–
وقتی داشتم داستانهای وبلاگ امیر سکسی رو می خوندم فکر نمی کردم که یه روز منم علاقمند بشم به این که یه ناخنکی به فک و فامیلام اونم از اون محرمهاش و اونم از اون محرمهای یک یکش بزنم . من اسمم بهداده و سالمه و یه آبجی دارم به اسم بهاره که یه ساله ازدواج کرده و یه ماهه طلاق گرفته سالشه و مامان ماهرخ من که خیلی هم خوشگل و نازه یه بیست سالی ازم بزرگتره . در هر حال بابا امیر چون کار داشت و نمی تونست باهامون بیاد کلید ویلای شمالو داد دستمون و گفت بریم یه هوایی تازه کنیم و این دختره هم که طلاق رو اعصاب و روانش اثر گذاشته یه خورده آروم بگیره . قرار بود مامان بزرگ من ایران خانوم هم که بهش می گفتن ایرانی باهاشون بره که یه کاری واسش پیش اومد و نتونست بره . راستش من اول حوصله ام نمی گرفت که باهاشون برم ولی وقتی دیدم که اونجا هم میشه لپ تابمو ببرم و به اینترنت وصل شم و برم تو سایت امیر سکسی رضایت دادم . بهاره وقتی شمال زیبا و دریای آروم و تابستون پرشور منطقه رو دید تا حدودی غمهاشو از یاد برد . شوهرش بهش خیانت کرده بود واونم نمی تونست تحمل کنه .. منم از وقتی که داستانهای مهیج امیر سکسی رو می خوندم و اونم از شوهرش جدا شده بود یه گرایش خاصی نسبت به اون پیدا کرده بودم . به خصوص که وقتی آزاد شده بود خیلی راحت تر لباس می پوشید وبر جستگیهای تن و بدن خودشو نشون می داد . اینو هم بگم که من در رشته الکترونیک درس می خوندم واز اونایی بودم که واقعا درسو برای درس می خوندم و در همین رشته هم تو دانشگاه قبول شده بودم که تا دوسه ماه دیگه ترم اولو باید شروع می کردم . هرکی از فک و فامیلا می خواست که دم در خونه اش یا داخل اتاقا و راه پله هاش یه دوربین مخفی کار بذاره میومد سراغ من . دیگه حسابی تو این کار خبره شده بودم . یه فکر شیطانی هم به سرم زده بود این که یکی از اینا تو اتاق خواهرم کار بذارم و یه جوری اونو اتصالش بدم به تلویزیون اتاق خودم . باید یه کاری می کردم که رد و نشونی چیزی هم بر جا نمی ذاشتم واین چشمهای دوربین رو تابلو نمی کردم . خوشبختانه هیچکدوم از این دونفر از این چیزا چیزی سر در نمی آوردند . یه روز که دو تایی اشون رفتن دریا من موندم خونه و ترتیب همه کارا رو دادم . توی دو تا از این اتاقا و در هر اتاق هم چند جا از این کارا کردم . البته مجبورشدم به تکنولوژی پایین تری بسنده کنم تا لو نرم . یکی دوجا هم که تابلو شده بود واسه شون تو جیه کردم که برای این که بتونیم دم در خونه رو کنترل کنیم .. بگذریم کارم در اومده بود . هرشب اتاق خوابا رو زیر نظر می گرفتم ببینم چه خبره . بهاره خیلی با خودش ور می رفت . هرچه بود یه سالی کیر خورده بود و معتاد شده بود واگه میخواست یهو دست بکشه واسش سخت بود . گاهی دستشو می برد داخل شورتش وهمون کارایی که پسرا می کنن و جلق می زنن شبیه شو انجام می داد . دوست داشتم کونشو ببینم . ولی بیشتر وقتا اونو از روبرو می دیدم . مامان هم که تو اتاق خودش با لباس خواب سکس خودش می گرفت می خوابید . مامان خوشگل تر از بهاره بود ولی نشون می داد که ازش خیلی بزرگتره . دوسه شب که گذشت یه اتفاق جالبی افتاد واین که دیدم مامان رفت به اتاق بهاره وکنار تختش قرار گرفت و درجا اونو بوسید . سر در نیاوردم که چه وقت این کاراست -ببینم مامان مطمئنی که بهداد خوابه ;/;-آره اون عادت داره این وقتا می خوابه . حداقل اینو می دونم که چشاشو بسته . صدای تلویزیونش هم نمیاد . تازه بیدار هم باشه چیکار به کار ما داره -مامان اون این روزا خیلی ناقلا شده یه جورایی به من نگاه می کنه از اون نگاههایی که انگار میخواد بیاد و رو من سوار شه و ترتیب منو بده -بس کن لبتو گاز بگیر دختر اون داداشته -مگه من و تو مادر و دختر نیستیم ;/;-ما دو قطب همنام هستیم .. از این قسمت حرف اونا چیزی سر در نیاوردم . نمی دونستم چی میگن . – مامان ! تهرون که بودیم یه بار رفتم سر کامپیوترش رفته بود تو سایت امیر سکسی -امیرسکسی کیه بهار ه جون من همچین کسی رو نمی شناسم -مامان قرار نیست که بشناسیمش . الان هزاران نفر حسش می کنن . اگه بخواهیم به قیافه بشناسیمش که دیگه نه از تاک نشونی می مونه نه از تاک نشان . بگذریم اون خیلی زبله -ببینم بهاره تو با این امیر سکسی رابطه داری ;/;-چی میگی مادر اون یه سایت پر از داستانهای سکسی منحصر به فرد داره که وقتی آدم اونارو می خونه دوست داره با همه فک و فامیلاش سکس داشته باشه -حالا بیا بهاره جون این قدر وقتمونو تلف نکنیم . من که نخونده هوس داره منو می کشه . اگه بخونم این داستانهاشو که روز روشن باید برم کنار دریا و کوس و کونمو نمایش بدم . از این جا به بعد بود که جواب سوالمو گرفتم . بهاره جون لباس خواب مامان ماهرخ رو از تنش در آورد و مامان هم شورت وسوتین بهاره رو کند . داشتم صحنه هایی رو می دیدم که تو فیلمهای سکسی دیده بودم . یه لز بین دو تا زن این بار مادر و خواهر . به خودم آفرین گفتم که دوربین رو یه جای خوب کار گذاشته خیلی راحت جریانو می دیدم . هرچند داخل کوس و اون محوطه زیاد درشت به نظر نمی رسید ولی حسش می کردم . مادر وخواهر جون بوسه لب به لبو شروع کرده بودند و رفتن رو سینه های هم و اونا رو به هم چسبوندند . از اونجا رفتند به حرکت کوس به کوس . چقدر دلم می خواست کوس هر دو تا شونو درشت ببینم . درشت درشت از نزدیک . کیرم شق شده بود . بی اختیار روشو دست می کشیدم . هوس گاییدن هر دو نفرشون مخصوصا آبجی به سرم افتاده بود . نمی دونستم کارو از کجا شروع کنم . با چه بهانه ای برم داخل . تازه در اتاقو از داخل قفل کرده بودند و منم راهی نداشتم یه پنجره بود که اونم پشتش میله گذاشته بودند یعنی از همون دزد گیرا . اوخ جون یه راه دیگه هم بود ولی خیلی سخت و خطر ناک بود . وشایدم تا می خواستم خودمو به اونا برسونم فراریشون می دادم . ولی حداقل یکیشونو می تونستم به چنگ بیارم . اونم خواهرم بود ولی بازم بستگی به شرایط داشت . زنگ زدم به موبایل مامان . اونا که از تماس کوس با کوس خیلی کیف می کردند حالشون گرفته شد -برم ببینم شاید پدرت یه کاری داشته باشه .یه موقع نکنه راه بیفته بیاد این طرف . منم از فرصت استفاده کرده فوری رفتم یه گوشه ای پنهان شدم و به محض این که مامان رفت اتاق خودش منم رفتم سراغ بهاره .. یه جیغی کشید که مامان نگاه نکرد کی واسش زنگ می زنه . رفتم طرفش و بغلش کردم و به زور خواستم اونو ببوسم ولی دست و پا می زد و فحش می داد خفه شو آشغال عوضی کثافت صبرکن بابا بیاد بهش میگم -منم بهش میگم . خودم پشت در بودم و همه چی رو می شنیدم و یه خورده می دیدم که تو و مامان چیکار می کردین . مامان سر رسیده بود . می خواست یکی بذاره زیر گوشم . دستشو گرفتم . خنده دار بود . دوتایی لخت لخت بودند به من که حداقل یه شورت و شلوارکی پام بود می گفتند خجالت نمی کشی ;/;اینو که شنیدم عصبانی شدم و همونو هم از پام در آوردم و به طرف بهاره یورش بردم . مامان جیغ می زد -هرچی داد بزنی فایده ای نداره . آبرومونو پیش همسایه ها می بری . بهاره رو انداخته بودم زمین و افتاده بودم روش و مامان هم افتاده بود رو من و با این که هر دو تاشون با جفتک زدنهاشون بدنمو می کوبیدند ولی از تماس اندامشون با تن خودم فوق العاده لذت می بردم . لبامو انداختم رو لبای بهاره .-می دونم که تو هم تشنه ای . دستمو مالیدم روی کوسش .-نگاه کن ایناهاش این همش هوسه -خفه شو بهداد . دیدی مامان گفتم وبلاگ امیرسکسی کار خودشو می کنه .-بچه مردم چه گناهی کرده . انگار اون گفته که برین خوار مادرتونو بگایین . مادرم منو خیلی دوست داشت . نمی خواست زیادم منو مورد ضرب و شتم قرار بده و بهم آسیبی یرسونه . واسه همین شروع کرد به نصیحت کردن و فکر می کرد این حرفا تاثیری داره -عزیزم ! من اگه با خواهرت این کارو می کردم واسه این بود که اون تازه از شوهرش جدا شده . روحیه اش کسله هر لحظه ممکنه به انحراف کشیده شه آبروی خودش و خونواده اشو ببره . خواستم یه کمکی کرده باشم . دستمو گذاشتم رو گردن آبجی و کیرمو رو به مادر گرفتم و گفتم مامان اگه کمکی بخواد بشه این یکی بهتر می تونه کمک بکنه و ازش کار بر میاد و منم خوشحال میشم یه کمکی به آبجی خودم کرده باشم و یه سهمی در این راه داشته باشم . مامان خورد و جیکش در نیومد . فقط چشمش که به کیر من خورد متوجه شدم که یه خورده از آب کمر خودمو باید واسه اون نگه داشته باشم . چون اونم زیاد اهل تعارف و تشریفاته -باز کن بهاره چاک پاتو باز کن -دخترم بازش کن چاره چیه تا اینجای قضیه رو که پیش رفته . اگه به بابات بگه رسوا میشیم . بهاره که زبونش یه چیزی می گفت و کوسش یه چیز دیگه پاهاشو به دو طرف باز کرد و من تا می تونستم با شدت و بیرحمی کیرمو می زدم به ته کوسش -وایییییی داداشششششششش کوسسسسسسسمو جرررررردادی . نکن نکن -کیییییییرررررررر نمی خوای ;/;خسته نشدی از این که مدتیه کیر نرفته تو کوست ;/;-آره من میخوام من کییییییییررررررر می خوام . کیر تو داداشی هم باشه قبوله ولی دردم میاد . دیدم که رام شده منم آرام شدم و احساسی تر به گاییدنم ادامه دادم . بهاره نمیدونی که چقدر دوستت دارم و منتظر همچین لحظه هایی بودم -آره میدونم ازبس میری وبلاگ امیر سکسی -نه گذشته از اینا تو خودت وسوسه انگیزی . تودل برو و خواستنی هستی . طوری هستی که من اصلا فکر نمی کردم خواهرم باشی . مامان که تا چند دقیقه قبلش داشت نهی از منکر می کرد چسبید به امر به معروف و گفت اوهوی به فکر منم باشین که با این حرفاتون حالی به حالی میشم . بهاره به حرف اومد و گفت مادر جون بیا جلوتر بیکار نشین . می دونم بهداد هوای تو رو هم داره . حالا که تا اینجاشو اومده از اینجا به بعدشم بذاریم راحت بره . چیکار کنیم یه داداش بیشتر نداریم که .-منم یه پسر بیشتر ندارم .-مامانی گلم هدفم اینه که آبجی به بیراهه نره .-یعنی میگی کارت که تموم شد کاری به کارم نداری ;/;شیرمو حرامت می کنم اگه بخوای دلمو بشکنی .-مامان دیگه کمر و آب واسم نمی مونه که بعد از آبجی حشری بیام سراغ تو . تو که تا پنج دقیقه پیش رفته بودی منبر و روضه می خوندی . چی شد یدفعه . دستشو آورد جلو و اون لحظه ای که کیرمو از کوس بهاره کشیده بودم بیرون یه دستی روش کشید و گفت از این بپرس .-مامان حالا کجاشو دیدی ;/;شنیدن کی بود مانند دیدن .. دیدن کی بود مانند خوردن .. مامان لباشو به لبان من نزدیک کرد و خودشو بهم چسبوند دستمو دور کمرش حلقه زدم و در حال بوسیدن اون بهاره رو می گاییدم دوتایی رو با هم داشتم . زبون ماهرخ خوشگله رو تو دهنم می گردوندم و زیر گوشش گفتم مامان اجازه بده بهاره رو به ارگاسم برسونم از خجالتت درمیام -قول دادی ها -مامان کلی وقت داریم -آهای چیه پشت سر من دارین حرف می زنین کارتو بکن بهداد . کون بهاره رو گرفتم تو بغلم و چاک کوسشو باز کردم و تا می تونستم از کوس نازش کام گرفتم . شوهره چطور دلش اومد کوس به این رو فرمی رو ولش کنه . حتما تنوع طلب بود . دستش درد نکنه که آبجی مونو یه جور دیگه ای تحویلمون داد . اونو یه پهلو کرده یه پاشو بالا آورده تا راه کوس تنگشو باز تر کنم و کیر کلفتم زیاد اذیتش نکنه . سینه های درشتشو گرفته بود تو دستاش و به طرف دهنش می فرستاد و می خواست میکشون بزنه -بهاره جون قربون گردن نازت بشه این داداش تو به من بگو خودم میکشون می زنم . نوک سینه های ناز و آبدارشو گذاشتم تو دهنم -داداششششش تند تر بکن کیییییییرررررتو هر جوری دوست داری بکوب به کوسم . منو بزن دیگه نمیگم دردم میاد . زودباش دارم آتیش می گیرم . تنم گر گرفته -من بد تر از توام بهاره .. تو دلم گفتم همین یکی تو برام بسی . این مامانو چیکارش کنم . یکساعت رو این دختره کار می کردم هنوز ارضا نشده بود . شاید شوهره واسه همین چیزا ازش فراری شده بود . آخرش اونو گرفتم به دیوار اتاق چسبوندم تا فشار ضرباتو بیشتر کنم و به خودمم فشار می آوردم که آبمو تو کوس آبجی خالی نکنم و هیچی نشده یه یادگاری نذارم …-خوبه خوبه بهداد همین جوری خوبه خسته ات کردم . جوووووووون جووووووون می خوام این دیوارو بشکافم و یه طرف در برم .-فعلا که داری منو می شکافی -خسته ات کردم داداش کیف کردم . دستت درد نکنه اوووووففففف چقدر باحال بود بازم میخوام -فکر من و مامانو نمی کنی .;/;حالا من آبمو کجا خالی کنم . مامان ماهرخ اومد جلو و گفت می تونی بریزی تو کوس من . من بار دار نمیشم . خطری نیستم -مامان از اون حرفا می زنی ها . الان داداش تو این وضعیت با من حال کرده و میخواد حالشو با من تکمیل کنه . بهداد جون بریز تو کون من . تو سوراخ کون من یا هر جا که دوست داری -حالا با هم دعوا نیفتین به هر دوتاتون آب میدم . وقت وسیعه -آره زنگ می زنم به بابا و میگم واسه روحیه بهاره چند روز دیگه هم اینجا بمونیم بد نیست -مامان جون تو تهرون خودمون هم می تونیم از این کارا زیاد بکنیم -آره عزیز ولی اینجا امنیتش بهتره و بیشتر و صفاش هم بیشتره -قربون صفات مامانی -قربون وفات پسرم .. مامان خودش یه کرم مخصوص آورد ورو سوراخ آبجی کشید و خایه مالی منم کرد . رو آبجی گلم سوار شده وکیرمو نرم نرم فرو کردم تو کون بهاره . فکر نکنم سی ثانیه هم تونسته باشم از کونش فیض ببرم . اون قدر داغم کرده بود و آبم جمع شده بود که بدون کوچکترین فشار و کمترین اراده ای خیلی راحت تو کون آبجی بهاره خالی کردم . بهاره با یه ناز خاصی گفت داداش -جان داداش -کونمو سوزوندی ولی خیلی حال میده -می دونم چی میگی آخخخخخخ منم که داشتم می ریختم تو سوراخ کونت اینو فهمیدم داغ داغ بود وریخت توکونت ولی خنک شدم -آهای بهداد خنک شدم و از این حرفا حالیم نیست . حالا نوبت منه که واسم داغ شی .-مامان یه خورده صبرکن دوباره صاف وایسه -من این چیزا حالیم نیست . چقدر باید تماشاگر باشم . تازه از فردا منم میخوام برم این داستانهای امیر سکسی رو بخونم بیشتر به هیجان بیام -مامان توکه نخونده داری آبمون می کنی وای به این که اگه بخونی دیگه هیچی واسه آبجی نمیذاری . مامان دیگه یه لحظه هم صبر نکرد . کیر منو گرفت تو دهنش و با ساک زدن شقش کرد . مامان ناز و خوشگل من بیشتر از بهاره فتنه گری می کرد . اونو راحت می تونستم بکنم . یعنی تازه خالی کرده بودم و راحت تر می تونستم تو کوسش مانور بدم و خیس نکنم . دوست داشتم اونو هم وابسته به خودم کنم و بهش نشون بدم که بیخودی یه ساعت پشت خط نبوده -حرفای عاشقونه هم بهش می زدم . مامان دوستت دارم . عاشقتم در اختیارتم . چقدر لطیف و با احساسی . جسمت هم مثل روحت لطیف و زیباست خواستنیه -آهههههه بهداد بگو بازم حرفای قشنگ بزن .-مامان تشنه کوستم بذار میکش بزنم و خیسی اونو بخورم -هر چقدر دلت میخواد بخور آبمو خشک کن منو آتیش بزن . بهاره خودشو به ما نزدیک کرد .-دخترم برو اون طرف نوبت ماست که حال کنیم . کوس مامان تپل تر و چاق تر از کوس آبجی بود با این حال کم نیاوردم و با اشتها اونو لیس می زدم و خودمو با خیسی های اون سیراب می کردم ولی تمومی نداشت . خودم دو تا پاشو به دو طرف باز کرده و فرو کردم تو کوسش . اونم باهام همراهی می کرد تا لذت بیشتری ببره . از تخت اومدیم رو زمین . نشست و به طرف من قمبل کرد منم دو تا کف دستامو گذاشتم رو دو تا قاچای کونش و اونو به دو طرف بازش کرده و کیرمو با یه بوسه داغ از همون طرف روونه اش کردم تا بره . مامان هم دو تا کف دستشو گذاشته بود به روی زمین و خودشو به طرف عقب و بالا حرکت می داد . طوری که دوباره هوس خالی کردن داشتم -چیه بهدا د فکر کردی مامانت وارد نیست . فکر کردی مثل آبجی یخ زده اتم -مامان حالا این جوری در مورد من حرف می زنی . من یهو غافلگیر شده بودم چیکار می کردم -اگه راست میگی و غافلگیر شده بودی صبر می کردی اول بهداد بیاد سراغ مامانش بعد به خودت مسلط بشی وکوستو بدی . اون کم نمی آورد . نمی دونستم مامانو چطور به ارگاسم برسونم . اونو هم چسبوندم به دیوار . منتهی به صورت نیم خوابیده . وبه صورت نود درجه کمرشو به دیوار چسبوندم و جفت پاهاشو گرفتم تو دستم وبالا آورده کیرمو گذاشتم تو کوسش . راه فرار نداشت ومنم تا می تونستم کیرمو فرو می کردم تو کوس مامان ماهرخ و درش می آوردم -عزیزم بهداد کوسسسسسس پاررررره پارررررررره منو آبش کردی . فردا دیگه چی رو می خوای بکنی . چی می مونه که فردا به کیییییرررررت بچسبه تو که منو کشتی -مامان من هستم اگه کم آوردی کوس من هست که به داداش برسه -اووووففففف چی میگی بهاره این حرفا ناز سکس و عشقبازیه اگه شلوغ کنی می فرستمت بری تهرون خودم همینجا بهدادو تامینش می کنم . دوتایی مون ساکت شده بودیم . حس کردم مامان تمام فکرشو متوجه ارگاسمش کرده . اونم نمی دونست کجا فرارکنه وخودشو خلاص کنه . فقط پنجه هاشو به هم می فشرد . ووقتی که آروم گرفت منم ریختم تو کوسش .-جااااااان ماااااامااااان چفدر منتظرش بودم .-بریز بازم بریز بازم آب می خوام . دستاتو باز کن من صاف کنم کمرمو میزان کنم . نمی خوام آبت حروم شه بریزه . می خوام همش جذب کوسم شه . گوارای وجودم شه . گوشت تنم شه وقتی این حرفا رو می زد بهاره از حسادت داشت می ترکید . اون شب سه تایی مون رفتیم رو تخت مامان خوابیدیم ولی تا صبح دست از سرم ور نمی داشتن . فردای آن روز بابا باهامون تماس گرفت که مرخصیش واسه هفته دیگه جور میشه وقرار شد که بازم تو ویلای شمال بمونیم . تا بابا برسه همه مون خیلی خوشحال بودیم ولی پدر من در میومد . می دونم برای هفته بعدش که بابا می خواست بیاد مامان ناراحت می شد چون اون وقت باید منو می سپرد دست آبجی بهاره ام تا این که به تهرون برسیم . در هر حال اون شب اولی که با هم سکس داشتیم وقتی که صبح از خواب پا شدیم اولین کاری که کرد این بود که بره یه لپ تاب واسه خودش بگیره -مامان تو کامپیوتر می خوای چیکارکنی ماداریم دیگه -نه بچه ها این جوری اعصابم راحت تره شما هر کدومتون میرین سر وبلاگ امیر سکسی داستانهاشو می خونین منم دوست دارم با لپ تاب خودم برم به این سایت و واسه خودم مستقل باشم تا هرلحظه مزاحم شما نشم .. -مامان تو هم آره ;/;!… پایان .. نویسنده … ایرانی
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick
سفر پر برکت
دسته بندی: