داستان های سکسی

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی

فیلم های سکسی خارجی

سکس وحشی با دوست داداشم

سلام
من تا حالا داستان ننوشتم پس قبل از اینکه شروع کنم بگم به خاطر کم و کاستیش ببخشید.
من اسمم عسله قدم 160 و موی بور و چشم سبز و پوست سفیدی دارم کمر باریک و کون قلمبه ی خیلی تابلویی دارم جوری که اگه لباسم تنگ باشه هر مردی کونمو ببینه راست میکنه…
القصه… من یه داداش شوخ و شنگ دارم که خیلی دوسش دارم از من ده سال بزرگتره و زن و بچه داره و منم چون خیلی دوس دارن همیشه بخوان بیرونی جایی برن منم میبرن… تو یکی از مهمونیاشون من با امید آشنا شدم دوازده سال ازم بزرگتر بود ولی خیییییییلی جذاب بود یه پسر برنزه که وقتی میدیدمش یاده شیرکاکائو میوفتادم چشمای درشت عسلی و قده بلند و هیکلشم توپه توپ بود… اوایل فقط در حد یه دوسته خانوادگی بود چون زن داشت و منم تا اون موقع با مرده زن دار دوست نبودم. یه شب قرار بود واسه شام بریم خونشون چون شغلش تعمیره لبتاپ و اینا بود و لبتاپ منم یکم مشکل داشت بردمش که یه نگاهی بهش بندازه…

خلاصه رفتیم خونشون و بعد از شام همه تو پزیرایی نشستن و مشغول بودن که امید لبتاپو توی حال زد به برق و مشغولش شد منم چون از توی پزیرایی نمیدیدمش رفتم پیشش… تا رفتم دیدم داره عکسای تولد دوستمو میبینه که چند روز قبلش بود و منم یه پیرهن مشکی جذب و کوتاه که به پوست سفیدم تضاد وحشتناکی میداد پوشیده بودم که یقه ی لباسمم یه جورایی تا روی شکمم باز بود و وسطاش با زنجیر به هم وصل میشد و کلا همه جام معلوم بود… با خنده بهش گفتم فضول خان حواست به کار خودت باشه وقتی منو دید بدون اینکه هول بشه گفت دیوث عجب هیکلی داری… منم خندیدمو بغلش نشستم و هی شوخی کل کل میکردیم یه کم که گذشت آروم دستشو گذاشت پشتم و بعد از پنج دیقه هی دستش میرفت پایین تر منم هیچی نمیگفتم… احساس میکردم میترسه چون زنش اگه از رو مبلشون بلند میشد مارو میدید… آروم دستشو گرفتم دیدم عین یخ منجمد شده یه کم دستشو تو دستم گرفتم و مالیدم که یهو زنش بلند شد چایی بریزه منم پریدم یه مبل اون طرف تر نشستم و حسابی حالم گرفته شد. اون شب وقتی داشتیم میرفتیم دم در آروم گفت بهم زنگ بزن. شب که شد گوشی داداشمو برداشتم که شماره امیدو پیدا کنم ولی هرچی عدد و رقم زدم نتونستم پین کدشو باز کنم خلاصه رفتم سراغ دفتر تلفنه زن داداشم و شماره ی مغازه ی امیدو برداشتم و فرداش بهش زنگ زدم اونم شماره ی موبایلی که دور از چشم زنش داشتو بهم داد. چن وقت با هم در ارتباط و بودیم و بعضی وقتا جک و اس ام اس های سکسی واسه هم میفرستادیم تا اینکه یه روز بهم گفت فرداش برم ویلاش که آبتنی کنیم. آخه یه ویلای بزرگ با استخر سرپوشیده داشت. منم رفتم حموم و حسابی به خودم رسیدم و یه آرایش قشنگ کردم رفتم… از در که رفتم تو دیدم بالا تنه ش لخته و فقط یه شلوارک پاش بود واقعا خوش هیکل بود محو عضلات شکمش بودم که با انگشت زد روی دماغمو گفت کجا رو نیگا میکنی شیطونک؟ منم که خیط کرده بودم بحثو عوض کردم. یه کم بعد رفتیم طبقه پایین و دیدم همه چی گذاشته… قلیون و مشروب و
کلی خوراکیو… رفتم لباسمو عوض کنم وقتی برگشتم دیدم با مایو لم داده رو صندلی و یه پفک دستشه… منو که دید با اون مایو قرمز دهنش باز مونده بود همونجا بغلم کرد و کلی بوسیدیم همو بعدم رفتیم تو استخر و شنا کردیم تو آب هی بغلم میکرد و منو میچسبوند به خودش جوری که قشنگ برجستگی کیرشو حس میکردم بعدم هی میزد در کونم و مسخره بازی در میاورد یه کم که گذشت از آب اومدیم بیرون رفتم دوش گرفتم و لباسمو پوشیدم و دوباره آرایش کردم… وقتی رفتیم بالا گفت من خستم بیا بریم یه کم دراز بکشیم ولی شهوت و شیطنت داشت از چشماش میزد بیرون و کیرشم کم مونده بود شورتشو پاره کنه و بزنه بیرون منم رفتم تو بغلشو دستمو آروم کشیدم رو برجستگی کیرشو گفتم اونجای آدم دروغگو… اونم یه لبخند خبیثانه زد و منو بلندم کرد و برد گذاشت روی تختش و خودشم اومد روم و بعد دااااغیه لب و زبون نرمشو حس کردم… داشتم از شهوت میمردم لباش خیلی حس خوبی داشت عینه آتیش بود زبونمو که میمکید تا آسمون میرفتم همون جوری که لب میگرفتیم تاپ سفیدمو در آورد و سوتینمم چون از جلو باز میشد راحت بازش کرد و ممه های صورتیم افتاد بیرون قشنگ میفهمیدم اونم حشرش زده بالا چون خیلی محکم سینمو فشار میداد و میلیسید و میک میزد آه و نالم راه افتاده بود و سینمو بیشتر تو دهنش فشار میدادم یه کم بعد کم کم رفت پایین و با یه حرکت شورت و شلوارمو کشید پایین و از پام درش آورد بعد افتاد به جون کسم و زبونشو میکرد تو کسم و بالا پایین میکرد و با دستشم با چوچولم بازی میکرد منم که آه و نالم کل ساختمونو برداشته بود و هی سر امیدو توی کسم فشار میدادم انقد کسمو خورد تا بلاخره ارضا شدم یه چند ثانیه غرق لذت بودم تا اینکه فکره این کیره خوردنی و کلفتش وادارم کرد بلند بشم و برم سراغش امید لم داد رو تخت و منم شرو کردم به خوردن کیر و تخماش جوری تخمشو میخوردم که آه آه میکرد بعد بلند شد و سرمو گرفت و خودش کیرشو تو دهنم عقب و جلو میکرد داشتم خفه میشدم ولی انقد وحشی شده بود نمیتونستم کنترلش کنم یهو کیرشو از دهنم در آورد و یه وشگون ریز از سر کیرش گرفت فهمیدم آبش داشته میومده بعد منو پرتم کرد رو تخت و اومد روم یه کم تف زد به دستشو انگشتشو کرد تو کسم وقتی دید واکنشی نشون نمیدم فهمید پرده ندارم و بعد کیرشو گذاشت دم کسم تا اومد بکنه تو یهو خودمو کشیدم عقب آخه کاندوم نداشت و میترسیدم حامله بشم دستامو سفت گرفت و به زور کیرشو یه نفس تا ته کرد تو کسم نفسم بند اومد احساس کردم کیرش از چشمام داره میزنه بیرون خیلی دردم گرفته بود اشک تو چشمم جم شد و بریده بریده گفتم امید نکن حامله بشم چی؟ اومد دم گوشمو گفت مگه بهت نگفته بودم عقیمم؟ مگه نمیبینی منو نگار بچه نداریم؟ غمت نباشه و شروع کرد به تلمبه زدن… کیرش خیلی بزرگ بود به گوه خوردن افتاده بودم با اینکه قبلا یه دوس پسر فاب داشتم که با هم سکس داشتیم ولی باز انگار دفعه ی اولم بود. کیرش تو کسم صدای ملچ ملوچ میداد کسم خیسه خیس بود،یه کم بعد کیرشو درآورد گذاشت دم کونم سریع کیرشو گرفتم و گفتم امید تورو خدا نکن تا حالا از کون سکس نداشتم با این کیر کلفتت جر میخورم گفت عشقم از همون روز اول تو کفه این کونه قلمبه ت بودم حالا ولت کنم؟ زکی! اول یه کم با انگشتش سوراخ کونمو باز کرد… یه کم میسوخت ولی قابل تحمل بود ولی خیلی میترسیدم همه میگفتن کون دادن
درد داره… یه کم که با انگشتش منو گایید کم کم داشت خوشم میومد که سر کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم و فشار داد اما نرفت تو. هی میگفت خودتو شل کن اما نرفت تو بلند شد کرمو آورد و کلی به کیرشو کون من مالید و پامو گرفت بالا و دوباره کیرشو گذاشت دم سوراخ کونمو محکم فشار داد با اولین فشار سر کیرش رفت تو… خیلی دردم گرفت و میسوخت یه کم سر کیرشو چرخوند و تکونش داد تا کونم جا باز کنه و یه ذره یه ذره میکرد تو و منم جیغ میکشیدم که ولم کنه اما محکم منو چسبیده بود یهو انگار جیغ زدنام امونشو برید که با یه فشار بقیه ی کیرشو تا دسته کرد تو کونم یه آن انگار آتیش گرفتم دستمو محکم گاز گرفتم که جیغ نزنم اما نمیشد اشکام گوله گوله میریخت رو بالشت اونم وحشیانه تلمبه میزد و با دستش سینمو فشاد میداد بعد منو برگردوند جوری که کون قلمبم اومد بالا و بعد خوابید روم و کرد تو کونم همزمان هم گردنمو لبامو میخورد و تلمبه میزد یه کم بعد کیرشو از کونم درآورد و منو به پهلو خوابوند لبه ی تخت و دو تا پامو با هم گرفت و از لای دو تا لپ کونم کیرشو کرد تو کسم این بار خیلی محکم تر تلمبه میزد منم هی میگفتم جووووون این کیر مال خودمه جرم بده امید تو مال خودمی و آه و ناله هام بدتر حشریش میکرد تا اینکه احساس کردم زیره دلم داغ شد… آبشو ریخت تو کسم بعدم کنارم ولو شد جفتمون خسته بودیم همین که چشممونو بستیم خوابمون برد.
چشممو باز کردم دیدم ساعت چهاره بلند که شدم دیدم ملافه ی تخت گند زده شده بهش… آبش که ریخته بود تو کسم در اومده بود و ریخته بود و کونمم کلی خون اومده بود خلاصه بلند شدم رفتم خودمو تمیز کردمو شورت پوشیدم بعدش دو تا قهوه ریختم و اومدم بالا سر امید و با بوسه روی لباش بیدارش کردم قهوه هارو که خوردیم ملافه رو جم کردم گذاشتم تو ماشین لباسشویی و دوتایی رفتیم دوش بگیریم بازم تو حموم کس تپلمو گایید و جفتمون دوباره ارضا شدیم… بعد از این سکس رویایی هر وقت فرصت میشد منو امید با هم بودیم که یه سال پیش طلاق گرفت
و رفت آلمان خیلی ناراحت شدم و از دوریش گریه کردم و همیشه به فکرشم. مطمئنم دیگه مثله امیدو پیدا نمیکنم.
اینم از داستانه من. کامل و با جزئیات نوشتم که قشنگ باهاش جق بزنین عشقولیا. ببخشید اگه زیاد شد
نوشته: عسل جون

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها