–
شهاب هم سرعت خودشو زیاد تر کرده بود . تا به من حال بیشتری بده . دخترا هم اومده بودن به کمک اون تا بتونه بهتر به من حال بده … خوب حواسمو جفت کرده بودم .. فرید که کیرشو از دهنم آورده بود بیرون . اوخ امان از دست این اشرف . تنش بوی عرق می داد اون لبای کلفتشو گذاشت رو لب من و تازه می خواست به من حال بده و منم حوصله شو نداشتم . در هر حال خیلی خوشم میومد از این حرکات اونا . خیلی هم حال می دادن . آخ که چه بر نامه و بند و بساطی داشتیم . هنوز سر و صدای تظاهرات و مرگ بر دیکتاتوری دینی .. به گوش می رسید . دلم می خواست زود تر می رفتم بیرون .