–
همه چیز از اون شروع شد که بعد ازاتمام خدمت سربازی دنبال کار مناسبی بودم. من مهندسی مکانیک خونده بودم و دنبال یک کار مرتبط ولی کو کار. در یکی از همین روزها دوست بابام رو دیدم از قبل در باره کارایی که بلد بودم می دونست کارگاهی خارج شهر در دست ساخت داشت ازم خواست کارای فنی و تاسیساتی رو انجام بدم. کار مهندسی نبود ولی از بیکاری وخونه نشینی بهتر بود قبول کردم و روز بعد کار شروع شد.دردسرتون ندم چند روزی گذشت و من سخت مشغول بودم و باید بگم من بچه کاملا مثبتی بودم شاید به این دلیل که عرضه نداشتم و به همین دلیل اصلا تو این فکرها نبودم تا این که یکروز یه خانم خیلی خوشگل و خوش هیکل رو روی محوطه دیدم چهار شدم که توی این بیابون این تیکه اونم با سرو وضع خونه ولی پوشیده چیکار میکنه; که بعدا فهمیدم زن نگهبان کارگاه تشریف دارن اومد جلو گفت سلام آقای مهندس و بعداز کلی ناز و ادا گفت ساختمان نگهبانی کی آماده میشه; گفتم شما از کجا میدونی من مهندسم من که فعلا کارای برقی میکنم گفت اولا شامرتی گفته (به شوهرش میگفت شامرتی یعنی خر خاکستری به زبان محلی). خندیدم گفت دوما تیپ ات تابلوست. کدوم برقکاری همچین جین تنگی موقع کار میپوشه ودستکش دستش میکنه باز خندیدم و گفتم بزودی خونه دار میشی. مگه کانکس چطوره; گفت از سرما سگ شدیم این شامرتی هم که نمیتونه من و گرم کنه. خندیدم گفتم می خواستی زنش نشی گفت ای آقا دست خودم نبود. بالاخره بحث رو تموم کردم و مشغول کار شدم.چند روز بعد برف حسابی بارید ولی من مثل همیشه صبح زود رفتم سر کار کارگاه که رسیدم بجز من ونگهبان هیچکی نبود وتا دو روز بعد هم کسی نیومد سر کار خلاصه موقعی مشغول شدم نگهبان اومد گفت مهندس نفت تموم شده میخوام برم شهر نفت بیارم شما تا آخر وقت هستین من برم و برگردم; گفتم اره کی میای; گفت چهار پنج ساعتی میشه. گفتم تاشهر چهل دقیقه راهه گفت باماشین شما بله ولی با موتور تو سرما که نمیشه.گفتم با ماشین من برو قبول نکرد که نکرد. بعد هم رفت.ربع ساعتی گذشت زنش اومد گفت مهندس برق قطع شده از سرما یخ زدم. به شوخی گفتم هوا خیلی سرد نیست گفت لامصب تو این برف چطور این جور راحت وایسادی کار میکنی گفتم من کلا با سرما حال میکنم. گفت ولی من با گرما حال میکنم. برقمو وصل میکنی گفتم برق خودتو یا کانکس رو; خندید گفت ناقلا از سرما مردم میای یا برم تو; اینجا خیلی سرده. گفتم بریم رفتم دیدم فیوز قطع شده وصل کردم و رفتم تو ببینم بخاری برقی روشن شده یا نه بعداز چند لحظه گرم شد ولی دوباره قطع شد. رفتم این بار فیوز رو عوض کردم و برگشتم. کانکس بخاری کم کم فضا رو گرم میکرد گفتم اجاق رو هم روشن کن و روش یک کتری بذار اون هم انجام داد پاشدم برم دنبال کارم. گفت کجا میری بشین چای درست کنم. گفتم مزاحم نمیشم. باشیطنت گفت مزاحمت کدومه تا باشه از اینا باشه. چیزی نگفتم آخه من اصلا تا اون روز با هیچ زنی به این صورت بر نخورده بودم.چای رو دم کرد و رفت پشت پرده و بعداز چند دقیقه برکشت ولی پالتو رو در آورده بود ویک تی شرت تنگ و دامن نسبتا کوتاه پوشیده بود جا خوردم که چرا جلوی من اینجوری اومده (خانواده من تقریبا پوشیده اند ) بهش گفتم تا چند دقیقه پیش از سرما مینالیدی گفت حالا هم اینجا گرمتر شده. ته دلم گفتم یعنی چی; اومد کنارم نشست و گفت وقتی یک همچین خوشتیپ رعنایی کنار آدم باشه سرما چیه; گفتم زشته تو شوهر داری! گفت این فقط شامرتی اصلا کاری به من نداره به زور هفته ای یکی دوبار میاد سراغ من. گفتم خوب میخواستی هر روز بیاد. تا اونجا که ما میدونیم همه شبای جمعه فعال میشن. گفت چرت پرت میگی! گفتم نه جدی مگه اینطور نیست; اخم کرد گفت یعنی این قدر ماکس خلیم که ما رو فیلم کردی; گفتم جدی مگه ایطور نیست; قهقه خندید گفت تو این سن وسال و این قدر درس خوندی این طور فکر میکنی اصلا به تیپت نمیاد بهت میاد دختر باز حرفه ای باشی! گفتم من همیشه سرم به کارم بوده و در زمان دانشگاه همزمان کارم میکردم و وقتی برای این حرفا نداشتم مگه حالا شوهرت باید چطور باشه; با پررویی گفت دلم میخواد هر روز ترتیبم رو بده.خندیدم در همین حال دیدم کیرم حسابی ورم کرد و حالم خراب شد اونم که حالم دید اومد چسبید بهم و دست گذاشت رو پام اولین باری بود که در همچین وضعی بودم نمی دونستم باید چکار کنم(قبلا ترتیب چند تا از پسرهای همسایه و فامیل رو داده بودم ولی خانوم ها رو فقط دیدزده بودم ) در همین حال بهم گفت اسمت چیه; گفتم نادر گفت منم مریم ام. داشتم با تردید نگاهش میکردم که یهو دستش رو گذاشت رو کیرم حال کردم. گفت حیف نیست تو این شلوار تنگ نگهش داشتی; بعد اومد زیپم رو باز کنه دید جین دکمه ایی کمربند و دکمه ها رو باز کرد و من فقط نگاه میکرم گفتم چکار میکنی; گفت میخام ببینم برق خودتم وصله و بعد چون شلوار و شرتم تنگ بود نتونست ادامه بده واز روی شورت شروع کرد به مالیدن که حسابی کیرم راست کرد شهوت از تو صدا ونگاهش میبارید. گفت لامصب عجب کیر گنده ای داری دوبرابر کیر شامرتیه! گفتم منو خر میکنی; گفت نه به جان مامانم خیلی گنده است تا حالا به این گندگی ندیدم گفتم مگه چند تا دیدی گفت چندتایی دیدم گفتم چطور; گفت مفصله لامصب اینو در بیار مردم کمی از رو زمین بلند شدم و شلوار و شرت رو کشیدم پایین به محض دیدن کیرم گفت اااااووووووووووووووووه لامصب عجب کیری!!! تا حالاکجا بودی;!!! و مثل قحطی زده ها شروع کرد به خوردن.واقعا رو هوا بودم داشتم از لذت میمردم صدای نالم بلند شده بود پایین تی شرتش رو گرفتم و کشیدم واز تنش در آوردم سینه ها رو از روی سوتین میمالوندم که گفت کشتیم سوتین رو درآر. منم امان ندادم باوجود ناشی بودن سریع درش اوردم وای چه سینه های بزرگ و نرمی! در همین حال یک دستم رو بردم توشرتش اولین باری بود کس یک زن رو لمس میکردم داشتم از شهوت میمردم هی میمالوندش. گفت یواش تر. دوستش داری; گفتم آره پاشد دامن و شرتش رو درآورد وااااااای عجب صحنه ای یک زن لخت مادرزاد جلوم بود عجب هیکلی عجب کسی!! سریع پاشدم شلوار و شورت رو درآورم و خوابوندمش افتادم روش کیرم رو گذاشتم رو کسش وشروع کردم بالا پایین کردن. دیگه ناله هاش به فریاد تبدیل شده بود لامصب بکن توش مردم اذیت نکن بکن تو… بعد خودش کیرم رو بادست گرفت گذاشت دم کسش و یک کمد مالوند لاش که حس کردم سرکیرم رفت تو همچین حالی داشتم که تا دسته کردم تو فریادش بلند ولی من دیگه حالیم نبود روی زمین نبودم فریاد میزد و منم تلمبه میزدم و هر لحظه سرعتم بیشتر میشد یکمرتبه حس کرده آبم داره میاد. بهش گفتم گفت بریز توش قرص میخورم. منم باتمام وجود میکردم آبم رو بافشار مضاعف توش خالی کردم فریاد میزد سوختم جر خوردم کشتیم و من بیحال شدم آروم چرخید و من اومدم رو زمین اونم داشت با من ور میرفت و قربون صدقه…بعد از چند دقیقه که به پشت خوابیده بودم دوباره رفت سراغ کیرم و شروع کرد به خوردن کیر و تخمام که دوباره آقا کیره پاشد گفت لامصب(تکیه کلامش بود) عجب کیری داری گفتم قابل نداره پاشد رفت پشت پرده و چند دقیقه بعد برگشت خودشو کمی تمیز کرده بود با عشوه اومد نشست روم و کسش رو میمالید به کیرم و همزمان سینه هام رو میخورد بعد پاشد کیرم رو گرفت و آروم کرد تو کسش و نشست رو و شروع کرد به بالا پایین شدن چه حالی میداد سینه هاش که بالا پایین میشد حال میکردم با دست میمالمندمشون بعد از مدتی یاد یکی از فیلم سکسی ها افتادم. گفتم پاشو بعد هم به حالت سگی از عقب گذاشتم تو کسش و آخر کردم توش دوباره اخ و اوخش حسابی بلند شد بکن پاره کن جرم بده وایی عجب کیری داری. حسابی خال میکرد دو تا سینه هاش رو هم حسابی میمالوندم که متوجه شدم داره ارضا میشه میگفت بریز آب بریز. منم که حسابی شهوتم بالا زده بود دوباره آبم اومد و مون جور افتادم روش بعداز چند دقیقه پاشدیم دیگه نا نداشتم. گفت دمت گرم خیلی حال دادی بعد گفتم حالا کجا خودم رو تمیز کنم ; حمام هست گفت حمام و دستشویی ته کانکسه.رفتم دیدم یک دستشوییه بایک دوش آب سرد رفتم به زور خودم رو موضعی تمیز کردم اومدم لباسم پوشیدم اونم رفت و خودش رو مرتب کرد اومد نشست. میخواستم برم که دیدم رمق ندارم گفتم شامرتی کی میاد گفت حداقل یک ساعت دیگه منم دراز کشیدم و خوابم برد بعد با سروصدای راحله که دوباره دکمه هام رو باز کرده بود بیدار شدم خندید گفت چه موقع خوابه و کیرم رو از زیر شرت کشید بیرون و شروع کرد به خوردن گفتم حال ندارم. گفت بی بخار بازی در نیار بذار حال کنیم یهو با دیدن کون سفید و تپلش یاد کون مملی پسر همسایه افتادم. گفتم اگه ادامه بدی کونت میذارم خندید گفت راه افتادی! گفتم کس نکرده بودم ولی کون کردن رو فوت آبم. خندید گفت این گرز رو تو کون کدوم بدبختی کردی; گفتم مملی پسر همسایه گفت مادر مرده چه دردی کشیده گفتم تو هم باید بکشی کیرم رو ول کرد گفت تا حالاکون ندادم یکبار یکی اومد بکنه اونقدر سوختم که فرار کردم دیگه به کسی اجازه ندادم. گفتم خود دانی کنار کشید و منم کیرم حسابی درد گرفته بود پاشدم خودم رو مرتب کردم گفتم دیگه من میرم ماشین رو روشن میکنم گرم بشه تا شامرتی هم بیاد نمیشد ای کس رو تنها ول کرد و رفت توماشین جلوی بخاری خواب رفتم که با صدای شامرتی بیدار شدم از سرما سرخ شده بود و شیشه رو دادم پایین تشکر کرد و منم خداحافظی کردم و راه افتادم تو راه همش تو فکر بودم بعدا هم چند باری ترتیبش رو دادم البته تو شهر و با امکانات خدایی کس توپی بود تا اینکه یک کار خوب با همان شرکت ولی تویه یک شهر دور برداشتم و دیگه سالها کس خوشگلم رو که اولین خاطراتم رو باش داشتم ندیدم
روز برفي
دسته بندی: