سلام من مجید هستم 25 سالمه و خاطره ای که مینویسم برای 16 سالگیم هست. من توی درس شیمی و ریاضی ضعیف بودم و اصلا راستش هیچی تو مخم نمیرفت بابا و مامانم خیلی برام خرج میکردن و کلاس خصوصی اینا میگرفتن ولی من خوشم نمیومد کلا از درس خوندن مخصوصا این شیمی و ریاضی و فیزیک بدم میومد . دیگه انگار یکی از دوستای بابام که مدتی خارج زندگی کرده بود درس خونده بود بابام دعوتش کرده بود خونمون و نشسته بودن و حرف میزدن بعدش از درسهای من حرف بمیون اومد و بابام هم گفت ای بابا منکه هر کاری میکنم این بچه انگار هیچی نمیره تو مخش راستش به منم خیلی برخورد ولی خب من متنفر بودم از این درسا . دیگه اون دوست بابام که اسمش منصور بود به بابام پیشنهاد داد که با من درس کار کنه که بابام هم خیلی خوشحال شد و قبول کرد البته اینم بگم که درسته من توی درسهام ضعیف بودم ولی خنگ نبودم و از نگاههای منصور به مامانم که هر وقت مامانم براش چیزی تعارف میکرد و یا جلوش دولا و راست میشد میدیدم قشنگ داره به کون مامانم زول میزنه برعکس من بابام توی این مورد خنگ بود یا براش مهم نبود نمیدونم . دیگه انگار قرار شد منصور بیاد و به من درس بده و خود منصور هم یه جوری ساعت کلاس رو تنظیم کرد که بابام خونه نباشه منم که عصر میرفتم مدرسه و اون صبح میومد برا درس دادن یه چند روزی اومد و درس داد ولی همش میدیدم چشمش دنبال کون مامانمه . از مامانم بگم که یه زن 40 ساله و قد 176 و هیکل رو فرمی داره نمیدونم سایز سینه اش چنده ( احتمالا 75) ولی از این پستون گنده ها نیست کونشم واقعا دیدنیه و مطمئنم خیلی از فک و فامیل چشمشون دنبال کون مامانمه پاهای زیبائی هم داره خودم که بعضی وقتا تا بیخ رون هاشو هم دیدم و میدونم چقدر رونهاش قشنگن . بگذریم دیگه منصور پاش به خونمون باز شده بود و یک ساعتی به من درس می داد و به من میگفت تو بشین مسئله هارو حل کن منم برم با مامانت صحبت کنم ، از اونجایی که بابام بهش اطمینان داشت براش مهم نبود وقتی نیست با مامانم حرف بزنه ولی من میدونستم این منصور عوضی یه نقشه ای برای مامانم کشیده اخه مامانم هم خوشگله هم بی حجابه هم خوش هیکل ، منصور هم از چشماش شرارت میبارید نمیدونم بابام چرا اینقدر احمق بازی دراورد و اجازه داد وقتی نیست منصوربیاد خونمون ؟ خلاصه یک هفته از اومدن منصور به خونمون می گذشت و یک ساعت درس میداد و میرفت بیرون و به من هم میگفت تا وقتی همه مساله هارو حل نکردی حق نداری بیائی بیرون منم خب زورم که بهش نمیرسید منصور هم یه مرد چهارشونه و قد بلندی بود که یه چک میزد تو گوشم میخوابیدم زمین . دیگه فقط وقتی میرفت پیش مامانم گوشمو تیز میکردم ببینم چی به هم میگن اوایل عادی بودن با هم فقط مینشستن و حرف میزدن ولی هفته دوم دیگه پچ پچ هاشون شروع شده بو و خنده های ریز مامانم و درگوشی حرف زدن هاشون . منم که با این وضع اصلا نمیتونستم رو درس تمرکز کنم هرچی میگذشت خنده ها و پچ پچ کردنای منصور با مامانم بیشتر و بیشتر میشد . آهان اینم بگم که این اقا منصور گویا با مدیر مدرسمون هم یه آشنائیتی داشت چون به بابام و مادرم گفته بود من با فلانی هم صحبت میکنم تا هوای اقا مجید و داشته باشن . دیگه وقتی من توی اتاق بودم یه روز شنیدم که مامانم انگار داره ناله میکنه یواشکی لای در را بازش کردم گوش دادم بله صدای اه کشیدن مامانم میومد وای چه صدای ناله ای میکرد ، نمیتونستم در را بازش کنم و ببینم چه خبره ؟ ولی مشخص بود که منصور داره مامانم و میکنه و مامانم هم داره حسابی از کس دادنش به منصور لذت میبره چون آه و ناله هاش کامل به گوشم میرسید منصورم هم انگار داشت محکم تو کس مامانم تلمبه میزد و صدای شلپ شلپ برخورد بدنش به بدن مامانم شنیده میشد مامانم همش ناله میکرد و میگفت وای جون جون بکن بکن وای جون اخ کسم وای کسم منصور جونم بزن بزن ، بزن تو کسم منم راحت اینارو میشنیدم که کیر منم شق شده بود ولی خب نمیشد ببینمشون . دیگه منصور اینقدر تو کس مامانم تلمبه زد که انگار آبش اومد و نمیدونم ریخت تو کسش یا ریخت بیرون؟ ولی احتمالا ریخته بود تو کسش چون وقتی هم آبش اومده بود بازم شلپ شلپ میزد به مامانم و حال میکرد، مامانمم اه و اوه میکرد و میگفت وای منصور جون چه کیفی داد کیرت حال کردم باهاش منصور هم گفت جون عزیزم قربون کس خوشگل و تنگت بشم دوست دارم همیشه بیام و کستو برات بگام مامانم هم میگفت وای بیا منصور جونم بیا کسمو بدم بکن دوستت نمیتونه مثل تو به کسم حال بده از وقتی اومدی خونمون میدونستم میتونی حسابی بهم حال بدی عزیزم ، منصور هم انگار داشت از مامانم لب میگرفت و بهش گفت اخه اون شوهر مردنیت مگه میتونه مثل من بکندت ؟ مامانمم میگفت وای نه نمیتونه نمیتونه فقط تو میتونی به کسم حال بدی دیگه منصور گفت دربیارم عزیزم؟ مامانمم گفت اره دربیار منم دیگه فهمیدم نمیتونم بیشتر فال گوش وایسم سریع کیرمو کردم تو شلوارم و رفتم سر درسهام که منصور رفت دستشوئی و دوباره رفت پیش مامانم و بعدش اومد توی اتاقم گفت خب چکار کردی پسر ؟ مسئله هائیکه بهت داده بودم را تونستی حل کنی؟ گفتم نه هنوز، منصور هم یه دونه زد پس سرم و گفت چقدر خنگی تو پسر منم توی دلم ازش کینه داشتم که کسکش خان مامانمو گائیده حالا هم به من پس گردنی میزنه . دیگه مامانم اومد بهمون یه سری زد و گفت من میرم حمام وقتی دیدمش صورتش که سفید بود سرخ و سفید شده بود معلوم بود حسابی از کس دادنش لذت برده بود ، منصور هم بازم با من درس کار کرد ولی من هیچی نمیفهمیدم و همش به یاد آه و ناله هائیکه مامانم میزد بودم . مامانمم از حمام اومد بیرون که انگار بازم این مرتیکه هوس کرده بود و بهم گفت بشین مسئله هارو تکرار کن تا یاد بیگیری من با مادرت یکمی صحبت دارم و رفت بیرون . مادرم هم که با حوله حمام رفته بود توی اتاقش تا لباس تنش کنه تا منصور رفت بیرون فهمیدم رفته توی اتاق خواب مامانم منم از لای در بازم گوش وایسادم ببینم چی میشه که بازم یکمی حرفهای نامفهومی میشنیدم نمیدونستم دارن به هم چی میگن که دوباره صدای آه کشیدن مامانمو شنیدم در بسته بود رفتم از سوراخ جا کلیدی که هیچ وقت توش کلید نبود نگاه کردم وای چی میدیدم مامانم روی تختشون دراز کشیده بود و منصور داشت کسشو براش میخورد و لیس میزد مامانمم همش آه و ناله میکرد و گاهی با دستش رو سر منصور فشار میداد منصور هم عین سگ کس مامانمو میخورد . تا اون موقع مامانمو کامل لخت ندیده بودمش لامصب عجب هیکل خوشگلی داشت کسش چقدر قشنگ بود بعدش منصور بلند شد و لخت شد وای اونجا بود که کیرشو دیدم عجب کیر بزرگ و کلفتی داشت پاهای مامانمو گرفت و دادش هوا و رفت جلوتر و کیرشو گذاشت دم کسش که دیگه نمیتونستم ببینم ولی کیرشو کرد تو کس مامانم و خوابید روش و ازش لب میگرفت و کمرش هم روی مامانم بالا و پائین میشد و هردوشون خیلی کیف میکردن همش از مامانم لب میگرفت و محکم روش کمر میزد مامانمم پاهاشو دور کمر منصور انداخته بود و همش میگفت وای جون بکن کسمو بکن منو جرم بده کیرتو میخوام کیرتو میخام منصور جونم اخ کسمو بکن کسمو بکن منصور هم مثل اسب روی مامانم بالا و پائین میشد بی شرف با اون هیکلش افتاده بود روی مامانم و کسشو میکرد ولی میدیدم مامانم چقدر داره حال میکنه که اینطوری داره روش تکون میخوره هی روی کمر منصور ناخن میکشید منصور هم همش روی مامانم تکون تکون میخورد بعد کشید بیرون به مادرم گفت قمبل کن جنده ، مامانمم مثل سجده نشست اون کون خوشگلشو دیدم . منصور گفت میخوام کونت بزارم خوشگله تو دیگه جنده منی عزیزم ، مامانمم گفت جون فدای کیرت بشم منصور جونم آره من جندتم من جندتم ، جندتو بکن میخواهی کون جندت بزاری؟ بزار بزار منصور جونم بعد منصور هم خندید و گفت جون به تو میگن زن ، زن باید جنده باشه کس و کون بده به کیر مردا حال بده ، مامانمم میگفت آره من زن جنده ای هستم بیا منو هر روز بکن عاشق کیرتم منصور جونم بعد منصور گفت وازلین داری تو کشوت؟ مامانم گفت آره بیار تا بهت یه حال اساسی از کونم بدم ، اون مرتیکه عرضه نداره از کون منو بکنه (بابام رو میگفت) تو باید بهم حال بدی فهمیدی منصور جونم ؟ منصور هم که داشت کیرشو با وازلین چربش میکرد گفت باشه عزیزم کیرم دیگه مال توئه هر وقت دوست داری بگو بیام جرت بدم تازه میخوام با دوستام گروهی بکنیمت خوشگله ، مامانمم کونشو جلوی منصور قر میداد و میگفت وای جوووووننننننننن عاشق اینم که چندتا کیر دورم باشن منم به همشون کس و کون بدم . وای باورم نمیشد مامانم اینقدر جنده باشه و اصلا تا وقتی این مرتیکه وارد خونه مون نشده بود هیچ چیز غیر عادی ندیده بودم از وقتی این منصور عوضی با بابام دوست شده بود و بابام اورده بودتش خونمون چه چیز هائی دیدیم از بیغیرتی بابام تا چشم چرونی منصور جلوی بابام بعدشم که کس دادن مامانم و حالا هم که مامانم میگفت دوست داره با چندتا مرد همزمان سکس کنه و بهشون حال بده . دیگه توی این فکرا بودم و منصور هم داشت کون مامانمو برای گائیدن آماده میکرد که یهوئی صدای جیغی از مامانم در اومد که منصور موهای مامانمو گرفته بود تو دستش و چسبیده بود در کون مامانم . فکر کنم تا بیخ کرده بود تو کون مامانم و اونم برای همین از درد جیغ زده ولی منصور بهش گفت جنده ساکت شو اون بچه کونیت میفهمه داری کون میدی مامانم داشت تشکو چنگ میزد معلوم بود درد زیادی داره تحمل میکنه منصور هم آروم آروم داشت تکون میخورد منم یک چشمی داشتم از سوراخ کلید تماشا میکردم .(ببخشید که اینگه گفتم مامانم مامانم از اینجا به بعد سعی میکنم اسمشو بنویسم) همینطوری که منصور داشت تو کون ناهید تلمبه میزد ناهید هم داشت درد میکشید و تشکو چنگ میزد هی منصور به ناهید میگفت دلم برات خیلی تنگ شده بود جنده خانم برای این کون خوشگلت وای یادم نمیره خودم اولین نفری بودم که کونت گذاشتم دختر، یادته جنده خانم ؟ ناهیدم با آه کشیدن و درد کشیدن میگفت وای آره منصور جونم وای وای کونم میسوزه لعنتی منصور هم میگفت جون جون هنوزم تنگی لامصب آخ چه کیفی داره کونت ناهید جونم وای عاشق کونتم جنده خانم ، ناهیدم ناله میکرد منصور هم هی اروم آروم حرکتشو تندتر میکرد دیگه داشت بعد از چند دقیقه حسابی کون ناهید و رسما میگائید مامانمم دیگه همش آه و اوه میکرد و گاهی هم برمیگشت و به منصور نگاه میکرد هر وقت برمیگشت صورتشو میدیدم که چقدر راضی و خوشحاله که داره کون میده توی همین برگشتنا و نگاه کردن به منصور انگار یک ثانیه منو مامانم چشم تو چشم شده بودیم با هم منم زودی قایم شدم نمیدونم مامانم فهمید که داشتم نگاهش میکردم یا نه ؟ ولی هردو به سکسشو ادامه میدادن منصور عوضی همچنان داشت از کون ناهید و میگائید و ناهید هم با آه و ناله از منصور میخواست بکندش که منصور هم داشت ارضا میشد و کیرشو از کون ناهید کشید بیرون و ناهید و خوابوند رو تخت و سریع رفت رو سینه های ناهید و چندبار با دستش جغ زد و آبشو ریخت رو صورت مامانم و ناله میزد قشنگ چهار پنج بار آبش پاچید تو صورت مامانم کل صورتش پر شده بود از منی سفید وغلیظ که از توی سوراخ کلید هم کامل مشخص بود چقدر سفید و غلیظه منصور کیرشو میمالید روی لبهای مادرم و ناهید هم کله کیر منصور را لیس میزد و جون جون میگفت منصور هم با کله کیرش اب منیهاشو میکشید و میبرد توی دهن ناهید . واقعا داشتم دیونه میشدم اگر بگید داری فیلم سکس تعریف میکنی حق دارید ولی اینائی که با چشم خودم دیدم دارم مینویسم . دیگه منصور همه آبشو با کیرش از صورت ناهید پاک کرده بود و داده بود بخوردش بعدش گفت همیشه عاشق این بودی که آبمو اینطوری به خوردت بدم یادم نمیره ناهید جون تو یه جنده خانم به تمام معنائی عزیزم هیچکی رو دستت نیست ، ناهیدم به منصور گفت وای منصور جون نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود وقتی رفتی خارج داشتم دق میکردم اگر نرفته بودی الان زن تو بودم به جای اینکه زنه این احمق باشم ، منصور هم زد زیر خنده و گفت من تورو نمیگرفتم ناهید جون تو فقط باید بهم حال بدی همین تو برام فقط یه جنده ای خوشگل و کردنی هستی نه بیشتر، ناهیدم عوض اینکه از حرف زشتی که منصور بهش گفته ناراحت باشه ، گفت آره عشقم من جندتم و همیشه برات جندگی میکنم عشقم من دیوونتم لعنتی منصور هم میخندید و میگفت عاشق همین چیزاتم ناهید جونم دیگه من هستم تا وقتی اینجام دوست دارم همش بکنمت ناهیدم میگفت جون جون بیا بکن منو عشقم میمیرم برای تو این کیر خوشگلت و کیر منصور را براش میلیسید . دیگه واقعا نمیدونستم باید چیرو باور کنم اینکه مادرم از قبل زیر خواب این مرتیکه بوده قبل از بابام به این حال میداده یا اینکه این چند سالی که مادرمو یه فرشته میدیدم که به من و بابام میرسه . بعد از این سکس خفنی که منصور و ناهید باهم داشتن منم که خودمو تو شورتم خراب کرده بودم تا اونا بلند بشن منم سریع رفتم یه شورت برداشتم و رفتم دستشوئی و شورتمو عوض کردم یک عالمه اب منی ازم ریخته بود تو شورتم خودمو تمیز کردم و رفتم توی اتاقم و بعدشم منصور دوباره رفت دستشوئی و مامانمم رفت حمام و منصور اومد توی اتاقم و گفت برای امروز بسه درس دادن من میرم فردا میام تو هم بیشتر کار کن ، منم گفتم چشم آقا منصور اونم یه خنده ای کرد و رفت . ناهید که حموم بود رفتم بهش گفتم آقا منصور رفت ، مامانم گفت عه باشه پسرم منم گفتم مامان کاری نداری برات انجام بدم ؟ اونم گفت نه عزیزم برو به درسهات برس ، منم تو دلم گفتم ای مامان جنده حسابی امروز کس و کون دادی حال کردی . فقط تو کف دیدن سکس مامان ناهیدم بودم و برام مسجل شده بود که این دوتا از قدیم با هم در ارتباط بودن فقط مونده بودم که چرا بابام اینقدر گیج بوده و هیچی از گذشته مامان ناهید نمیدونسته یا اینکه میدونسته و باهاش ازدواج کرده ؟ یک عالمه سوال تو ذهنم میچرخید که این منصور عوضی که اینقدر از کردن مامانم لذت میبره چرا خودش باهاش ازدواج نکرده؟ و چرا مامانم همش بهش حال میداده و گیر نداده که بگیردش و اومده وبال گردن بابای بدبخت من شده ؟ خلاصه اینا چیزهائی بود که اون موقع به ذهنم میرسد که بعدها یه چیزهائی فهمیدم که شاخم بیشتر زد بیرون . دیگه این منصور بعد از مدتها که به عشقش ناهید رسیده بود ول کن ناهید نبود و هر وقت میومد خونمون محال بود باهاش سکس نکنه ناهیدم که از خداش بود که منصور بهش حسابی حال بده . یه چند مدتی از سکسهای ناهید و منصور میگذشت که یه روز باز هم منصور به ناهید گیر داد که گروهی بکنیمت ناهید هم بهش اوکی داد . وقتی که منصور داشت ناهید و از کون میکرد و منم مثل هر دفعه از سوراخ کلید نگاهشون میکردم انگار اونها هم منو به پشمشون هم حساب نمیکردن که شاید صداشونو بشنوم ؟ مامان ناهید اصلا سعی نمیکرد سروصدا نکنه برام خیلی تعجب آور بود که اینا چقدر پر رو هستن که من که پسرشم و تو خونه هستم دارن به این راحتی با هم سکس میکنند و صدای ناله هاشون هم راحت از پشت در شنیده میشه و عین خیالشون هم نیست منم که کاری از دستم برنمیومد اونی که باید مثلا کاری میکرد که بابام بود که اصلا انگار نه انگار بود منم خب داشتم از دیدن سکس مامانم و دیدن کس و کونش لذت میبردم وقتی میدیدم زیر کیر منصور چطوری آه میکشه حسابی کیف میکردم .منصور که به ناهید پیشنهاد سکس گروهی داده بود به ناهید گفت فردا پس فردا میخوام با نصیر و محسن به کس و کونت حال بدیم ناهیدم ازش پرسید نصیر و محسن کین؟ منصور گفت نترس دیدیشون میشناسیشون ، ناهید گیر داد که بگو کین که دیدمشون و میشناسمشون ؟ منصور هم خندید و گفت یکیشون مدیر مدرسه مجید هست اون یکی هم معلم ریاضیش هست وای منو میگی یهوئی یاد این دو تا افتادم مدیر مدرسمون فقط فامیلشو میدونستم اسمش نصیر بود اونم مثل منصور هیکلی و قد بلند و هم سن و سال همین منصور بود معلم ریاضیمون هم نه دقیقا مثل منصور و نصیر باشه ولی اونم از بابام هیکلی تر بود خلاصه انگار منصور باهاشون برنامه چیده بود تا ناهید و سه تائی بکننش ، بعد منصور به ناهید گفت این توله سگ تو یه جوری دکش کن نباشه تا حسابی کس و کونتو برات جرش بدیم حالشو ببری منم فهمیدم قراره من نباشم و نبینم چی میشه . دنبال راهی بودم تا از سکسشو بی خبر نباشم وقتی دیگه منصور با ناهید حسابی حال کرد و رفت ناهید رفت حمام و خودشو تمیز کرد و اومد بهم گفت پسرم فردا من دوستم میاد خونمون تو برو خونه خاله ات منم گفتم باشه مامان و خلاصه میدونستم فردا خیلی ماجرا جالب تر خواهد بود . خونه ما از دو طرف راه داره یه در سمت حیاط و یه درهم به ساختمون وارد میشه اتاق خواب مامان بابام هم سمت حیاط هست از توی حیاط هم زرنگ باشی میشه وارد بالکن شد که دم اتاق مامانم هست خلاصه نقشه ام این بود که منتظر بمونم اینا بیان خونه و منم از حیاط برم توی بالکن از پشت پرده شاید بتونم ببینمشون ولی خب خیلی خطرناک بود ولی به ریسکش می ارزید و میتونستم ببینم سه تائی چطوری میخوان با مامانم سکس کنند . دیگه صبح مامانم مثلا به خیال خودش دکم کرد که خونه نباشم منم رفتم تو کوچه یه جائی که دیده نشم قایم شدم و منصور و نصیر و محسن اومدن و رفتن داخل منم یکمی صبر کردم و رفتم از حیاط اول یه سر گوشی کشیدم ببینم چه خبره که بله صدای آه و ناله های ناهید مثل همیشه بلند بود یواشکی خودمو رسوندم توی بالکن و قایم شدم و یواشکی توی اتاق را نگاه کردم بله منصور و مدیر مدرسه و معلم ریاضی سه تایی شون همراه با ناهید لخت مادرزاد در حال عشق و حال کردن بودن خوشبختانه اصلا به بیرون نگاه نمیکردن همه حواسشون فقط به مامان ناهید بود نصیر هم که گفتم هم هیکل منصور بود نمیدونم اینا همدیگه رو از کجا میشناختن . مامان ناهید انگار روی دهن محسن نشسته بود چون دیدم محسن خوابیده رو تخت و ناهید هم نشسته رو صورتش و نصیر و منصور هم وایسادن بالا سر ناهید و اونم داره برای جفتشون ساک میزنه چه کیر هائی داشتن خیلی کلفت و بزرگ ، ناهید هم چه ناله هائی میکرد محسن هم زیر ناهید داشت کسشو میخورد بعدش منصور گفت داداش دیدی بلاخره براتون جورش کردم ؟ نصیر هم میگفت دمت گرم داداش این جنده خانم از همون اولی که پسرشو اورد برای ثبت نام چشممو گرفته بود نصیر رو کرد به ناهید و گفت دیدی بلاخره کیرمو دادم بخوری جنده خانم ؟ ناهید هم میگفت وای آره نصیر جونم بخدا اگر میدونستم با منصور آشنائی زودتر بهت حال میدادم نصیر هم گفت دیر نشده عزیزم حالا حالاها باید بهمون حال بدی خوشگله ، ناهید هم از لیسیده شدن کسش و ساک زدن دوتا کیر کلفت حال میکرد نصیر و منصور هم پستونای ناهید رو میمالیدن ، ناهید هم کسشو رو دهن و صورت محسن میمالید میگفت کسمو بخور آقا محسن این کس نمره بیسته برای پسرم فهمیدی ؟ محسن هم از زیر کس مامانم میگفت جوووووووووووننننن باشه ناهید خانم همه نمره هاشو بیست میدم مطمئن باش منم از این موضوع خوشحال بودم دیگه ناهید رو خوابوندن رو تخت منصور رفت بیرون برای چند دقیقه ای نبود نصیر رفت لای پای ناهید و کیرشو میمالید در کس ناهید بهش میگفت همش چشم دنبالت بود جنده خانم جون بلاخره کست نسیبم شد ، ناهیدم میگفت جون نصیر جون کیرتو بکن تو کسم دارم میمیرم برات نصیر میگفت بگو من جنده ام ناهیدم میگفت من جنده ام بکن منو کسمو برام جر بده با کیر کلفتت نصیر هم گفت جوووووووووووووننننننننن قربونت بشم ناهید جونم بگیر اینم کیر کلفتم و کیرشو کرد تو کس مامانم ، مامانمم آهی کشید و نصیر گفت وای جون چه تنگی جنده خانم و شروع کرد تلمبه زدن تو کسش ، محسن هم رفت رو صورت ناهید و گفت حالا نوبته توعه جنده خانم که کیر منو بخوری محسن هم کیرش بد نبود ولی به پای کیر اون دوتا نمیرسید ناهیدم هم کس میداد هم کیر میخورد نصیر هی جون جون میگفت و کیرشو تو کس مامانم محکم عقب جلو میکرد محسن هم تو دهنش تلمبه میزد یکمی اینطوری کردنش بعد نصیر گفت بیا محسن ببین چه کسی داره ؟ کیف میکنی از بس تنگه ، محسن هم رفت برای کردن ناهید و کیرشو کرد تو کسش و یه آهی کشید و گفت واااییییی جووووووووووونننننننن کس به این میگن نصیر جون نصیر هم خندید و گفت آره محسن این همه با هم کس گائیدیم ولی این جنده خانم یه چیز دیگه است دم منصور گرم که این جنده رو بهمون معرفی کرد داد بکنیمش ، محسنم میگفت آره بخدا دمش گرم همینطوری با هم حرف میزدن و مامانمو میکردن ناهیدم زیرشون حال میکرد نوبتی هی جاشونو به هم میدادن دیگه منصور هم اومد تو اتاق و یه چیزی گفت که شاخم زد بیرون رو کرد به نصیر و محسن و گفت زنگ زدم شوهر کسکشش بیاد ببینه چطوری داریم زنشو براش میگائیم و هر سه زدن زیر خنده ناهیدم عین خیالش نبود قشنگ داشت کس میداد بعدش انگار بخوان استراحتی کنند تا بابام هم بیاد و زنشو جلوش بکنن چهارتائی همینطور لخت رفتن تو پذیرائی دیگه ازشون خبری نداشتم و نشسته بودم داشتم فکر میکردم که یعنی چی آخه؟ منصور به بابام گفته بیا داریم زنتو می کنیم ؟!!!؟؟؟ اونم میخواد بیاد ببینه زنشو جلوش میکنند ؟ کلا هر چیزی که تا قبل از این سکسهای مامانم از بابام و مامانم یادم میومد به باد فنا رفته بود واقعا نمیفهمیدم که چرا و از کی زندگیمون این شکلی شده بود؟ یا شایدم بوده و من خبر نداشتم ؟ و با اومدن منصور این قضیه لو رفته . دیگه یک ربع بعد انگار بابام هم اومده بود خونه چون از سر صدایی که از پذیرائی شنیده میشد فهمیدم بابام هم اومده اصلا نه صدای جر و بحثی نه صدای داد و بیدادی هیچی نبود فقط بگو بخند میکردن با هم و بعد از چند دقیقه ای که از اومدن بابام میگذشت دوباره برگشتن اومدن توی اتاق خواب منصور و نصیر و محسن و ناهید که هنوز لخت بودن ولی بابام لباسش تنش بود وقتی بابام رو میدیدم انگار خیلی هم خوشحال و راضی بود که زنش لخت و کون برهنه بین سه تا مرد وایساده و قراره اینا بکننش . دیگه منصور به ناهید گفت برو رو تخت تا امروز قشنگ جلوی شوهرت بکنیمت ناهیدم خوابید رو تخت و منصور رفت بین پاهاش و نشست و کیرشو میمالید لای کس ناهید به بابام گفت بیا ببین کیر کلفتمو که میخاد کس زنتو برات جر بده بابام هم اومد و نزدیک منصور نشست و یه پای ناهید رو گرفت و گفت جون منصور جون کس زنمو جر بده منصور هم خندید و کیرشو کرد تو کس ناهید ، ناهید هم آهش رفت هوا بابام گفت جوووووووووووننننننننن قربون زنم بشم که داره کس میده ، ناهیدم آه و ناله میکرد نصیر سمت راستش نشست محسن هم سمت چپش و کیرهاشون میدادن ناهید براشون ساک بزنه بابام هم نشسته بود داشت از کس دادن زنش کیف میکرد اونها هم سه تائی خوشحال از اینکه دارن کس زن شوهردار را جلوی شوهرش میکنند . واقعا نمیدونم چی بگم ولی هم خیلی هیجان داشت دیدنشون هم اینکه ازشون متنفر هم بودم از دست بابام بینهایت متنفر بودم که چرا اینقدر بی غیرت و عوضیه و من خبر نداشتم و مامانم که چه جنده ای بوده و نمیدونستم ؟ دیگه کاری نمیتونستم بکنم فقط تماشاشون میکردم اونها هم از هم لذت میبردن و نوبتی میرفتن رو کس مامانم و میکردنش و بابام هم بینهایت حال میکرد بعد منصور خوابید رو تخت و ناهید رفت رو کیرش و کرد تو کسش و نصیر هم به بابام گفت ببین زنتو میخاهیم دو کیره بکنیمش ، بابام هم میگفت جون جون قربون کیرهاتون بشم زنمو جر بدین لطفا . نصیر هم خندید و لای کون ناهید را بازش کرد و یه آخ جونی گفت و به منصور گفت دهنت سرویس حسابی زنیکه رو از کون گائیدیش که ؟ منصور هم که داشت حال میکرد از کس ناهید گفت بکن تو کونش تا بفهمی کون به چی میگن ؟ نصیر هم تف مالید رو کیرش و به بابام گفت بیا کسکش بیا سوراخ زنتو خیسش کن میخوام بگامش ، بابام هم رفت لای کون مامانم و داشت براش سوراخ کونشو میلیسید مامانمم حال میکرد و میگفت کسکش بلیس ، بلیس کون زنتو و برای بکنش خیسش کن اه وای جون جون . نصیر هم گفت گمشو اونور ببینم مرتیکه خر، بابام هم اومد کنار و نصیر هم کیر کلفتشو گذاشت دم کون ناهید و فرو کرد تو کونش و ناهید جیغش رفت هوا وای چه جیغی کشید تا حالا چنین جیغی ازش نشنیده بودم ، نصیر هم کیرشو تا ته کرده بود تو کون ناهید و گفت وای مادر جنده چقدر تنگی تو؟؟؟؟ هم کست تنگه هم سوراخ کونت ، منصور هم از اون زیر میگفت دیدی بهت گفتم ، کون به این میگن . دیگه هردوشون داشتن تو کس و کون ناهید تلمبه میزدن ناهیدم همون اول جیغ زد بعدش همش آه و اوه میکرد و کیف میکرد بابام هم نشسته بود داشت حال میکرد . دیدم محسن هم داره با گوشیش از کس دادن و جندگی ناهید فیلم میگیره و از هر زاویه ای از جندگی مامانم فیلم میگرفت و از بابام که نشسته بود داشت لای کس و کون زنشو میدید که دوتا کیر کلفت دارن جرش میدن فیلم میگرفت بعد گوشی را داد بابام و خودشم رفت جلوی دهن ناهید و کیرشو کرد تو دهنش بابام داشت از زنش در حال سکس با سه نفر فیلم میگرفت و هی میگفت جون زنمو جرش بدین زنم جندتونه بکنیدش ، کس زنمو بکنید ، اونها هم هر سه تائی داشتن آه و اوه میکردن ولی صدای ناله زدنهای ناهید از همه بلندتر بود بعد منصور گفت جا عوض ، نصیر رفت زیرش منصور کرد تو دهن ناهید و محسن هم کرد تو کونش بازم صدای آه و ناله و لذت بردن و تلمبه زدن تو همه سوراخهای مامان ناهید ، بعد منصور کرد تو کونش که هر وقت این دوتا کیر کلفت مامانمو میگائیدن سر صدای ناهید بلندتر بود محسن گوشی رو از بابام گرفت بهش گفت بیا کیرمو ساک بزن کسکش ، بابام هم رفت و کیر محسن که تو کون زنش بود را براش میخورد محسن هم میگفت جون جون کیرمو بخور کیرم تو کون زنت بوده بابام هم معلوم بود داره کیف میکنه از خوردن کیر محسن سر تا ته کیر محسن را میلیسید و مک میزد و تخمهای محسن را میکرد دهنش و مک میزد محسنم میخندید و میگفت جون جون بعد بهش گفت لخت شو کسکش ، بابام هم زودی لخت شد و همه لباسهاشو دراورد کیر بابام شق بود ولی پیش کیر این سه تا اونچنان بزرگ به نظر نمیرسید دیگه محسن که انگار حشرش زده بود بالا به بابام گفت قبمل کن کونی میخام کنار زن جندت کونت بگام ، بابام هم براش قمبل کرد . از بابام هم بخوام بگم اونم سفید هست کونش هم حالا نه مثل کون مامانم باشه ولی کون بدی هم نداشت سفید و یکمی هم تپل (بلاخره کون مرد با زن یکمی متفاوت باید باشه) محسن هم شهوت دیونه اش کرده بود یا اینکه واقعا دلش میخواست بابامو کنار زنش از کون بکندش با وازلین کیرشو چرب کرد و گذاشت دم کون بابام و کرد تو کونش ، بابام هم از درد کونش ناله ای زد دیگه زن و شوهر در کنار هم داشتن کس و کون میدادن . مامان ناهید زیر دوتا کیر کس و کون میداد و بابام هم به محسن کون میداد . وقتی نصیر دید محسنم داره بابامو میکنه خندید و خوشش اومد از کس ناهید کشید بیرون منصور ناهید و طاق باز میکردش ناهیدم داشت شوهرشو میدید که داره کون میده و می خندید ، نصیر رفت جلوی بابام کیرشو کرد تو دهنش بابام کیر میخورد منصور ناهید و میکرد محسن بابامو میکرد منم داشتم دیونه میشدم از چیزائی که میدیدم باور نمیکردم که بابام علاوه بر اینکه بی غیرت بود کونی هم بوده . بعد نصیر به محسن گفت بکش بیرون نوبت منه کونش بزارم ، محسن هم خندید و گفت بیا کونش تقدیم به تو، نصیر هم رفت پشت بابام و گفت جون چه کونی داری کسکش؟ بعد کیرشو تف زد و کرد تو کون بابام ، بابام ناله بلندتری زد و همه خندیدن بهش ، ناهیدم به شوهرش می خندید ولی من نزدیک بود گریه کنم که چرا بابا و مامانم اینقدر عوضی و بی شرف بودن که تن به این کار داده بودن ؟ نصیر هم دو طرف کون بابام رو گرفته بود و محکم تو کونش تلمبه میزد و گاهی هم چک میزد در کون بابام ، منصور هم که از کردن کس ناهید سیر نمیشد محسن رفت گفت ناهید برگرد کنار شوهرت قمبل کن دوست دارم کنار هم کون بدین . ناهیدم همین کارو کرد و جفتشون کنار هم قمبل کرده بودن و اون سه تا هم نوبتی تو کونشون تلمبه میزدن هی جاهاشون با هم عوض میکردن . وای دیدن این صحنه واقعا دیوانه کننده بود . اینقدر بابا و مامانمو از کون کردن که منصور ابشو تو کون ناهید خالی کرد نصیر هم تو کون بابام محسن هم آبشو ریخت تو دهن بابام و بابام هم همه آب محسن رو قورتش داد و دیگه پنج تائی خسته و شل و ول شده بودن . مامان بابام که از بس گائیده شده بودن و اون سه تا هم از بس که تو سوراخهای این دوتا تلمبه زده بودن بابام رو زمین دراز کشیده بود و ناله میکرد مامانم بین منصور و محسن خوابیده بود نصیر هم اونطرف تخت افتاده بود کیرهاشون هم دیگه داشت شل میشد و می خوابید منم که بازم خودمو خراب کرده بودم و آبم تو شورتم ریخته شده بود اونا از هم لذت برده بودن ولی من از دیدن این صحنه غصه ام گرفته بود و نشسته بودم بی صدا گریه میکردم که چرا مامان و بابام این کارو کردن؟ آرزو میکردم کاش هیچوقت نمی فهمیدم که اینقدر بی شرم حیا هستن و مثل قبل دوستشون میداشتم ولی همه تصوراتم را زیر و رو کرده بودن . یکمی همونجا قایم شده بودم و تو خودم مچاله شده بودم و گریه کردم ولی چه فایده ای داشت ؟ گریه کردن من هیچی رو عوض نمیکرد این آدمهای تو اتاق همشون برام آشنا بودن و نمیتونستم عوضشون کنم . بعدش اینا بلند شدن و از اتاق رفتن بیرون همشون کون لخت و خوشحال و خندان ف منم واقعا خیلی خسته شده بودم نمیدونم کی خوابم برده بود که باز هم با سر صداهای آه و ناله پریدم و بیدار شدم و یه سرکی کشیدم دیدم بعله باز هم شروع کردن به سکس گروهی و همه خوشحال و راضی اند هم بابام که هم کون میداد و هم کیر میخورد هم اون سه تا که زن و شوهر را با هم میگائیدن و میخندیدن و کیف میکرد هم مامانم که هرچقدر از کس و کون میکردنش حشری تر بود هی با جیغ و آه و ناله ازشون میخواست محکم تر بکننش و کس و کونشو جر بدن براش واقعا خیلی عجیب بود برام تا با چنین صحنه ای روبرو نشید درکش نمی کنید اونم برای من که اون موقع نوجوان بود و 16 سالم بود. منم اونجا توی بالکن گیر افتاده بودم اگر بلند میشدم حتما دیده میشدم و مجبور شده بودم بشینم و یا به سر صدای اینا گوش بدم یا ببینم که چکارهایکه میکنند دیگه برام عادی شده بود دیدن گائیده شدن مامان بابام از بس که تو کس و کون مامانم و تو کون دهن بابام کیر دیدم انگار که دیگه کرخت شده بودم برام مهم نبود دیگه که دارن چه کثافت کاری انجام میدن همش منصور و نصیر و محسن هی جاهاشونو عوض میکردن و کیرهاشونو تو همه سوراخ های ناهید و حمید میکردن و دوباره ابشون اومد و منصور ریخت تو کس ناهید محسن ریخت تو کون بابام و نصیر هم ریخت تو کون ناهید و نصیر که انگار یه جورائی از بابام متنفر بود سر بابام رو چسبوند به کس و کون ناهید و گفت بلیس کس کش بلیس کس و کون زنتو برات آبیاری کردیم بابام هم کس و کون زنشو که از آب منی پر بود را میلیسید و منصور و نصیر هم میخندیدن ناهید هم آه و ناله میکرد . بعدش دیگه وقتی این سری هم با ناهید و حمید سکس کردن انگار که دیگه کارشون تموم شده بود رفتن بیرون و دیگه منصور و نصیر و محسن از خونه رفتن بیرون ولی بازم برام شگفتانه ای وجود داشت و اونم اینکه بابا و مامانم اومدن توی اتاق و هر دو لخت بودن هنوز و مامانم خوابید رو تخت و به بابام گفت بیا کس و کونمو بخور حمید جونم بابام هم اومد لای پای مامانم و شروع کرد خوردن کس زنش و از کس و کون ناهید هی تعریف میکرد ناهیدم با دستش رو سر بابام فشار میداد و میگفت جون بخور عشقم بخور وای عاشقتم دیونتم حمید جونم داشتم کسخل میشدم اخه اینا چرا اینطورین تا چند دقیقه پیش جلوی شوهرش داشت به سه تا کیر حال میداد ولی حالا انگار نه انگار بودن ؟؟؟؟؟!!! بابام هم میگفت فدات بشم عشقم میمیرم برات ناهیدم ناهیدم میگفت وای حمید جون آب بکنم خوشمزه بود حمید هم میگفت وای آره عشقم میدونی که چقدر عاشق این بودم تا منی منصور جون را از کست بلیسم ؟ ناهیدم میگفت وای آره عشقم میدونم میدونم مال نصیر جونم چطور بود؟ خوشمزه بود ؟ بابام هم میگفت وای آره مال اونم خوشمزه بود عشقم وقتی از کونت ابشو میلیسیدم داشتم پرواز میکردم ناهیدم ناله میکرد و میگفت جون نوش جونت عشقم تو بهترین شهور کسکش دنیائی عزیزم بابام هم میگفت جون آره تو هم بهترین زن جنده دنیائی عشقم دوست دارم همه مردا بکننت و منم آب همشونو از کس و کونت بخورم و کستو بلیسم برات ناهیدم ناله میکرد و میگفت وای آی بلیس کسکش بلیس آخ جون کاش بشه به همه کس بدم بابام هم همچین کس ناهیدو را براش میخورد که سگ اینطوری لیس نمیزد دیگه اینقدر این دوتا از این کسشعرا به هم میگفتن که حد نداشت بعدشم پاشدن و از اتاق رفتن بیرون منم سریع از بالکن پریدم تو حیاط و زدم بیرون و همش با دستم جلوی شلوارمو گرفته بودم تا کسی خیسی جلوی شلوارمو نبینه یه پارکی بود نزدیکمون رفتم اونجا هرچی منی تو شورتم ریخته بود را شستمش ولی بازم جلوی شلوارم خیس بود که نمیدونستم چکارش کنم رفتم یه جای پارک نشستم و همش به چیزی که دیده بودم و تجربه کرده بودم فکر میکردم و به هیچ نتیجه نرسیدم و برگشتم خونه و دیدم مامان و بابام هم خونه هستن و منم یه سلامی بهشون کردم و سریع رفتم توی اتاقم و لباسمو عوض کردم تا نفهمند که آبم تو شورتم ریخته . خب دیگه نمیخوام ماجرای اینکه تا وقتی دیپلم بگیرم چقدر هم شاهد سکسشون بودم هم وقتایی که دیگه نمیخواستم سکسشون را ببینم ولی اونا همچنان سکس داشتن . 17 سالم شد که منصور بازم رفت خارج و دیگه نصیر و محسن بودن که ناهید و حمید را میکردن ناهید واقعا عاشق نصیر هم شده بود که جای منصور را براش پر کرده بود منم بخاطر کس دادن مامانم همه نمره هام یا 20 بود یا 19 همه بچه ها تعجب میکردن چون من اصلا درس نمیخوندم . دیگه یه دیپلم الکی و گرفتم و رفتم سربازی که بابام برای اینکه جای دوری نیافتم با چند نفری که دوست بود ازشون خواهش کرده بود که یه کاری کنن برام که نرم شهرستان و تهران خدمت کنم که اونها هم به جمع بکنهای ناهید خانم اضافه شده بودن . دیگه بیشتر از این خستتون نمیکنم فقط اینو میخوام بگم که زندگیم خیلی کیری و کسی شد ، کاش هیچ وقت نمی دیدم و نمیفهمیدم .
نوشته: مجید