داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس تو عروسی

سلام جاتون خالی دیشب عروسی بودیم عجب عروسی خوبی بود
من جوادم و ۲۱ سالمه و دختری که باهاش سکس کردم اسمش مهساس و ۱۸ سالشه نسبتش با من میشه دختر خاله پسر داییم
میدونم همسایمون بهم نزدیک تره کسشر نگید
دیشب رفتیم تالار و بساط رقص پیرمردی به راه بود و مرد و زن جدا ولی مردا و پسرا باهم قاطی بودن عالی بود
بعد از مراسم دم تالار منتظر بودیم که خانواده تشریف بیارن یهو مهسا رو دیدم یا ابالفضل یه لباس سبز توری بلند پوشیده بود و بالا تنه اش تنگ بود و سینه هاش رو جمع کرده بود رو به بالا اما پایین لباسش حالت دامن چین چینی داشت تا بالای زانو
همین که نگاش کردم تو دلم گفتم یا حسین این چه دافیه
اصلا فکرشم نمیکردم که باهاش حرف بزنم داشتم تو تخیلاتم باهاش حرف میزدم که یهو گفت آقا جواد بابای منو ندیدی؟ گفتم بابات اسمش چیه؟ گفت سلطانعلی گفتم همون کچله؟ گفت آره گفتم اون که رفت خونه
پشماش ریخت گفت وا من اینجام کجا رفت خونه گفتم والا خدافظی کرد رفت خونه گفت الان من و ننم چیکار کنیم؟ گفتم صبر کن از دایی بپرسم جا پیدا کنیم بریم
به داییم گفتم و اون گفت خانواده شما با یکی دیگه قراره برن تو جا نداری یه اسنپ بگیر و بیا جلو در خونه منم گفتم چشم
اسنپ زدم من و مهسا و مامانش سوار اسنپ شدیم مامانش سریع رفت جلو نشست منو و مهسا هم پشت نشستیم
به راننده گفتم اگه امکانش هست من پنجاه بیشتر میدم بریم دنبال ماشین عروس و اونم قبول کرد یه آهنگ شاد با صدای بلندم گذاشت ننه مهسا هم یه دستمال گرفت دستش و از پنجره برد بیرون
منم هی میرفتم میشستم روی جای شیشه ماشین و میومدم تو و تلاش میکردم به مهسا دست بزنم و بگم اتفاقی بود
یکی دوباری دستمو رسوندم به سینه هاش و ممه هاش رو لمس کردم اونم چیزی نگفت و میخندید
نگو خودشم میخاریده و فقط من نبودم که زده بودم
دوباره که خواستم بیام بشینم خودمو بمالم بهش دیدم یه چی رفت تو کونم چک کردم دیدم وا این مهسا داره انگشتم میکنه
یه لحظه با خودم گفتم جواد کونی شدی رفت
یواش گفتم تو انگشت کردی الان نوبت منه؟
خندید و گفت نه گه نخور فقط من انگشت میکنم
دستمو گذاشتم رو کیرم و گفتم اینو میکنم توتا
شانس اوردم صدای باند بلند بود و بقیه نفهمیدن چی گفتم مهسا هم یه نگاه به خشتکم انداخت و سکوت کرد
تو دلم گفتم جواد ریدی از دست رفت
تو همین فکرا بودم که مهسا دستشو گذاشت رو کیرم و یه فشار داد
لبخند روی صورتش بیشتر حشریم کرد و کیرم عین یه ستون بتنی سفت شد
توی گوشیم نوشتم موقعیت جور کنم باهم باشیم امشبو؟
یواش گفت اگه ده دقیقه ای میتونی تمومش کنی اره
گفتم اوکی
وقتی رسیدیم مهسا به مامانش گفت من میرم بالا لباسمو عوض کنم اون یکیو بپوشم و بهم اشاره کرد بیا
باهاش رفتم بالا و توی خونه کلا دو نفر بودن که مشغول آماده کردن وسایل پذیرایی برای مهمون ها بودن و مهسا رفت تو اتاق پشت سرش منم رفتم تو سریع درو قفل کرد همین که برگشت لباشو چسبوندم به لبام و شروع کردم به خوردنش کاملا وحشی طور میخواستم زیپ لباسش رو باز کنم که کسدستیم زد پاره اش کرد یه داد سرم زد ولی بازم چسبیدن بهش و گفتم فدا سرت الان جبران میکنم
چون چیزی زیرش نپوشیده بود یهو فقط با شرت جلو من بود
خوابوندمش رو زمین و شورتشو دراوردم و شلوارم رو تا زانو دادم پایین روش خیمه زدم و با سر کیرم کسشو مالیدم
بهش گفتم بکنم توش؟ گفت بکن توش که یه هفته اس علی رو ندیدم گفتم علی کیه و همزمان کیرمو روی کسش میمالیدم گفت دوست پسرم یه جون گفتم و کیرمو کردم تو کسش نگه داشتم و ممه اش رو گرفتم تو دهنم و شروع کردم تلمبه زدن
یه دقیقه نشده بود داشتم میکردمش که آبم اومد و ریختم توی کسش و وقتی کشیدم بیرون گفتم هنوز تو موندی
دستمو گذاشتم روی کسش و آبم از توی کسش اومد بیرون یکم چندشم شد ولی گفتم کیرم توش بزار اینم راضی باشه
نزدیک دو دقیقه با سرعت زیاد کسشو مالیدم تا اینکه اونم ارضا شد گفتم خدافظی کنیم؟ گفت زود باش باید برم پایین گفتم صبر کن خدافظی جدید دوباره کیرمو کردم تو کسش و لباشو بوسیدم و گفتم خیلی عالی بود
اونم گفت همچنین و بلند شدم لباسمو درست کنم دیدم مهسا آرایشش بگا رفته گفتم شبیه جادوگر شدی نگاه تو آینه کرد گفت وای کیرم توش چه گهی بخورم گفتم نمیدونم و منم تو آینه خودمو دیدم لبام و صورتم رژی بود
سریع رفتم بشورم ولی خب نرفت و وقتی اومدم بیرون از خونه همه جلو در داشتن میرقصیدن منم سریع جیم شدم
مهسا نمیدونم کجایی ولی امیدوارم عقل داشته باشی و قرص بخوری من بابای خوبی نیستم

نوشته: جواد

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها