داستان های سکسی

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی

فیلم های سکسی خارجی

سکس با مسئول خانه داری هتل(پریود)

امید هستم 30ساله و تکنسین تاسیسات هتل…
میخوام داستانم خلاصه ومفید باشع و عین واقعیته
مقدمه:من تکنسین هتل وتمام مشکلات فنی اتاق های هتل بامن وهمکارم انجام میشه.واز اونجایی که مسئول طبقات باید درلیستی که یاداشت برداری میکنه مشکلات فنی اتاقها رو و با مسئول تکنسین هتل تحویل میده وماهم باید در کمترین زمان رفع کنیم مشکلات رو.
اصل داستان.
قرا بود گروه از شهرستان بیاد هتل وازشب قبلم به من و دوستانم تماس گرفتن کی فردا صبحش دوساعت زودتر بیایم سرکار.
ما طبق هماهنگی صبح زود حاضری زدیم و مشغول کار شدیم واز اونجایی که عجله داشتیم اون روز خانه دار طبقه هم بامن به اتاق سرک میکشیدیم…اون اون من و مهناز(مسئول طبق ما که خانمی در حدود 40سالی بود اما به پایی بود چون شایع شده بود با همکارم قبلیم که مسیول طبقه بود تو اتاق لاس میزنن) باهم قرهر شد تمام اتاقها رو چک کنیم قبل ازتحویل به مهمان
من یه دوهفته ای بود که کوس نکرده بودم و بدجور تو کف بودم و با مهناز که چند ماهی باهم همکاربودیم شوخی زیاد میکردیم اما نه شوخی سکسی و ازاینا
طبق روال داخل اتاق بودیم و چک و بررسی و گزارش به پذیرش که من بدجور چشمم به مهناز بود خانم خوش فرمی بود خوش هیکل.
باور کنید نمیدونم این حس خودم بود یاشاید اونم متوجه شده بود از چشمام که بد جور نگاش میکنم وقتی نگاه به میکردیم تا چند ثانیه توچشم هم خیره میشدیم دودل بودم هم استرس دلشتم هم میترسیدم چون مهناز شوهر داشت.
من هم خیلی بدجنسی می اوردم…
تا از کنارش رد میشدم دستمو به بدنش کمر یا دستش میزدم اونم چیزی نمیگفت.
تا اینکه رفتیم توی اتاق و باخودم گفتم مرگم یه بار شیونم یه بار.
وارد یه اتاق شدیم(اینم بگم چون محیط کاری بود و بقیه همکارانم در رفت وامد بودن از اون جهتم خیلی میترسیدم).و اتاق ها تا کارت رو به سوییچر اتصال ندی لامپا روشن نمیشه.
مهناز وارد اتاق شد وبعدم من.اتاقم تاریک ازم خواست لامپارو روشن کنم .
من رفتم و درب وردوی بستم و لامپا رو روشن نکردم اون ادن پشت به من بود تا یه دفعه از پشت گرفتمش.و محکم چسببدم.بهش دستمو همونطوری به بدبختی داخل شلوارش کردم…ازش خواستم شلوارشو دربیاره.اون اولش مقاونت میکرد میگفت کسی الان میاد و گفت پریودم اما من گوش پر بود از این حرفا اونم ترسیده بود یه زور شلوارشو در اوردم تا اینکه چشمم به نوار بهداشتی خورد چشمتون روز بد نبینه.
نمیشد از کوس کردش گفت ساک میزنم من گفتم کون بده گفت نمیشه وتاحالا ندادم موقعیت هم فرصتی نبود که بحث کنیم واسه همین گفتم بزن
یه چند دیقه ساک زد و منم سینه هاشم خمینجور فشار میدادم اونم تحریک میشد.اما حیف که استرس داشتم…که گفتم ابم داره میاد ابمو همشو تو دهنش کرد و تا اه خورد لامصب یه چند ثانیه ی از ارضا شدنم گذشت هنوز داشت ساک میزد کع از دهنش داوردم و ولو شدم روی کاناپه تختی و خودشو جم جور کرد و اول رفت بیرون بعدش من رفتم بیرون.
کوس خوبی بود اما نشد من استفادشو ببرم کامل
میدونم دوستان ضدحال خوردین انتظار داشتین که مثل خیلی داستانها کش بدم نظرم این بود خلاصه و مفید.
امیدوارم خوششتون اومده باشه
منتظر نظرخواهی هستم.
نوشته: تک

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها