس های زبان های انگلیسی و عربی رفتم و آن ها را یاد گرفتم و در کنار آن به سالن ورزشی نیز رفتم و در رشته کاراته ثبت نام کردم و توانستم کمربند کاراته را بگیرم. شاید پیش خودتان فکر کنید مگر شهر قم چه
هست و چه دارد که یک مدرسه آن این همه امکانات دارد. در جواب باید گفت که شهر قم بین المللی ترین شهر جهان اسلام در میان پنجاه و هفت کشور اسلامی از اندونزی در تا مراکش است و دویست و پنجاه هزار تبعه خارجی از صد و سی و پنج کشور به همراه سیصد هزار ایرانی از تمام نقاط ایران به همراه خانواده هایشان در قم زندگی می کنند و جدای از آن همین دانشگاه قم می شود گفت بین المللی ترین دانشگاه ایران است که اتباع سی کشور در آن مشغول به تحصیل هستند و در کنار آن دانشگاه جامعه المصطفی قم پر شعبه ترین دانشگاه ایران است که در شصت کشور جهان در هر پنج قاره شعبه دارد . جدا از این در مورد خود شهر قم بهتر است بدانید که اولین شهر کشور است که دارد دارای مونوریل می شود و در کنار آن نیز کار ساخت مترو در قم ادامه دارد و دارد همزمان صاحب مترو نیز می شود و اینکه یک از مراکز تولید موتور سیکلت در کشور و اگر نگویم بزرگترین مرکز یا قطب
تولید موتور سیکلت )اونم از نوع گران قیمت و تک محصول و لاکچری( در کشور قم است )شاید به همین دلیل بسیاری از روحانیون سوار موتور هستند(. و این چیزهایی است که کمتر کسی بداند و بسیاری از مردم از آن مطلع نیستد. به قول یکی از استادان اگر می
خواهی همیشه بر مردم حکومت در سایه قدرت باش.
اما در مورد خودم زمانی که کم کم به سن نوجوانی می رسیدم با توجه به جو زنانه در مدرسه که سعی شده همه زن باشند و مرد نباشد حسم به دختران بیشتر شد وقتی هم که کلاس کاراته می رفتم و در درگیری و مبارزه حریفم را بغل میکردم حس عاشقانه ای به من دست می داد که انگار باید بغلش کنم و مالشش دهم. در مورد خاطرات نوجوانی زیاد نمی توانم بنویسم چون از اصل مطلب دور می شویم ولی این را بگویم که این حس را باید در خود نگه می داشتم تا در فرصت مناسب تخلیه کنم. بعد از گرفتن دیپلم تصمیم گرفتم که به جامعه الزهرا بروم. البته خیلی ها می خواهند به آنجا بروند ولی من توانستم در همه مراحل ارزیابی آزمون و گزینش قبول شوم. اینم بگویم که مجتمع جامعه الزهرا چسبیده به وزارت اطلاعات استان قم است و این یعنی چه مکان مهم و با ارزشی است درست کنار وزارت اطلاعات است یا بهتر بگویم وزارت اطلاعات را آنجا گذاشتند. وقتی که قبول شدم و وارد حوزه شدم من سطح 2 بودم. نظام حوزوی بدین صورت است که سطح 1 یعنی فوق دیپلم سطح 2 یعنی لیسانس، سطح 3 یعنی فوق لیسانس و سطح 4 یعنی دکتری، ولی من که با دیپلم آمده بودن و به صورت پیوسته قبول شدم مستقیم رفتم سطح 2 در ابتدا سال که همه چیز عادی بود تا اینکه دو اتفاق افتاد یکی آمدن طلبه ها از دیگر کشورهای جهان و رفتن به مجتمع ورزشی شهیده سیاری. در مورد این مجتمع هم بگویم که بزرگترین مجتمع فرهنگی ورزشی ویژه زنان استان قم است که بسیار بزرگ و زیبا و با امکانات عالی و لاکچری که برای طلبه های جامعه الزهرا رایگان است و که شامل بیست رشته ورزشی است. رشته های ورزشی مختلفی مانند بدنسازی، فیتنس، تی آر ایکس، پیلاتس، برایتونیک، والیبال، بسکتبال، بدمینتون، اسکیت، تیروکمان، ژیمناستیک، ایروبیک، شنا، پینگ پنگ، تیر و کمان، آمادگی جسمانی، کاردیو، جودو، کاراته ، انواع سونا، شیرجه و… و حتی کافی شاپ و رستوران نیز در آنجا دایر است و همه زنان و دختران قم، حتی کسانی که طلبه نیستند با پرداخت هزینه آن هم با تخفیف سی تا شصت درصدی از آن استفاده می کنند.
در مورد خارجی هم این را بگویم که در برخی کشورهای جهان که در قم ساکن هستند مثل برزیل، مکزیک، کلمبیا، ونزوئلا، یا در افریقا مثل کنگو یا هند مسئله همجنس بازی زنان امری عادی و پذیرفته شده است و اصالاً عجیب نیست و همین موضوع باعث شد
که من وقتی به ورزش رفتم متوجه شوم می توان حس نهفته خود را تخلیه کنم.
و اما شروع واقعی داستان من
وقتی که وارد آنجا شدم و ثبت نامم شروع شد ابتدا به خوابگاه حضرت خدیجه رفتم و ساکن شدم. خوشبختانه اتاقم دو نفره بود و هم اتاقی من فقط یک بار آمد و بعد دیگر نمی دانم چرا نیامد. اتاقم هم دارای در قفل دار و کمد و یخچال و میز و تخت دو نفره به صورت طبقه ای بود و در کل برای من که تنها بودم عالی بودم و خودمم یک تلویزیون و گیرنده دیجیتال و لپ تاپ هم گرفتم و به اینجا آوردم. از اینترنت که نگویم شاید باور نکنید برخی سایت های فیلتر شده اینجا آزاد است و سرعت آن هم عالی و حجم اینترنت اگر بگویم از دید من با توجه به مصرف خودم نامحدود اغراق نکردم. وقتی که وارد کلاس حوزه شدم و بعد چند روز تصمیم گرفتم انجا را بگردم و ببینم و بعد از گشت و گذار رفتم به سمت مجتمع ورزشی آنجا که عالی بود. رفتم و ثبت نام کردم، چون من شنا بلد نبودم گفتم بروم و شنا یاد بگیرم برای همین در کلاس شنا ثبت نام کردم. خوشبختانه اینجا همه امکانات برای طلبه های خانم رایگان است. رفتم به سمت کلاس شنا و برای شنا مایوی زنانه خریدم در دو مدل و بعد شروع شد. اوایل که بلد نبودن اونجا مربی شنا به ما که چندین طلبه بودیم شنا را یاد داد و در ادامه خودمان به صورت انفرادی به شنا می رفتیم و در کنارش بعد شنا، سری به کافه یا کافی شاپ می زدم و چیزی می خوردم که اونجا نیز قیمت های خیلی پایین و عالی داشت. اصل ماجرا از اونجا شروع شد که یک روز که داشتم شنا میرفتم متوجه شدم که اینجا سونا و جکوزی هم دارد که می شود از آن استفاده کرد و برای عموم آزاد است. من بعد شنا داشتم به قسمت سونا می رفتم که دیدم چند مدل سونا است و من سونای خشک را انتخاب کردم، و دیدم که در قسمت سونای خشک همه زنه ها حوله بستند و ظاهراً شورت و کرست ندارند. منم یک حوله گرفتم و دور خورم به این صورت که از سینه تا بالای زانو بستم و وارد اتاق شدم در اتاق کسی نبود، البته آنجا چندین اتاق بود و پیش خودم گفتم که چه بهتر که تنها هستم. در همین حین یک دختر یا بهتر بگویم زن با قیافه غریب که نشان می داد ایرانی نیست وارد اتاق سونا شد و نشست در همین حین دیدم که خیلی راحت و معمولی حوله سونای خود را که مدل روبدوشامبر بود درآورد و کلاً لخت بود بعد از جیب حوله خودش یک بطری که فهمیدم روغن ماساژ است در آورد و به من گفت:«ووسه پاجا اپلیکار اسو ئه میم» من تعجب کردم و به انگلیسی به او گفتم که آیا انگلیسی بلده، یهو اون به فارسی لهجه دار گفت میشه این را به من بمالی، من که خیلی تعجب کرده بودم نمی دانستم چه کار کنم که اون بلند شد و روغن را داد به من و گفت بریز رو پشتم و بمال. من که تا اون روز لخت شدن زنان را به این راحتی جلوی چشمم
ندیده بودم حساب شکه شدم و نمی دانستم چه کار کنم برای همین تا خواستم بریزم رو دستم یهو بلند شد و حوله من را برداشت و گفت اینجوری حوله ات کثیف می شود و حوله من را کنار حوله خودش آویزان کرد حالا من نیز کامل لخت بودم و نمی دانم داشتم چیکار میکردم و فقط داشتم یک زن لخت را روغن می مالیدم بعد بقیه کارها را خودش کرد و به من گفت که می خواهی تو را هم بمالم که من گفتم نمی دانم که اون گفت دراز بکش تا بمالم و من دراز کشیدم و اون روی من روغن مالید و من را چرب کرد. در حین مالش من اون حس عاشقانه نسبت به زنان در من یکهو بیدار شد و نمی دانم چه شد که تصمیم گرفتم بزارم همین کار را بکنه و ازش خواستم همینطور من را مالش بده و حین مالش اون که به کون و واژن من نیز می رسید یک حس عالی بهم دست داد و همانجا آب کس من ریخت بیرون و صدای آه من بالا رفت، ولی در کمال تعجب برای اون انگار اتفاق جدیدی نبود و فقط گفت اولین بارت است که تو را ماساژ می دهند و من گفتم آری و اون گفت مشکلی نیست بعد که تو سونا نشستیم و مشغول گفت و گو شدیم که به اون گفتم که اسمت چیست و اهل کجایی اون گفت که اهل برزیل است و اسم اولش فرناندا و از وقتی به اینجا آمده اسمش را به فریده تغییر داده، من که کاملاً گیج بودم از او پرسیدم که چرا اونم گفت به خاطر اسلام آوردن. من گفتم مگر مسلمانی اونم گفت بله و برای همین الان تو حوزه علمیه زنان است. من پرسیدم که مگر نمی دانی که این کارها در اسلام گناه است ولی اون گفت که اسلام برای من فقط بخشی از زندگی است و بخش های دیگر برای خودم و اینکه در مسیحیت نیز همین کارها گناه است ولی انجام می شود و این که زن با زن لخت باشد نیز در فرهنگ ما در برزیل امری عادی است مثل فرهنگ شما که برخی کارهای حرام یا گناه را انجام می دهید ولی مسلمانید. بعد به او گفتم که اگر کسی این ها را ببیند چه تو را اخراج می کند ولی اون گفت شما تازه رسیدید یا به قول شما ایرانی ها آماتور هستید کمی بگذرد همه چیز دستت می آید. بعد بلند شد و رفت. من که مات و مبهوت بودم و از طرفی خیلی هم از این حالت و ارضای جنسی راضی بودم تصمیم گرفتم هر طور که شده از کل ماجرا سر در بیاورم و اینگونه شد که من شروع کردم به دانستم و دراه رفتن به اتاقم نیز به همین فکر می کردم که باید از همه چیز باخبر شوم. فردای اون روز من بعد کلاس های حوزه رفتم استخر و دوباره فرناندا را دیدم که مشغول شناست . منم رفتم توی استخر و مشغول شنا شدم، وقتی که از استخر اومد بیرون منم همراهش آمدم و صداش کردم فریده و اون برگشت و سالم کرد بعد گفتم من می تونم با تو
حرف بزنم در اتاق خودم اونم گفت باشه. هردو لباس پوشیدیم و رفتیم به سمت اتاق من وقتی وارد اتاق شدیم من در را قفل کردم تا کسی نیاید و پنجره را بستم و پرده ها را کشیدم بعد از او پرسیدم که چه شد آمدی به ایران و این جا که حوزه علمیه است و چرا همانجا تو برزیل نماندی، اونجاکه همجنس بازی زنان یا لزبین که آزاد است ولی اینجا مجازاتش اعدام است. اون گفت: ببین زهرا من و خیلی ها مثل من وضع مالی خوبی نداریم که به دانشگاه بریم و درس بخوانیم درسته که تو کشور شما دانشگاه ها رایگان است ولی تو کشور های ما دانشگاه پولی است و همه ما توانایی مالی نداریم که بریم. از طرفی فقط یک مرکز دینی نیست بلکه مدرک دانشگاهی هم می دهند که یعنی من در دانشگاه درس خواندم و از همه مهمتر اینکه مدرکش بین المللی است و معتبر در خارج یعنی می توان با این مدرک در کشورهای دیگر اگر نیاز داشته باشند استخدام شد مثل کشور خودم برزیل. پرسیدم چگونه گفت اینکه اینجا عضو اتحادیه دانشگاههای آسیا و دانشگاه های جهان اسلام است و هر ساله کلی مقاله به نام اینجا در مجلات مختلف چاپ می شود و مجله های خارجی هم دارد که چاپ می کند و هر ساله هیئت های علمی و دینی از اینجا بازدید می کنند که همین باعث شده اینجا در جهان شناخته شود و برای همین من آمدم اینجا چون تو اینترنت فهمیدم که همچین جای مهمی با این امکانات وجود دارد. پرسیدم چه قدر شهریه می دهی اون با خنده گفت هیچی، من پرسیدم هیچی، اون گفت بله تمام امکانات اینجا برای همه طلبه ها رایگان است. بعد گفت اگر من می خواستم در دانشگاه مثلاً هاروارد آمریکا همین رشته شیعه شناسی و اسلام شناسی را بخوانم باید سالی شصت هزار دلار پرداخت می کردم و تازه هاروارد با آن همه عظمت امکانات جامعه الزهرا را ندارد. خودت ببین
همین درمانگاه پیشرفته که اینجا هست کجا دارند.بعد گفتش که من الان لیسانس را تمام کردم و دارم فوق لیسانس می خوانم و به محض تمام شدن بر می گردم برزیل و اونجا دنبال کار میگردم و اگر هم پیدا نکردم در اینترنت و در دیر کشورها می گردم و منتظر
می مانم تا پیدا شود. منم دیدم که راست می گوید. بعد از اون پرسیدم که آیا به جز تو کس دیگری هم لزبین هست. اون گفت ببین فاطمه تو فرهنگ برخی از کشورها همجنس بازی زن با زن امری عادی و پذیرفته است حتی اگر خلاف دین باشد مثل فرهنگ ما لاتین ها، من پرسیدم لاتین ها کی هستند. اون گفت به کشورهای قاره آمریکا که زبان اسپانیایی دارند می گویند لاتین البته زبان ما برزیلی ها پرتغالی است ولی ما را هم لاتین می گویند. از کشور مکزیک تا انتهای آرژانتین و شیلی را می گویند آمریکای لاتین. من که در دلم از این قضیه که اینجا می توانم با دیگر زن ها لز کنم خیلی خوشحال بودم. بعد گفتم تا به حال با چند نفر دیگر لز کردی و اون در جواب گفت بزار یک خاطره از لز گروهی بگویم یک روز من با چند نفر از بچه های لاتین، من پرسیدم با تعجب بچه های لاتین که اون گفت همین بچه های امریکای لاتین که گفتم الان، ما اسم خودمان را گذاشتین بچه های لاتین که یک دختر از ونزوئلا یکی از مکزیک یکی از کلمبیا و یکی از شیلی بود تصمیم گرفتیم بریم بیرون و یک اتاق را برای دو تا سه روز اجاره کنیم و با هم لز گروهی کنیم. من پرسیدم مگر شما اینجا غریب نیستید که به همین راحتی از این کارها می کنید. اون گفت مثل اینکه قم را نمی شناسی قم یک شهر بین المللی در جهان است و از هر ملیتی در اینجا هستند که یا خودشان یا همسرشان طلبه هستند یا ساکن. اگر تو قم بگردی از چینی و کره ای تا آفریقایی و آرژانتینی و انگلیسی و آمریکایی را می بینی پس اصلاً جای غریبی نیست. خلاصه ما رفتیم و یک سوئیت را پیدا کردیم اون روز چهارشنبه غروب بود و تا شنبه ما درس نداشتیم با صاحب خانه صحبت کردیم و گفتیم تا شنبه خانه را می خواهیم. اول گفت سه روز می شود ولی بعد از صحبت دو روز حساب کرد و گفت صبح شنبه که می روید کلید را بزارید تو خانه و در را ببندید. من پرسیدم شما که وضع مالی خوبی ندارید پس چگونه سوئیت اجاره کردید. اون گفت همین حوزه علمیه به ما هر ماه مقداری پول به عنوان کمک هزینه می دهند که مبلغ مناسبی است و با همین پول ها تفریح می کنیم. بعد که ماجرای لز گروهی
خود را تعریف کرد که چون طولانی است نمی نویسم ولی در آخر از فریده پرسیدم که اگر من بخواهم چگونه می توانم با کس دیگری لز کنم. اون گفت باید بگردی و پارتر خود را پیدا کنی ولی مواظب باش اشتباه نکنی چون به قول خودت مجازاتش اینجا اعدام است.
فردای اون روز من تصمیم گرفتم که هر طور که شده پارتنر برای خودم پیدا کنم و گفتم تنها جایی که می شود فهمید که لزبین است قسمت سونا است برای همین تصمیم گرفتم که آنجا را زیر نظر بگیرم ولی دیدم که نمی شود پس فکری به خاطرم رسید پیش خودم گفتم اگر دوربین مخفی کار بگذارم می توانم بفهمم. برای همین تو اینترنت گشتم و چند دوربین مخفی کوچک و ریز با حافظه و باتری بالا را پیدا کردم و خریدم و بعد چند روز در اتاق های سونا می رفتم تا ببینم کدام قسمت برای جایگذاری دوربین مخفی مناسب است که پیدا نشود تا اینکه همه را پیدا کردم بعد از آن هم یک روز اول وقت رفتم سونا و طوری که مسئول استخر متوجه نشود دوربین ها را با خودم بردم و در نقاط مورد نظر جای گذاری کردم و بعد منتظر ماندم تا ببینم نتیجه چی می شود.
ادامه دارد
نوشته: فاطمه