داستان های سکسی

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی

فیلم های سکسی خارجی

زنی که نمی‌خواست به شوهرش خیانت کنه اما… (۲)

…قسمت قبل

سلام دوستان
قبل شروع داستان بگم من تو نوبت اول و داستان قبلی گفته بودم که تا حالا داستان ننوشتم و اصلا نگارش نمیدونم!
اینکه به قول شما من فقط اشاره به کیر بزرگم داشتم از اینه که تازه کار بودم و راست نمیدونستم چطور باید توضیح میدادم!
از دوستان محترمی که ازم انتقاد کردن بابت اشکال هایی که داستانم داشت ممنونم و سعی میکنم هیچوقت دیگه اینکارو نکنم!
منم با تجربه تر شدم و قول میدم قسمت دوم این داستان تا جایی ک بتونم اشکال های داستان قبل رو نداشته باشه
اما اون عده ای که منو به فحش بستن و به مادرم توهین کردن با وجود اینکه مادرم فوت کرده بود باید بگم منم اینجا میتونم هر جور ک بخوام و در شان شما هست بهتون فحش ناموس بدم ولی اینکارو نمیکنم چون اگه بکنم فرقی با شما ندارم! می‌سپارم دست خدا شمارو ک باعث شدید من شرمنده مادرم بشم! امیدوارم اون بغضی ک به گلوم نشوندید و اون اشکی ک بعد توهین ب مادرم از طرف شما نشست تو چشمام ی روزی به سراغتون بیاد تا حال الان منو درک کنین!
به احترام اون کسانی ک لایک کردن داستان قبلی رو و حتی اون کسانی که مودبانه دیسلایک و نظر منفی داشتن به داستانم مینویسم بقیش رو به امید روزی ک واسه اشتباه ساده یه نفر ناموس و مادرش رو وسط نیاریم!
اتاق تزریقات خالی شد و محدثه منو صدا کرد که برم سمت تختی ک آخر سالن بود و دید کمتری نسبت به تخت های دیگه داشت
دا‌شتم میرفتم روی همون تخت ک محدثه آروم گفت اگه میشه شلوارت رو در بیار و آماده شو که آمپول رو بزنم یکم که جلوتر رفتم با صدای آروم تری گفت لطفا شورت رو داشته باشید
خیلی خجالت کشیدم ازش و رفتم رو تخت و پرده هارو دور تا دور کشیدم که معلوم نباشه و شلوارمو کشیدم پایین و دراز کشیدم رو تخت و چشامو بسته بودم ک متوجه حضورش شدم بازم نتونستم چشامو باز کنم از خجالت و شرمی ک سراغم اومده بود من تا قبل این هیچ نزدیکی ای یا رابطه فیزیکی با جنس مخالفم نداشتم و همین باعث شده بود ک قلبم تند تند بزنه و داغ بشه بدنم!
صدای شکستن شیشه آمپول و در آوردن سرنگ از نایلون رو می‌شنیدم!
شورتی که داشتم هفتی بود و تنگ و تا اونجایی که راه داشت قبل دراز کشیدنم سعی کردم جوری نباشه ک کیرم مشخص باشه و از یه ور بزنه بیرون دقیقا وسط شورت نگهش داشته بودم!
همین ک فهمیدم محدثه نزدیک شد و پنبه الکلی ای ک روی ران پام کشید ناخودآگاه بدنم واکنش نشون داد و یه لرز خفیفی به بدنم نشست آماده بودم ک سوزن رو بزنه ک محدثه گفت آقا میشه شورتتون رو درست کنین؟!
شوکه شدم و چشامو باز کردم که دیدم ای وای کیرم از یه طرف شورت زده بیرون و تقریبا نیمه شق شده!
وای خدا چه صحنه ای شده بود اون لحظه و هیچوقت از ذهنم بیرون نمیره! دوباره داشتم درست میکردم شرتمو که یه لحظه نیشخندی که رو صورت محدثه نشسته بود و چشاش که زوم بود روی کیرم رو حس کردم! کم کم حالت جدی به خودش گرفت و فقط داشت به کیرم نگاه می‌کرد که من سریع درستش کردم و دوباره دراز کشیدم و ازش معذرت خواهی کردم و گفتم خانوم اگه میشه سریعتر آمپول رو بزنین! میدونستم هر چقدر بگذره کیرم بدتر شق میشه! مخصوصا وقتی که متوجه زوم شدن محدثه رو کیرم شده بودم!
چند ثانیه گذشت و من چشمامو محکم بسته بودم که متوجه لمس انگشت های محدثه رو کیرم شدم! وای خدا چی داشتم میدیدم! از یه طرف خجالت نمیزاشت چشامو باز کنم ولی زور شهوت و کنجکاوی بیشتر بود و چشامو باز کردم و کمی سرمو بلند کردم که دیدم محدثه کیرم رو از یه طرف شورتم کشیده بیرون و با نگاه متعجبانه و پر از شهوت کیرم تو مشتش گرفته!
با صدای لرزون گفتم خاااننوم؟؟؟ که سریع جواب داد آقا چرا اینقدر بزرگه؟ نتونستم جوابی بدم! انگار لال شده بودم که دوباره سوال کرد آقا میشه شورتتون رو در بیاریم که کامل ببینمش؟؟ تا اومدم جواب بدم اونم با صدای لرزون تر از من گفت فقط از روی کنجکاویه که میگم میخوام ببینمش! تا حالا ندیدم اینقدر بزرگ و کلفت باشه! میشه؟؟؟
من چیزی نگفتم و فقط شورتم رو کامل در آوردم که گفت آقا میشه دراز بکشین و منو نگاه نکنین؟؟ خجالت میکشم من! گفتم بهتون که فقط از روی کنجکاویه!
منم باز دراز کشیدم ولی چشمامو نبستم و کمی سرمو بلند گردم ک ببینم چی میکنه! کیررم کامل تو دستش بود و می‌مالید کیرمو و چون خشک بود و حین مالیدن یه جورایی به پوست کیرم داشت فشار میومد مخصوصا با دستکشی که تو دستش بود بیشتر اذیتم می‌کرد! گفتم اینجوری درد میکنه خشک داری میمالی!
چیزی نگفت و پشت سرش روی جعبه فلزی کنار تخت یه کرمی در آورد که نمیدونم واسه چی بود! دستکش رو در آورد و کرم رو مالید به دستش و چربش کرد و گفت آقا خواهش میکنم دراز بکشین و نبینین اینجا رو!
اون موقع من سنی نداشتم و واقعا ترسیده بودم هم از این اتفاقی که داره میفته و اینکه نکنه کسی بیاد و ببینه! و هم خجالتی که هنوز از بین نرفته بود تو اون لحظه!
شروع کرد به ماساژ دادن کیرم و یه جورایی داشت برام جق میزد ک تو همون حال بهش گفتم خانوم من دیدم حلقته دستته و احتمالا متاهل هستید چطوره ک الان با دیدن آلت من اینجور متعجب و کنجکاوی؟؟ چند ثانیه ای جواب نداد و بعدش گفت آلت دیدم و آره متاهلم ولی اینجوری ندیده بودم! گفتم یعنی چی خانوم؟ گفت آلت شوهرم نصف مال شماست هم اندازش و هم کلفتیش!
میدونستم ک دیگه شهوت تموم وجودش رو گرفته و کنجکاوی و تعجب همش الکیه! گفتم خانوم دوسش داری؟ یکم گذشت و گفت : اووووم
من دیگه بلند شدم و دستامو تکیه دادم ب تخت و گفتم خانوم اینطور که میمالی من ارضا میشم یکم یواش تر که بعد شنیدن این حرف دستش رو از کیرم برداشت و پرده رو کشید و رفت!
تعجب کردم از کارش و گفتم شاید از حرفم ناراحت شده! یعنی صدا بار به خودم دا‌شتم فحش میدادم که این چه گوهی بود که من خوردم و این حس و حال رو از دست دادم!
داشتم خودمو جمع میکردم ک برم ازش معذرت خواهی کنم ک دیدم برگشت و دوباره پرده رو کشید و گفت چرا شورت و داری میپوشی؟؟ درش بیار ببینم کمی با خنده اینو گفت
گفتم خانوم من فکر کردم از حرفم ناراحت شدین ک رفتید!
گفت نه بابا چیزی نگفتید ک من فقط در اتاق تزریقات رو بستم ک کسی نیاد داخل!
گفتم مگه قراره کاری کنیم؟؟ گفت الان نه فقط تو دراز بکش چند بار بگم!؟
گفتم نمیتونم خانوم من دارم میمیرم از شهوت! با صدای نسبتا بلند تری خندید و گفت الهی! پس نزدیکه ارضا بشی؟!
گفتم آره خب اینجوری که شما داری میمالی نزدیکه
دیگه چیزی نگفت و دو دستی داشت کیرمو می‌مالید و هی جهت صورتش رو عوض می‌کرد تا از زاویه ای دیگه کیرمو ببینه!
و من به خاطر اینکه بیشتر حال کنم ازش سوال کردم خانوم میشه برام ساک بزنین!
که گفت خفه شو دیگه داری پر رو میشی ها!
بهم برخورد و ناراحت شدم و اون همونجوری داشت ادامه می‌داد که یهو زد زیر خنده و گفت شوخی کردم ناراحت نشو!
دیوونه من کرم زدم الان نمیتونم ساک بزنم و تازه اگرم کرم نبود بازم نمیتونستم کیر تو رو بخورم! خیلی گندست!
فقط باید اعتراف کنم که خیلی کیرتو دوست دارم
چون کلاهک کیرم کرمی نبود لباشو گذاشت سر کلاهکم و یه بوسه ریز بهش زد و گفت خوبه؟ راضی شدی؟
دیگه داشتم ارضا میشدم که گفتم خانوم داره آبم میاد ک همینو شنید تند تر کرد حرکت دستاشو و کیرمو به سمت تخت پایین آورد ک موقع ارضا شدن آبم بریزه رو تخت البته یه رو انداز یه بار مصرف رو تخت بود که همینجور تند تند داشت می‌مالید که یهو ارضا شدم و کل آبم ریخته شد رو تخت و گفت واااااای چقدر آبت زیاده!!
گفت من برم در رو باز کنم تا کسی نیومده تو هم رو انداز رو جمع کن و بنداز تو سطل آشغال و خودتو جمع کن بیا بیرون تا گرفتار نشدیم! که قبل رفتنش بهش گفتم راستی خانوم آمپول رو نزدی که!
که برگشت گفت حالا وقت زیاده تازه پیدات کردم آقا پسر!
رفتش و جمع کردم اونجارو و اومدم بیرون و اومدم با خنده ریز بهش گفتم خانوم پرستار چقدر میشه پرداخت کنم؟؟
کسی نبود و بازم با خنده گفت خفه شو
گفت تو برو آقا سهیل بهت زنگ میزنم!
کلی سبک شده بودم و این شد تجربه اولم تو رابطه فیزیکی با جنس مخالف!
اگه دوست داشتین ادامه داستان رو میگم که با محدثه ی سکس توپ رو تجربه کردم!
بازم اگه نقصی داشت ببخشین!
بدرود

نوشته: سهیل

ادامه…

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها