سلام
من امیرم و ۱۸ سالمه و ۱۷۵قدمه ۷۰ وزنمه از بچگی یه پسر سفید و گوشتی بودم البته بیشتر رونم خیلی بزرگ بود و کونم خیلی خجالت میکشیدم که کونم چرا انقدر بزرگه وقتی ۱۴ سالمه بود برای اولین بار با شوهر خالم رابطه هام شروع شد .
اون ناصر ۵۳ سالشه ۱۷۰ اینا قدشه ۶۰ وزنشه از قدیم لاغره و ۱۸ اینا سایزشه .
راسته که میگن اونایی که از اول لاغرن کیر بزرگی دارن چون من باچشم های خودم دیدم .
بگذریم دیگه از وقتی سوراخمو باز کرد ماهی ۵ یا ۶ بار منو میکرد چون خونمون بهشون نزدیک بود نمیتونستم از دستش در برم تو هر موقعیتی منو کرده تو ماشین تو حموم تو خونه تو زیر زمین تو باغ تو بیابون تو زیر پل که از روش ماشین رد میشه .
یه کلمه هم دروغ نمیگم الان که فکر میکنم خودمو بدبخت کردم .
دیگه منو همه جا کرده بود تو ۲ سال اول یعنی تا ۱۶ سالگیم دیگه کیرش انقدر که تو کون من رفته بود کامل گشاد شده بودم وقتی کیرش واردم میشد بعد چند دقیقه سوراخ کونم انگار تونل شده بود اصلا نه من حس میکردم نه اون دیگه کلافه شده بودم و اینکه کم کم مامانم بهم شک کرده بود اخه من بعد اینکه سکس رو شروع کرده بودم کونم خیلی بزرگ شده بود اونم از پرسید داری چی کار میکنی کسی باهات کاری کرده منم زیر بار نرفتم تا اینکه مجبور شدیم و از اون شهر رفتیم از وقتی به شهر جدید رفتیم به دستور مامانم رفتم باشگاه و بدنسازی و اینا یکم هیکلم میزون شد کونم به حالت عادی برگشت با تمریناتی هم که از گوگل در اورده بودم گشادی کونم هم خوب شده بود تا اینکه بعد ۷ ماه خبر اومد که ناصر برای انجام کاری قراره بیاد خونه ما من با تو دلم گفتم بدبخت شدم اومد خونمون و ۱ هفته موند و شبا تو اتاق من میخوابید شب اول بهش رو ندادم اون رو زمین خوابیده بود من رو تخت هی صدام کرد که برم کنارش
بخوابم ولی نرفتم و اون اومد کنارم خوابید لخت بود فقط یه شرط داشت هرچقدر خودشو بهم مالید رو ندادم و ولم کرد فردا شب هم اومد اینبار به زور شلوارمو در اورد یکم با لمبه های کونم بازی کرد و انگشتشو مالید به سوراخم ولی باز ندادم اونم لاپایی زد شب سوم هم همین منوال بود که یهو دیدم به کیرش یه مایه چرب کننده زده گفت خشک کیرمو زخمی میکنه منم بهش اجازه دادم اول یکم لاپایی زد من خیالم راحت شد دستامو گذاشتم کنارم اون یه دفعه بغلم کرد کیرشو گذاشت رو سوراخمو فشار داد سر کیرش واردم شد درد دوباره شروع شد هر چی خواستم تکون بخورم نتونستم هی گفت اروم باش اروم باش ولی من هی تکون خوردم ناصر هم از لج نصف کیرشو فرستاد توم دیگه خفه شدم نفسم بالا نمیومد اینقدر زد تا اینکه آبش اومد رفت خوابید شب چهارم یه راست اومد رو تخت گفت ۷ ماه بود بهم ندادی دو روز اولم به خاطر لجبازی تو نتونستم بکنمت باید تو این ۴ شب بهم بدی تا برگردم من به خاطر تو اومدم .
میبینم به خودت رسیدی تنگ کردی باید گشادت کنم دقیق همین کارم کرد تو اون چهار روز اقدر منو بد کرد که دوباره گشاد شدم جوری که شب اخر بعد سکس یه دونه لیوان از این نازک بلندا هست کرد تو کونم و گفت بخواب .
ناصر رفت و بدبختی من شروع شد یه دونه جوش مانند اندازه یه نقطه رو سوراخم در اومد زیاد بهش فکر نکردم .
باز تمیزن و باشگاه ادامه دادم هر چند وقت یکبار یا ناصر میومد یا ما می رفتیم خونشون اونجا ناصر منو میکرد گذشت تا اینکه من ۱۸ سالم شد دیگه از دست ناصر فرار میکردم رو نمی دادم بهش اونم کاری به کارم نداشت .
وانکه این جوشه هم بزرگ شده بود و یه گوشت اضافه مانندی شده بود ولی باز هم زیاد بزرگ نبود به کسی هم چیزی نمیگفتم .
تا اینکه خبر اومد مادر بزرگم مرده رفتیم شهر خودمون همه اومده بودن تو خونه جا برا سوزن انداختن نبود شب شد جا نبود نصف مردا رفتن خونه این و اون ناصر گفت من میرم خونه کسی هس با من بیاد که مامانم گفت امیر تو ام برو صبح بیدار نمیشی آبرومون میره منم مجبورم رفتم سوار ماشین شدیم رفتیم تو راه هیچی بینمون رد و بدل نشد رسیدیم خونه خواستم رو کاناپه بخوابم که ناصر گفت تخت خالیه بیا بخوابیم منم رفتم هنوز چشامو رو هم نذاشته بودم که بغلم کرد گردنمو شروع کرد به میک زدن منم تحریک شدم لخت شدیم سکس شروع شد یکم براش ساک زدم اونم فقط آه و ناله میکردم قمبل کردم اونم با تمام قدرت شروع کرد به تلمبه زدن حالا اونی که آه و ناله میکرد من بودم خوابید سوار کیرش شدم انقدر بالا پایین کردم که اب خودم اومد ۲ ساعت سکس کردیم و گرفتیم خوابیدم منم دیگه به هیچی فکر نکردم .
چند روز بعد بعد اینکه رفتم سرویس بهداشتی دیدم اون گوشت اضافی اندازه یه لپه شده و بدتر اینکه یه درد شدید باهاش شروع شد بعد فهمیدم که بواسیر گرفتم الان ۸ ماهه هرکاری میکنم درست نمیشه دردم هم کم نمیشه هر پمادی بگید زدم ولی اون تکه گوشت اضافه نه کوچیک میشه نه چیزی این داستانو نوشتم تا بگم اگه میخواین سکس کنین حتی مفعول باشین رعایت کنی دو یا سه ماه ۲ بار و اینکه تمیز خودتونو بشورین و اینکه اگه راه درمانی شما میدونید برام بگید ممنون .
پایان .
نوشته: Amir