داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

ساپورتی که کونم پاره کرد

سلام این اول داستان که مینویسم .
اسم من حمید است تهران من علاقه زیادی به لباس زنونه دارم بیشتر وقتا تنها که میشم لباس زنونه میپوشم و با خودم حال میکنم . داستان میخوام تعریف کنم مال دو هفته پیش برام اتفاق افتاد ۵/۸/۱۴۰۲بگم حوصلم سر رفته بود تصمیم گرفتم برم بیرون دوری بزنم بعد نیم ساعت چرخیدن تو بازار عبدل آباد چون علاقه زیادی به لباس زنونه دارم بیشتر به لباس زنونه نگاه میکردم دیگه دیر شده بود ساعت حدودا ۹ شب بود اکثر مغازه تعطیل کرده بودن منم دیگه کم کم داشتیم بر می گشتم برم خونه که دیدم یک مغازه کوچک که لباس زنونه بازه که فروشنده یک اقای حدوا ۳۸/۳۹ساله بود رفتم داخل کمی به لباس نگاه کردم فروشنده گفت چی احتیاج داری بگو کمکت کنم گفتم یک ساپروت کرم یا سفید گفت چه سایزی گفتم برای یکی تقریبا سایز خودم فروشنده یک نگاهی به من کرد و اورد داشتم نگاه میکردم یهو گفت برای خودت میخوای چیزی نگفتم خودم زدم به نشنیدن بعد باز گفت سایز خودته اوردم میخوای این پشت پرو داریم یه تن بزن منم دیگه دیدم طرف فهمیده گفتم باشه رفتم کرم داد بهم گفت بیا اینو امتحان کن من که خودم زدم به بیخیالی رفتم پوشیدم که دیدم در میزنه گفتم بله گفت پوشیدی گفتم اره گفت ببینم باز کن ببینم گفتم اخه نذاشت حرفم تموم بشه گفت میخوام ببینم اگه اون بهت نمیاد سفیده بدم منم باز کردم گفت خوبه ولی اینو هم بپوش داد بهم منم سفیده پوشیدم دیگه یکم عادی شده بود که باز بعد چند دقیقه امد گفت باز کن ببینم من باز کردم پشتم به در بود داشتم داخل اینه چهره اون می‌دیدم که چجوری داشت منو نگاه میکرد گفت به به این عالیه بعد دست کشید روی کونم و دستشو انداخت وسط چاک کونم و ساپورت داد رفت داخل خط کونم و گفت ایجوری بهتره منم بعد لباس عوض کردم امدم بیرون گفتم قیمتش چنده که فروشنده که بعدا فهمیدم اسمش رسول بود گفت کدومو میخوای گفتم همین سفیده گفت چرا دوتاش باهم نمبری گفتم نه دیگه بسته پولم کمه رسول گفت ببر حالا یجوری جبران کن نذاشت جواب بدم گفت کمی صبر کن و زنگ زد به دوستش گفت مهمون خاص دارم و کمی با هم صبحت کردن تلفن قطع کرد و گفت بزار جمع کنم بریم پیش خودم گفتم نهایت هر کدومو یک رب میکنن تموم میشه بعد باز زنگ زد به دوستش گفت وسایل حاضر کن داریم میام خونش نزدیک بود فکر کنم حدود ۱۰دقیقه بود رسیدم خونه رفتیم داخل که دوستش که اسمش رضا بود اونجا بود کمی صبحت کردیم گفتن مشکل نداری اگه بخوای بیشتر بمونی اخه تازه قرص خوردیم منم دیگه چاره ای نبود گفتم نه کمی عرق خوردن بعد رسول گفت برو سفید بپوشش که اول خودم میکنم منم رفتم داخل اتاق ساپورت سفید پوشیدم که دیدم در میزنه گفتم بله گفت پوشیدی گفتم اره امد داخل اتاق کمی از پشت چسبید به من گفت جون بعد گفت حالا لختم کن گفتم من خیلی وقته ندادم اورم بکن اولش گفت خیالت راحت کیرشو چرب کرده بود خیلی اورم و حرفه ای کرد منم خوشم امده بود وحالا نکن کی بکن فکر کنم حدود نیم ساعت کرد بعد ابش امد بعد بلند شد لباس پوشید تشکر کرد و دوستش که اسمش رضا بود صدا کرد رضام گفت منم تو نوبتم رسول گفت بفرمائید اماده است بفرمائید رضا سریع لخت شد کیرش کمی کلفت تر کمی بزرگ تر بود شروع کرد به کردن حدودا ۱۰دقیقه کرد دیدم از بیرون صدای چند نفر داره میاد گفتم چه خبره گفت هیچی بچه‌ها امدن عرق بخورن میرن و ادامه داد بعد گفت داگی بشو منم حالت داگی شدم شروع کرد به کردن چنان محکم میزد که صدای شاپ شاپ داخل اتاق پیچیده بود هر چند بار که تلمبه میزد یه سیلی محکم میزد به کونم گفتم یواش میشنوند گفت عیب نداره حدود نیم ساعت کرد بعد گفت بخواب روی شکمت منم خوابیدم چندتا تلمه زد که ابش امد بعد چند دقیقه روی من خوابید بد بلند شد لباس پوشید ولی من صبر کردم بره بیرون همون جوری رو شکمم خوابیده بودم چشمم بسته بودم اب خودم امده بود بی حس بودم سبک یهو دیدم یکی خوابید روم فکر کردم رضا ست چیزی نگفتم چشمام هنوز بسته بود که دیدم کیرشو کرد تو کونم چند دقیقه بعد نگاه کردم دیدم یکی دیگه غریبه بود بعدا فهمیدم اسمش حامد بود گفتم تو دیگه کی هستی اونم خیلی راحت گفت بکن تو هستم چاره ای نبود باید به اونم سرویس میدادم چند دقیقه کرد گفت بچرخ منم یه چرخی زدم پاهام داد بالا گذاشت روی شونش شروع کرد به کردن این آقا به ۱۰روش مختلف کرد بعد ابش امد بعد بدون اینکه چیزی بگی رفت بیرون دیگه واقعا حال تکون خودن نداشتم صدای رسول شنیدم که میگفت پاشو برو پاشو برو تا سرد نشده به زحمتت بلند شدم که شرتم بپوشم باز رسول امد یه لبخند زد و دست یکی دیگه از دوستاش کشید بازور انداخت داخل اتاق دیگه منم گفتم خیلی نامردی من نمیتونم دیگه نمیدم واقعا دیگه حس نداشتم رسول امد جلو لبخند زد گفت این آخری گناه داره گفتم نمیشه اسرار اسرار قبول کردم درو بست رو رفت بیرون منم چون میخواستم زودتر تموم بشه گفتم بیا شروع کن چند دقیقه گذشت دیدم هیچ کاری نمیکنه یه مرد ۴۵ساله بود که بعدا فهمیدم اسمش مجید بود رفتم شلوار کشیدم پایین یک شورت پاچه دار داشت شورت کشیدم پایین دیدم یک کیر بزرگ سیاه وکلفت پشمام ریخت گفتم شروع کن با اونکه قبل از اون س نفر کرده بودن و کونم کاملا باز بود ولی بازم وقتی کرد درد داشتم مجید ادم خوبی بود دید درد دارم گفت میخوای نکنم گفتم نه ادامه بده به معنای واقعی کلمه پاره شدم حالا مجید دیگه خجالت کم شده بود چندتا تلمبه میزد بعد کیرشو کامل میکشید بیرون با دست نگه میداشت بعد یهو همه رو فرو میکرد داخل یه جونم عزیزم میگفت بعد چند بار این کارو تکرار کرد کامل کشید بیرون شروع کرد با کونم بازی میکرد بوس میکرد گاهی یه گاز کوچیک میگرفت و با انگشت مالیدم دم سوراخم که این کارش باعث شد لذت ببرم بعدش دوباره شروع میکرد به کردن باز مثل قبل تلمبه میزد میکشید بیرون با دست نگه میداشت بعد یهو همه رو فرو میکرد داخل تا ابش،امد یهو یه نعره زد ابشو خالی کرد تو کونم چند دقیقه بی حرکت بود من دیگه مثل جنازه شده بودم رفت بیرون منم به زحمت بلند شدم لباس پوشیدم رفتم داخل حال هر چهارتایی نشسته بودن داشتن عرق میخوردن رفتم دستشویی تمیز کردم خودمو امدم دیدم مجید و حامد دارن میرن منم گفتم میخوام برم که رسول گفت دیر وقته نگاه کردم دیدم ساعت یک شبه بعد اصلا نمیتونستم راه برم حتی خواستم بشینم دیدم نمیشه رسول گفت برو داخل اتاق بخواب صبح برو رفتم خوابیدم انقدر خسته بودم نفهمیدم چی شد کی خوابم برد صبح زود رسول دیدم باز داره باهام ور میره گفتم نه دیگه بسته رسول خندید گفت یه حال بده برو شلوار خودشو در اورده بود مال منم کشید پایین که رضا گفت منم میخوام رسول میرد رضا داد ساک بزنم بعد رسول کارش تموم رضا سریع رفت شروع کرد به کردن کارش تموم شد بلند شد رفت منم به زحمت بلند شدم لباس پوشیدم رسول گفت جمع کن بریم تا خونتون ببرمت گفتم نمیخوام تا نزدیکی خونه امد چندتا کوچه بالاتر پیاده شدم رسول دوتا ساپورت گذاشته بود داخل پلاستیک داد دستم گفت مبارکت باشه هر کاری کردن شماره بهشون بدم ندادم به هر بد بختی بود خودم رسوندم خونه تا یک هفته کونم سوزش داشت ودرد

نوشته: حمید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها