این داستان کاملا تخیلی است
برای بازی های لیگ اول تابستون باید تمرینات رو شروع میکردیم، طبق معمول چند تا چهره ی جدید هم دیده می شد بین بازیکنا، رضا یکی از این بازیکنان جدید بود، کمی درشت تر از من، عضلانی و پوست زمخت و تیره. اوایل تمرینات هیچوقت هیچ اتفاقی بین ما نیفتاد و همیشه خیلی عادی و خوب با هم برخورد میکردیم. یه روز توی خیابون من و زنم داشتیم توی پاساژ قدم میزدیم رضارو دیدیم. زنم نرگس بیست و چهار سالشه و یه سال از من کوچیکتره. هم قد منه، سبزه و کون بزرگ و رونای گوشتی ای داره، هرچقدر چهره ی معمولی و متوسطی داره بدنش به دلیل مربی فیتنس بودن بسیار زیبا و عضلانیه، مخصوصا کون برجسته و گردش و همیشه هم عادت داره لباسای تقریبا راحت بپوشه و یکمی سکسی باشه. اون روز نرگس یه شلوار چسب لی ساق کوتاه پاش بود با یه مانتوی لی نازک کوتاه که کونش کاملا معلوم بود و یه نیم تنه که چاک سینه هاش که خیلی بزرگ هم نبودن بیرون افتاده بود. رضا با دیدن ما جلو اومد و دست منو خیلی محکم فشرد و سلام کرد، طوری که دستم درد گرفت، به نرگس هم دست داد و در حالی که با چشماش داشت میخوردش یکمی گپ زدن باهم. من پوستم سفیده و بی مو، حتی صورتمم مو نداره و بدن عضلانی ای ندارم، یکمی هم کونم بزرگه و نرگس توی سکس بعضی وقتا بهم کونی میگه و شوخی های اینطوری میکنی. بعد رفتن رضا نرگس گفت چقدر دوستت خوش هیکله و مردونست، منم گفتم هم تیمی جدیدمه و خیلی نمیشناسمش.
از فردای اون روز رفتار رضا با من عوض شد، فقط سلام میکرد و همیشه دستمو جوری فشار میداد که درد می گرفت، توی تمرینات اگر هم تیمی بودیم همیشه داد میزد سرم و اگر روبروی هم بودیم خیلی خشن باهام بازی میکرد و همه جوره میزد منو
خیلی اوقات هم با لحن دستوری بهم حرف میزد. این رفتار ها یه مدت ادامه داشت تا اینکه یه روز وقتی توی رختکن داشتیم آماده میشدیم من خم شده بودم که بند کفشمو ببندم رضا محکم زد رو کونم و کونمو چلوند، بعدم گفت سانس بانوان فرداست و همه زدن زیر خنده. منم خندیدم و طبیعی جلوه کردم اما این رفتارای رضا تازه شروع شده بود. همیشه با لحن تحقیر آمیز باهام حرف میزد و توی بازی به بهونه های مختلف اسپنکم میکرد و منم طوری بودم که انگار موش میشدم پیشش.
بعد چند روز مربی داشت برامون حرف میزد و منم آخرین نفر ایستاده بودم، رضا اومد پیش من ایستاد و یه لحظه شروع کرد بازی کردن با کونم، رونمو دست کشید و دستشو آورد روی شلوارکم، شروع کرد مالوندن کونم، نمیتونستم کاری کنم خواستم با دستم دستشو کنار بزنم که زورم نرسید و اگر بیشتر تقلا میکردم تابلو میشد. یکم بعد دستشو کرد داخل شورتمو برد لای کونم، انگشت کلفتشو روی سوراخم احساس میکردم که داشت کونمو فشار میداد و کاری نمیتونستم کنم، سعی کردم کونمو سفت کنم ولی زورش خیلی زیاد بود و به زور انگشتشو کرد تو کونم. کونم داشت آتیش میگرفت، من قبلا هم تجربه ی سکس با پسر داشتم و بایسکشوالم، ولی همیشه پسرای خوشگل رو دوست داشتم و رابطه های برابر، نه این که یکی مثل رضا که زمخت بود ازم سواستفاده کنه. انگشت کلفت رضا تا جایی که شد تو کونم بود و داشت بازی میداد. انگار مجسمه شده بودم. کم کم کیرم شروع کرد باد کردن و یکم که گذشت رضا انگشتشو درآورد و رفت جلو. باز شدن کونم رو حس میکردم و یهو انکار دلم خواست ادامه پیدا میکرد.
اون شب جوری نرگس رو کردم که هیچوقت فکر نمیکردم بتونم، نرگس همیشه با کون بزرگ سبزش مینشست رو صورتم و خفم میکرد، من عاشق کون گندش بودم ولی توی این یه سالی که ازدواج کرده بودیم یه بارم نذاشته بود کیرمو نزدیک کونش کنم. فقط اجازه داشتم کونشو لیس بزنم یا زیر کونش خفه شم. اون شب انقدر کسشو کردم که سه بار زیرم ارضا شد و آبم با فشار زیادی پاشید رو شکمش. تو تمام مدتی که داشتم نرگس رو میگاییدم به شکل عجیبی انگشت کلفت رضا و تو کونم حس میکردم و باعث میشد خیلی وحشی بشم.
چند روز بعد از طرف تیم رفتیم توی اردو، موقع انتخاب کردن اتاق ها رضا خودشو با من تو یه اتاق انداخت و حس کردم قراره اتفاقی بیفته. وقتی رسیدیم توی اتاق هتل و در رو بستیم اولین کاری که کرد اومد سمتم، دستشو گذاشت رو شونم و گفت بشین جلوم، خواستم مقاومت کنم که با زورش منو هل داد پایین و منم مثل سگ حرف گوش کن جلوش نشستم. رضا سی و خرده ای سالش بود و با اینکه شاید سه سانت از من بلندتر بود دستای قوی و عضلات برجسته ای داشت و زورش عجیب زیاد بود. جلوش که زانو زدم شلوارشو کشید پایین و یهو جلوم یه کیر سیاه نیمه راست افتاد، کیرش تو این حالت هم از من بلندتر و کلفت تر بود. سر منو هل داد سمت کیرش و منم بدون مقاومت دهنمو باز کردم. کیرش که هنوز شل بود همه دهنمو پر کرد و کم کم شروع کرد به بزرگ شدن. تو عمرم دو تا کیرو ساک زده بودم و هردوشون کیرای پونزده شونزده سانتی اندازه کیر خودم بودن و سفید، ولی کیر رضا وقتی راست شد بیست و پنج میشد، کلفتیش به حدی بود که دستم کامل دورش حلقه می شد و کله کیر سیاهش کل دهنمو پر کرده بود.
تموم وجودم شروع کرد به لذت بردن، کیرم داشت میترکید، شروع کردم به خوردن کیرش، به زور تو دهنم جا میشد و اونم سرمو هل میداد رو کیرش. موهامو گرفت و سرمو کشید عقب و برد سمت خایه هاش، خایه های بزرگش واقعا تو دهنم جا نمیشدن، وقتی داشتم خایه هاش که پشم داشتن رو میلیسیدم سنگینی کیرش روی سرم واقعا لذتبخش بود. دوباره کیرشو کرد تو دهنم و سرمو ول کرد، منم شروع کردم به خوردن کیرش و با دستم کیرشو میلیسیدم، از پایین لیس میزدم تا سر کیرش و سر کیرشو میکردم تو دهنم … به زور تو دهنم جا میدادم و هربار عوق میزدم، دوباره رضا دستشو گذاشت پشت سرمو شروع کرد تلمبه زدن، اینقدر تلمبه زد که آبش رو تا قطره آخر خالی کرد تو دهنم. داشتم بالا میاوردم ولی کیرشو درنمیاورد. همینجوری که از دهنم آبش پاشیده بود بیرون کیرشو درآورد و بقیه آبش از دهنم پاشید رو فرش. بهم گفت بدو اینجارو تمیز کن بعدش برو تو حموم. منم سریع تمیز کردم و رفتم تو حموم، دلم میخواست انگشتاش دوباره برن تو کونم، کیرشو بخورم و بکنم تو کونم، سگ حشر شده بودم و کونم خارش افتاده بود و فقط میخواستم بهش بدم. تو حموم منتظر بودم که اومد سمتم و گفت میخوام اتاقمو عوض کنم بچه کونی، بعدم رفت.
جوری رضا منو تو کف کیرش گذاشت که فقط من اینجوری تو کف کون گنده نرگس مونده بودم. کونم خارش افتاده بود ولی نمیتونستم کاری کنم، به سرم میزد برم بهش بگم تورو خدا بیا منو بکن ولی نمیشد، احساس میکردم این خیلی بده. از اون روز گذشت و چند وقتی رضا هیچ کاری بهم نداشت، ولی من هربار که نرگس رو میکردم کیر رضا رو تو دهنم حس میکردم، چند بار همزمان که خودمو انگشت میکردم جق میزدم و واقعا تو کف کیر رضا مونده بودم. بعد چند هفته یه روز رضا گفت میام دنبالت کارت دارم. با ماشین اومد دنبالم و رفتیم دور زدیم و توی راه هیچ حرفی نمیزد. منم هرچی میگفتم سرد جواب می داد، تا بالاخره یه گوشه خلوت زد کنار و کیرشو درآورد و گفت ساک بزن. کیرش خوابیده اندازه کیر من بود، منم بدون هیچ حرفی حمله کردم سمت کیرش و شروع کردم خوردن، تا جایی که تونستم لیس زدمش تا بزرگ شد، رگای روی کیرش رو لیس میزدم، دو دستی میمالیدمش، تا جایی که میشد میخوردمش و رضا هیچ کاری نمیکرد، فقط نشسته بود.
داشتم با کیرش خودمو خفه میکردم که دستشو انداخت تو شورتمو شروع کرد انگشت کردنم، انگشت کلفت رضا تا ته تو کونم بود و کیر هیولاش تو دهنم، رو ابرا بودم که دوباره سرمو فشار داد و تا قطره آخر آبشو داد تو دهنم.
بعد گفت جمع کن خودتو میخوام بکنمت امشب. تو کونم عروسی بود، هم میترسیدم هم استرس داشتم هم از شهوت داشتم میمردم، گفت الان میریم خونم جرت بدم بچه کونی. ولی یهو رفت سمت خونمونو گفت گمشو بیرون، منم آب سرد ریخته شده بود روم، مثل بچه کونیا دلم کیر میخواست، له له میزدم براش ولی باز منو کیر کرد رضا. یکم مکث کردم گفت مگه کری کونی برو گمشو بیرون. درو باز کردم و رفتم بیرون، شیشه رو داد پایین گفت به زن خوشگلتم سلام برسون بچه کونی و گاز و گرفت و رفت.
توی خونه همش به فکر رضا بودم، کیر بزرگش جلو چشمم بود … وااای شده بودم کونیش، با اینکه نکرده بود منو تو حسرت کیرش بودم. نرگس اومد سمتم، دلم میخواست نرگس کیر داشت و منو میکرد، نگاهش کردم و رفتم سمتش، یه تاپ سفید با یه شورت لامبادای مشکی تنش بود، پرتش کردم رو تخت و شروع کردم به کردنش، بی مقدمه، معلوم بود بدش اومده و هلم داد گفت چته کسکش، نگاش کردم و یاد حرف رضا افتادم، حشری شدم که بهم گفته بود به زن خوشگلت سلام برسون. باز رفتم سمت نرگس ولی محلم نداد و نذاشت سکس کنیم و منم از اینجا مونده از اونجا رونده رفتم و جقم رو زدم.
از فرداش تا جایی که میتونستم با رضا گرم میگرفتم هی باهاش صحبت میکردم ولی باهام مثل سگ برخورد میکرد و محلم نمیذاشت. بالاخره یه روز بهش پیام دادم که رضا میخوام ببینمت، گفت چی میخوای؟ گفتم میخوام ببینمت کارت دارم. بعد عکس کیرش رو فرستاد و گفت اینو میخوای ؟ دهنم آب افتاد و کونم خارش، گفتم کارت دارم رضا، گفت نه اول بگو کیر منو میخوای، گفتم آره کیرتو میخوام رضا، گفت بگو کیرتو میخوام آقا رضا، هیچی جز شهوت حالیم نبود گفتم کیرتو میخوام آقا رضا. یه سری اموجی خنده گذاشت و گفت فردا این ساعت بیا این لوکیشن.
حسابی به خودم رسیده بودم و صاف کرده بودم خودمو، کون خوش فرم سفیدم رو برق انداخته بودم و تموم موهای بدنمو زده بودم، این حس جدید توی زندگیم واقعا عجیب بود. حسابی به خودم عطر و ادکلن زدم و رفتم خونشون. در ساختمون رو باز کرد و با دلهره و هیجان و کمی ترس تو آینه آسانسور خودمو نگاه میکردم و باورم نمیشد که اینجوری کونی شده باشم. در واحد رو که زدم یه دختر بلوند سفید با شورت و سوتین مشکی در رو باز کرد، خشکم زده بود، صدای رضا اومد که کیه؟ دختره گفت توله سگته عزیزم. پشمام ریخته بود، این کی بود؟ زنشه؟ یعنی چی؟
رفتم داخل دیدم رضا لخت با کیر نیمه راستش نشسته رو مبل، من هنوز شوک بودم که دیدم دختره رفت سمت رضا و شروع کرد ساک زدن براش. جوری کیر رضا و تا ته میکرد تو دهنش اگه کیرم راست شده بود و آب از لب و لوچم آویزون شده بود. رضا گفت شیما برو لباسای این توله سگو درار، شیما اومد سمتم، گفتم رضا چه خبره؟؟ گفت یه کلمه دیگه بگی پرتت میکنم بیرون … منم هیچی نگفتم، لباسامو شیما درمیاورد منم کیرم داشت میترکید، هم از شیما و اون بدن سفید بلوریش هم کیر رضا که جلوم تو بزرگترین حالت خودش بود. شیما انگشتشو برد دم کونمو و گوشمو لیس زد و گفت جوون چه کونی، من تو اوج حشر بودم و هیچی نمیفهمیدم ، منو برد سمت کیر رضا و شروع کردم ساک زدن، جوری ساک میزدم انگار یه عمر کارم کیر خوردن بود، رضا گفت بلند شو یه انگشتتو بکن تو کونت بعد جق بزن تا آبت بیاد، من که جنده ی کیرش بودم شروع شدم و اینقدر جق زدم و خودمو انگشت کردم تا آبم اومد. حشرم که خوابید دیدم شیما داشت ازم فیلم میگرفت، یخ شدم یهو، مونده بودم قراره چی بشه که یکی دیگه از اتاق اومد بیرون.
یه مرد تقریبا چهل ساله بد قیافه که اونم مثل رضا سیاه بود ولی قد کوتاه، شاید تا شونه ی من. منو نگاه کرد گفت اوفففف چه کونی امشب بکنم. من به زور آب دهنمو قورت دادم و نمیتونستم این اتفاقات رو هضم کنم که رضا اومد جلوم و گفت ببین، اگه امشب آقا ناصر ازت راضی بود که هیچ، وگرنه فردا فیلمت پخشه بچه خوشگل، بعد زن خوشگلت میبینه شوهرش چه کونیه. دوباره زنم رو آورده بود وسط، انگار داشت دوزاریم میفتاد که نکنه همه اینا برا زنمه، نرگس اونقدر جذاب بود که هر مردی رو جذب خودش میکرد و من تازه انگار داشتم میفهمیدم چی شده. ناصر اومد سمتم شروع کرد ازم لب گرفتن و قربون صدقم رفتن، داشتم بالا میاوردم، لخت تو بغلش نشسته بودم و داشت کونمو انگشت میکرد، ولی دیگه بهم حال نمیداد، خرد و داغون شده بودم و فکر نمیکردم اینجوری بشه. منو هل داد پایین که کیرشو بخورم، نه پشمای کیرشو زده بود نه شسته بودش، واقعا داشتم بالا میاوردم، کیرش از من بلندتر و کلفت تر بود ولی به کیر رضا نمیرسید. همزمان شیما هم داشت کیر رضا رو میخورد و این منو کمکم حشری کرد.
داشتم با اکراه کیر ناصر رو میخوردم که بلندم کرد و داگی منو نشوند، شروع کرد لیس زدن کونم … بالاخره داشتم حس خوب تجربه میکردم و بهم حال میداد که یکم چرب کرد کیرشو و شروع کرد به زور کردن کونم. یه آدم پشمالوی کوتوله افتاده بود روم و داشت کیرشو به زور تو کونم فرو میکرد و منم داشتم از درد میمردم، اشک داشت از چشام در میومد که دیدم باز شیما داره فیلم میگیره ازم. گفتم تورو خدا غلط کردم ولم کن که جوری کیرشو فرو کرد توم که ضعف کردم، همونجا نگه داشت و گفت دهنتو ببند زن جنده ی کونی … منم شده بودم سگ اینا شل کردم و هرکار دلش خواست باهام کرد.
یه جاهایی لذت میبردم یه جاهایی به یاد خودم و غرور له شدم میفتادم و اشک از چشام می خواست در بیاد بعد یاد دوربین جلوم میفتادم و اشکمو قورت میدادم که بیشتر از این له نشم.خلاصه ناصر کون سفید گندمو فتح کرد و آبشو تا قطره آخر توش ریخت. تموم که شد شیما اومد با کون نشست رو صورتم ، انگار قرار نبود تموم بشه امروز. جوری کونشو بهم فشار میداد که سیاه شده بود صورتم، کسشو میکرد تو دهنم و همه جام آبش پاشیده بود و همه صورتم بوی کونشو میداد. همزمان که داشتم زیر کون شیما خفه میشدم صدای رضا اومد که جون نرگس خانم چه کس و کونی دارن، چه چیزیه این جنده … منم زیر کون شیما خواستم بلند شم ولی دیگه توانی نداشتم، همینجوری که قربون صدقه کس و کون زنم میرفت منم کیرم داشت میترکید. شیما شروع کرد کیرمو بالا پایین کردن آبم تا قطره آخر پرت شد. رضا گفت به به بیغیرتم هستی کونی خان.
زیر دوش مثل بچه کونیا که زورگا شدن داشتم همه چیو مرور میکردم. رضا از اول هم منو نمیخواست و برای رسیدن به نرگس اینکارارو کرده بود و هر لحظه باید منتظر درخواستش میبودم، با اون فیلمهایی که داشت هرکار میخواست باید میکردم. بالاخره رضا بهم گفت یه روز با زنت بریم بیرون با شیما. واقعا انتظار بدتر از اینارو داشتم ولی ظاهراً اونقدر هم حرومزاده نبود رضا. منم اوکی دادم و قبل رفتن بهم پیام داد که اگر زنت به اندازه کافی سکسی نپوشه فیلماتو بهش نشون میدم. نمیدونستم چی میشه واقعا … با یه آدم مریض طرف بودم که دلم برای کیرش له له میزد اون برای کس و کون زنم.
به نرگس تاکید کردم که دوست دارم تو چشم باشی و اونم خدا خواسته جوری لباس پوشید که آبم داشت میومد. یه شلوار مشکی چسبون تا روی ساق پاش با صندل مشکی که لاکای قرمز پاش تو ذوق میزد، یه نیم تنه ی لختی قرمز که همه جاش معلوم بود و یه مانتوی کوتاه مشکی جلوباز … لختی گردنش و شکمش و کون گندش شرتمو خیس کرده بود، موهای مشکی صافش دیوونم میکرد، ساق پای برنزه ش که برق میزد و می خواستم بلیسم و انگشتای پاشو بکنم تو دهنم. توی راه فقط حرفای سکسی میزدیم و اونم انگار داغ کرده بود منم سعی میکردم یکم باهاش ور برم.
رسیدیم خونشون و رفتیم بالا، شیما یه شلوار سفید جذب پوشیده بود با یه پیرهن سورمه ای کوتاه، یه جنده ی بلوند به تمام معنا بود و جوری با نیشخند باهام حرف میزد که نمیتونستم نگاهش کنم خوب. رضا هم داشت با چشاش نرگس رو میخورد و جوری باهاش لاس میزد که نرگس هم خوشش اومده بود و کیر بزرگ شده ی رضا هم از رو شلوارش خودنمایی میکرد. بعد از کلی کسشر گفتن و غذا خوردن همه چی هم عادی پیش رفت و موقع خدافظی رسید، رضا گفت احسان جان بیا تو اتاق قبل رفتن کارت دارم … منم مثل بچه حرف گوش کنا رفتم داخل اتاق پیشش و در رو بست، دستمو محکم گذاشت روی کیرش، دوست داشتم دستمو ببرم تو شورتشو کیرشو بمالم و بعدم بخورمش، خواستم دستمو ببرم تو شورتش که دستمو گرفت و گفت ببین کونی، این فقط برا زنته … منم دهنم آب افتاده بود گفتم بذار بخورمش رضا که محکم زد در کونمو گفت خفه شو … رفتیم بیرون و خدافظی کردیم داشتیم میرفتیم از خونه بیرون که موقع بیرون رفتن رضا محکم دوباره زد در کونم و گفت خدافظ عزیزم. نرگس یه لحظه جا خورد ولی به روی خودش نیاورد و برگشتیم. تو تمام مسیر نرگس داشت از رضا و شیما تعریف میکرد که چقدر بهم میان و چقدر رضا هیکلیه و شیما قشنگه و … بعد پرسید تو اتاق چکارت داشت رضا؟ گفتم هیچی درباره تیم و اینا سوال کرد، نرگس گفت شیما بهش گفته رضا خیلی تورو دوست داره … منم گفتم آره صمیمی ایم و بحث رو عوض کردم
نوشته: احسان