با سلام خدمت دوستان شهوانی
داستانی که میخوام بگم مربوط به زنم فاطمه اس،من امیر۲۹ سالمه زنم فاطمه ۲۵ سال با کوس و کون سفید و گوشتی ،ما تو قزوین زندگی میکنیم،من خودم رانندم و اکثر اوقات تو جادم و زنم خونه داره،داستان از اونجا شروع شد ک من تو سکس بد نیستم ولی بخاطر موقعیت شغلیم خیلی کم میتونم با خانومم سکس کنم و خانومم خیلی حشریه و عاشق سکس جوری ک اگه من هرشبم بکنمش بازم سیر نمیشه ولی بخاطر سکس کممون همیشه باهم دعوا داریم! ما تو ی خونه ای زندگی میکنیم که حیاط پشتیمون روبه یه خونس ک توش یه خانواده زندگی میکنن که دوتا پسر جوون دارن فاطمه هم همیشه لباس زیراشو تو حیاط پهن میکنه همیشه هم وقتی میره حیاط با تیشرت و شلوارک و شلوار چسبون میره واس همینم اکثرا اون پسرا دیدش میزنن چون خودم چن باری دیدمشون ک از پشت پرده فاطمه رو دید میزنن، خلاصه بعضی شبا که ما سکس میکنیم من تو حشریت ب فاطمه میگم ک مثلا دوست داشتی که دونفری بکنیمت اونم از خدا خواسته همیشه همراهیم میکنه ی شب وسط سکس به فاطمه گفتم دوس داری پسرای همسایه پشتی بکننت یا منو یکیش دونفری بکنیمت ک اونم گفت آره دوست دارم یکیتون از کسم یکیتون از کون منو بگایید ک با این حرفا دوتامونم حشری میشدیم! بعد ی مدت دیدم که دیگه فاطمه ازم سکس نمیخواد یا زیاد بهم گیر نمیده که زود زود سکس کنیم گفتم شاید واسش عادی شده واسه همین پیگیرش نشدم ک گذشت یه شب که از بار میومدم رفتم درو زدم حدودا ده دقیقه طول کشید تا فاطمه اومد درو باز کنه بعد ده دقیقه با حالت پریشون و شورت و کرست که ازش پرسیدم چرا این همه طول کشید اومدنت ک گفت تو حموم داشتم لباس میشستم من تعجب کردم اخه اون هیچ وقت تو حموم لباس نمیشوره همیشه از ماشین استفاده میکنه واسه همین به حموم سر زدم که دیدم از لباس شستن خبری نیست! شک کردم که نکنه یکیو پیدا کرده و از این حرفا واس همین خواستم امتحانش کنم یه روز بهش گفتم دارم میرم بار امشبم نمیام! خدافظی کردم و اومدم تو شهر کسچرخ زدم و نیمه های شب بود که اروم رفتم کلید هایی ک از قبل برداشته بودم و انداختم و رفتم تو ولی هیچ خبری نبود گفتم شاید اشتباه میکنم و از این حرفا که یهو شنیدم از تو اتاق خواب صدا میاد! آروم رفتم دیدم در اتاق نیمه بازه و فاطمه با شورت و کرست سیاه پشت به دره و داره با یکی حرف میزنه زود اومدم کنار گوش وایسادم ک دیدم داره میگه سهیل! یکم فک کردم ک یهو یادم اومد سهیل همون پسر همسایه تو همین اوضاع بودم که فاطمه اومد و درو بست ولی خوشبختانه در اتاق خواب قفل نداره و از سوراخ قفل میشد راحت همه چیو دید! با هزار زحمت و بدون صدا خودمو رسوندم پشت در که بتونم راحت ببینمشون ، که بعله دیدم خانوم با یه دست شورت و کرست سیاه داره میره اینور و اونور پسره هم لخت لخت کیر بدست نشسته و داره باهاش حرف میزنه؛
سهیل؛ زود باش دیه پس نمیخوای شروع کنیم؟
فاطمه؛ صبر کن یکم بزار قرصایی که خوردی عمل کنه بعد
سهیل با خنده؛ باشه عشقم
بعد اومد فاطمه رو کشید بغل خودش و شروع کردن از هم لب گرفتن، وسط لب گرفتنها سهیل با دستش داشت کس فاطمه رو ماساژ میداد و صدای آخ و اوخشون خونرو ورداشته بود”
بعد یکم ور رفتن سهیل شورت و کرست فاطمه رو از پاش درآورد و شروع کرد ب خوردن کوس فاطمه،فاطمه هم رو ابرا بود.
بعد فاطمه گفت عشقم دیگه طاقت ندارم بکن منو جرم بده بعد با ی دستش میزد رو کوسش
سهیل هم روی تخت فاطمه رو حالت داگی قمبل کرد کس و کون فاطمه افتاد تو ی خط بعد کیرشو میمالید ب کوس و کون فاطمه!فاطمه هم التماس میکرد بکن عشقم کسمو جر بده نفسم!
نگا کردم ک دیدم کس و کون فاطمه تو اون حالت دو برابر شده بود
سهیل گفت به شرطی میکنمت ک امشبم بزاری از کون بکنمت دفعه قبل که زیاد نزاشتی
فاطمه گفت باشه عشقم ولی به شرطی ک اول کسمو بکنی بعد اروم بکنی کونمو چون تنگم اذیت میشم! سهیل هم ی تف انداخت دم سوراخ کس فاطمه و با ی حرکت کیرشو تا ته تو کوس فاطمه جا کرد! بعد از کمرش گرفت و شروع کرد ب تلمبه زدن!وسط تلمبه زدناش فاطمه میگفت جرم بده اونم میگفت من بهتر میکنمت یا اون شوهر کسکشت ک فاطمه هم میگفت تو عشقم واس همینه که شدی عشقم بعد یه ربع از کس گاییدن فاطمه رو برگردوند و کیرشو گذاشت تو دهن فاطمه تا یکم واسش ساک بزنه بعد چند لحظه دوباره فاطمه قمبل کرد و سهیل ی تف در سوراخ کون فاطمه و ی تفم رو کیرش و کیرشو تنظیم کرد که بکنه تو سوراخ کون فاطمه ! کون فاطمه تنگ بود و کیر سهیل بزور میرفت تو ولی با هزار زحمت کیرشو تا نصفه تو کون فاطمه کرد یکم مکث کرد تا کیرش جا باز کنه! بعد چن لحظه شروع کرد به تلمبه زدن تو کون فاطمه و کون سفید فاطمه رو افتتاح کرد حدودا ده دقیقه از کون کرد و بعدش پوزینشنشو عوض کردن و بغل هم خوابیدن اونجاهم سهیل کیرشو هم تو کوس فاطمه میکرد هم تو کونش ! بعد چند دیقه که سهیل گف آبم داره میاد که فاطمه گفت نریزی تو کوسم تو کونمم بریز! سهیل هم گفت چشم عشقم و آبشو تا قطره اخر تو کون فاطمه خالی کرد بعدش افتاد رو فاطمه و هم چند تا ماچ از لب و لوچش کرد و گفت مرسی عشقم مثل همیشه بیست بودی! بعد فاطمه بلند شد شورت سیاهشو برداشت و آب کیر سهیلو از لبای کونش ک داشت پایین میومد رو پاک کرد و گفت من دارم میرم حموم اونم گفت باشه منم اینجا میخوابم،فاطمه همین که خواست از اتاق خواب در بیاد من رفتم تو آشپزخونه قایم شدم بعد رفتنش به حموم از خونه زدم بیرون و صبح اومدم خونه دیدم که شورت سیاه فاطمه با همون آب کیر سهیل بغل تخت افتاده و فاطمه هم خوابه! بیدارش نکردم هیچ وقتم به روش نیاوردم تا الانم که با سهیل کات کرده با یه بنگاهی بدنساز دوست شده و شبایی که من نیستم اون میاد و از کوس و کون فاطمه لذت میبره!
این داستان کاملا واقعیه و هیچ گونه دروغی توش نیست!
نوشته؛امیر
نوشته: امیر