داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عشق یا هوس همسر آیسان

سلام دوستان
داستانی که قراره بنویسم در مورد خانوممه که متوجه میشید
من سینا هستم ۲۹ سالمه و خانومم آیسان ۳۰ سالشه
آیسان قد ۱۵۵ و وزن ۵۰ کیلو عه ممه های کوچیک داره باسنش خوبه کسشم معمولیه
منم که از خودم بگم ۱۸۱ قدمه لاغرم وزنم ۷۳ اندازه کیرم ۱۵ یا ۱۶ سانته کلفتیشم ۴ ع فکر کنم
بریم سر داستان

۱۰ ساله ازدواج کردیم و تو این ۱۰ سال اتفاقات هم جالب و هم تلخ برامون رقم خورده که بهتون میگم من همیشه تو شرکت بودم شرکت نفت که ۲۴ ساعت کار ۲۴ ساعت استراحت بودم

یه روز داشتم برمیگشتم از کار رسیدم خونه رفتم دستشوئی امدم بیرون دیدم خانومم نیست رفتم اتاق دیدم خوابه منم از پشت بغلش کردم خوابیدم که دیدم باسنشو رو کیرم حرکت میده منم میمالیدم رو شیار کونش کیرمو قشنگ حشریش میکردم ( موقعی که از پشت بغلش کردم بیدار شد ) بعد دستمو بردم روی کصش میمالیدم از پشت هم خودمو میچسبوندم بهش بعد دستمو انداختم شرتشو کشیدم پایین کیرمو خیس کردم گذشتم رو شیار کصش ارووووم کردم تو که یه ناله ریز کشید بعد اروم اروم تلمبه میزدم که ۳۰ سانیه طول نکشید ابم امد و ریختم رو کمرش کلا زود انزالی داشتم بعد با دست ارضاش کردم بعد رفتیم حموم نوبتی بعد صبونه رو خوردیمو من خوابیدم ۳ ساعت تقریبا خواب بودم بلند شدم دیدم همسرم نیست بلند شدم رفتم پذیرای دیدم باز نیست زنگ زدم بر نداشت منم کاری نداشتم بعد یهو گوشیم زنگ خورد جواب دادم همسرم بود نفس نفس میزد صدای ماشین اینا میومد گفتم کجا رفتی گفت هیچی بابا رفتم مغازه ده دقیقه بود مغازه بودم منم خب چیزی نگفتم امد خونه منم رفتم پیش دوستم نشستم دیدم سرش تو گوشیه گفتم چته کیس جدیدی پیدا کردی خبر نداریم گفت نه بابا یه سایت پیدا کردم دارم داستان میخونم گفتم چه سایتی گفت سکسی
بعد بهش گفتم که بهم بگه کدوم سایته پیدا کردم یکم توش چرخ زدم دیدم یه داستانی هست که مرده با دوستش شرط میبنده که زنشو نمیتونه مخشو بزنه همچین چیزی بود منم برگشتم به رفیقم نشون دادم اونم گفت
میخوای ماهم شرط ببندیم
برگشتم گفتم زن منو هیچکی نمیتونه مخشو بزنه بهم وفاداره
برگشت گفت میخوای ایدیشو تلگرام یا پیجشو بده ببینیم منم دادم گفتم خبرم کن ببینم تا کجا پیش رفتی

اومدم خونه دیدم خانومم سرش تو گوشیه نشستم رو مبل رفتم تو گوشی خانومم بهم گفت سینا یکی پیام داده بهم
گفتم کیه گفت نمیدونم سلام داده نگاه کردم دیدم اره رفیق دیوثمه چیزی نگفتم گفتم نمیشناسم بعد اونم گفت خب باشه
بعد ۵ دقیقه دیدم کلا داره چت میکنه گیر ندادم بهش مطمئن شدم با رفیقم چت میکنه اون روزم گذشت شبش یه سکس ریز کردیم که بازم آبم اومد زد حال خورد بهش ولی به روی خودش نمیاورد که دلم نشکنه
صبحش رفتم سرکار فرداش اومدم خونه درو باز کردم دیدم خانومم مثل همیشه خوابه
منم پیشش خوابیدم ۲ ساعت بعد بیدار شدم صبونه خوردیم رفتم پیش دوستم ببینم چیکار کرده
من : سلام چطوری
داریوش ( اسم دوستم ) : سلام برار فداتم خوبی
من : قربونت چیکار کردی تا کجا پیش رفتی
داریوش : خودت ببین
یکم سلام کردنشونو رد کردم که ببینم تا کجا پیش رفتن دیدم که بله خانومم باهاش لاس میزده
آیسان : خب شغل تو چیه
داریوش : بیکارم خونه دارم اجاره دادم از پدرم ارث رسیده
آیسان : بله چه جالب خیلیم خوبه
داریوش : شما مجردین یا متاهل
آیسان : متاهلم ولی شوهرم همش سرکاره پس با مجرد فرقی ندارم
(موندم چرا اینجوری نوشته بود)
داریوش : خب میخوای من جاشو پر کنم
آیسان : خب شمارو زیاد نمیشناسم که
داریوش : اشنا میشیم اگه بخوای
آیسان : نمیدونم والا
داریوش : عکستونو نمیدین ببینم
آیسان : بعله چرا که نه
دیدم یه عکس مو باز و خیلی خوشگل شو براش فرستاد
بعد اینکه اینارو خوندم یکم با رفیقم نشستم رفتم تو بازار خرتو پرت برا خونه گرفتم امدم خونه دیدم خانومم باز سرش تو گوشیه رفتم خوابیدم ناهارم نخوردم کلا فراموش کردم فکرم درگیر چتای آیسان با داریوش بود یه حس بدی داشتم
ساعت ۷ غروب بود بیدار شدم دیدم خانومم کنارم نشسته داره نگام میکنه نشستیم فیلم دیدیم شام خوردیم و خوابیدیم
بازم مثل همیشه رفتم سرکار تا روز بعد یعنی از کنجکاوی میمردم که ببینم تا کجا پیش رفتن چه حرفای زدن
همینجوری گذشت باز فردا شد صب داشتم برمیگشتم که ماشینم یهو صدای عجیبی داد رفتم هرچی گشتم همه جا بسته بود از شانسم یه مکانیک پیدا کردم بهش نشون دادم که گفت غروب بیا ببرش ماشینت باید موتورش باز بشه
برگشتم با اسنپ خونه ساعت ۱۰ بود دیدم آیسان نشسته رو میل فیلم میبینه منو دید سلام داد بغلم کرد بعد یه سکس کردیم برای اولین بار ۵ دقیقه تونستم سکس کنم بعد رفتم حموم کردمو زدم بیرون رفتم پیش داریوش
سلام احوال پرسی کردیمو پرسیدم که چیکار کرده تا کجا پیش رفته
که گفت دیروز کلا اونقدری سکسی چت کردیم که کمرم خالیه خالی شد
منم گوشیو گرفتم دیدم بله خانوم محترم عکس همه جاشو می فرستاده ویدیو میگرفته براش می فرستاده یعنی یه جوری قربون کیر داریوش میرفت که بیا و ببین دیدم بله داریوش خان یه کیر ۱۹ یا ۲۰ سانتیه کلفت براش فرستاده عکسشو اونم کف کرده بود
بعد رفتم مغازه یکی از فامیلام که دوربین می فروخت ازش پرسیدم دیدم خیلی گرونه پولم نمیرسه بیخیال شدم زنگ زدم به رییس شرکت که مرخصی بگیرم چون نزدیک ۳ ماه بود مرخصی نرفته بودم
دستش درد نکنه مرخصی داد منم به زنم و داریوش چیزی نگفتم
چون واقعا نمیتونستم از کنجکاوی سرکار برم
رفتم خونه دیدم خانومم خوابه صداش کردم ناهار خوردیمو دوباره خوابید منم فیلم نگاه کردم تاااااا شد ساعت ۶ رفتم ماشینو گرفتم اومدم خونه دیدم هنوز از اتاق بیرون نیومده رفتم که از جا کلیدی ببینم چه گوهی میخوره احساس کردم تصویری حرف میزنه گوشیو اورد پایین کصشو نشون دادبهش و نمیدونم چه حرفای میزدن نمیشنیدم بعد دوباره رفتم نشستم سر جام فیلم نگاه کردم شد ساعت ۹ صداش کردم که یکم طول کشید اومد بیرون گفتم شام نمیخوای آماده کنی تو گفت الان اماده میکنم اماده کرد شد ساعت ۱۰ اونیم رفتیم خوابیدیم خواستم بکنمش گفت نه میخوام بخوابم اذیت نکن خوابیدیم صبح به بهونه سرکار رفتن رفتم پارکینگ
زنگ زدم به رفیقم گفتم میام پیشت قشنگ بهم توضیح بده چی شده گفت باشه بیا خوابالود بود.

رفتم پیشش بعد حال احوال پرسی شروع کرد توضیح دادن که تا کجا پیش رفتن دیشب حرف زدن بعد خوابیدن من سکس چت کردن قربون صدقه هم رفتن داریوش هم برای فردا که امروز باشه قرار گذاشتن برا سکس ولی آیسان اولش مخالف بودا ولی بعدش با اصرار داریوش خان راضی شده
منم با داریوش هماهنگ کردم که بعد اینکه رفتن اتاق منم یواشکی بیام خونه ببینم سکسشون رو و فیلم بگیرم چند ساعت گذشت شد ساعت ۱ دیدم آیسان زنگ زد گذاشت رو اسپیکر
آیسان : سلام کیر قشنگم
داریوش : سلام کلوچه من خوبی
آیسان : اره چرا خوب نباشم عالیم امروز قراره مال تو بشم
داریوش : فدات بشم من
آیسان : چی میشد شوهرم تو میشدی صبح تا شب باهم بودیم سکس میکردیم تو خیلی خوب حشریم میکنی
داریوش : کس قشنگتو آماده کن که کیرم داره میاد
بعد راه افتادیم بریم داریوش رو سر کوچه پیاده کردم رفت تو کوچه رقت خونه زنگو زد چند ثانیه گذشت باز شد رفت تو ۱۰ دقیقه بعد منم رفتم تو در رو آروم باز کردم دیدم تو حال نیستن
رفتم اتاقو از جا کلیدی نگاه کنم دیدم نشستن دارن حرف میزنن
آیسان خانوم انگار یه جورای از قیافش معلوم بود استرس داره
۵ دقیقه حرف زدن بعد دیدم شروع نشده کیرشو در اورد جلو آیسان بود آیسان اول سرشو یکم کیر دهنش خجالت میکشید یکم ولی رفته رفته یخش آب شد قشنگ داشت میخورد منم موندم چجوری فیلم بگیرم از جا کلیدی نمیشد بالای در شیشه بود میترسیدم ببینن بخاطر همین بیخیال فیلم گرفتن شدم تشنم شد رفتم اب یواشکی خوردمو ۵ دقیقه بعدش امدم باز نگاه کنم دیدم بله یه تلمبه ای میزنه تو کصش داریوش خان که بیا و ببین دختری که بهم میگفت عاشقتم بهت خیانت نمیکنم جلو چشمم توسط رفیقم کصش گاییده میشد همینجوری گذشت منم گردنم درد گرفت رفتم نشستم رو مبل ۱۰ دقیقه استراحت کردم دوباره رفتم نگاه کنم اینبار صندلی رو از حموم اروم اروم گذاشتم نگاه کردم دیدم داریوش همچنان تلمبه میزنه و لبشو میخوره که سرعتشو زیاد کرد و آیسان هم با پاهاش کمرشو قفل کرد تمام آبشو ریخت تو منم همینجوری نگاه میکردم خبر نداشت دارم نگاه میکنم درسته توسط رفیقم خودم گفتم مخشو بزنه ولی میخواستم امتحانش کنم ببینم واقعا بهم وفاداره یا نه ولی دیدم نه جنده ای بیش نیست درو باز کردم که یهو قفل کرد آیسان

من : که بهت هیچوقت خیانت نمیکنم درسته؟
آیسان : سینا گوه خوردم ببخش منو
من : چاه رو هم بخوری فایده نداره
آیسان : سینا بخدا تکرار نمیشه تو رو خدا ببخش منو
من : داریوش داداشم دستش درد نکنه باعث شد که روی واقعی تو رو بشناسم
داریوش : داداش من دیگه برم معذرت میخوام بابت کارم ولی خب خودت گفته بودی
من : برو فقط دادا الان در حالتی نیستم بخوای چیزی بگی فقط برو

بعد رفتنش کتکش زدم آیسان رو هی می گفت گوه خوردمو فلان چند ساعت همینجوری گذشت همش معذرت خواهی میکرد
یجوری شدم دلم به حالش سوخت رفتم بغلش کردم یا گریه
من : چرا بهم خیانت کردی چرا اخه بخاطر سکس بوده با دوا درمون درست میشد ولی ارزشش رو داشت خودتو نابود کنی زندگیتو نابود کنی
آیسان : سینا بخدا یه جوری شدم نیاز به سکس خوب داشتم دلیل دیگه ای ندارم که خیانت کنم قول میدم منو ببخشی میشم همون آیسانی که عاشقشی
من : ولی تو خیانت کردی خیانت تو باشی می بخشی ؟
آیسان : هرچی میگی حق داری ولی ببخش منو نتونستم خودمو کنترل کنم ببخش منو ( با گریه )
منم بوسش کردم دیگه چاره ای نداشتم نمیخواستم حرف تو دهن فامیلا بیوفته ابروی آیسان هم بره چون فامیلیم
( ولی خب عاشق هم شدیم ازدواج کردیم و هیچ وقت بخاطر آسایش خودمون بچه نیاوردیم )
باهم حرف زدیم بخشیدمش ولی به شرطی که خونمونو عوض کنیم و از شهرستان مستقیم بریم اهواز بعد اون کلا با هم خوب شده بودیم و همه چیو فراموش کردیم درسته خیانت هیچوقت از یاد ادم نمیره ولی خب دیگه چون عاشقش بودم بخشیدمش

پایان

دوستان ببخشید شاید از نظر بعضیاتون داستان چرتی باشه
ولی خب خواستم حداقل سرگذشت زندگیمو بگم فحش میخاین بدید هرکاری میکنید بکنید من چاکر همتونم

نوشته: سینا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها