این عین واقعیت است من و مادرم سال ۵۵ آمده بودیم تهران ملاقات پدرم در بیمارستان سینا که متاسفانه فوت شد ولی جای استراحت ما منزل عمه بود که خودشان در شمیران سرایدار یک منزل بزرگ بودند من آن زمان تازه به دوران بلوغ میرسیدم ولی عمه ام یک دختر کوچک داشت که ۱۸ ساله مثل برف بود این دختر مرا به یک اتاق مجاور میبرد که درس یادم دهد ولی یک پتو میآورد با من بازی میکرد مرا روی خودش میخواباند که من فرار میکردم یکبار که اینکار را داشت میکرد گفت بیا شلوارهامونو دربیاریم بناچار درآوردیم مرا روی خودش کشید که کیر من داشت به بلوغ میرسید خودش با کمی جابجا کیر مرا گذاشت در کونش که منهم داشتم به لحاظ فطری لذت میبردم با یک فشار کوچک رفت داخل دیگر نمیدانم ارضا شد یا نه ولی رفت داخل چند قطر خون هم آمد که من ترسیدم گفت به کسی چیزی نگی حقیقت را بخواهید من اصلا در فکر این مسائل نبودم خودش را جمع کرد آمدیم داخل جمع ولی آن زمان دوران اوج ارضا دختر عمه ام بود که من کوچک بودم ولی او برای کیر میمرد پدر من بعداز ۱۰ روز فوت شد ما از این خانواده دور افتادیم مثل کارد پنیر شدیم تا ۷ سال بعد که شوهر کرده بود یک پسر داشت مهمانی رفتم منزلش ولی شوهرش گند زده بود به دختر ۷ سال پیش من اگر ۷ سال بزرگتر بودم همانجا باردارش میکردم همان منزل عمه ام با او زندگی میکردم او اگر از من خوشش نیامده بود مرا آنطور بازی نمیداد من همان موقع چشم رویم با آن سن روی عمه ام که شش دختر شوهر کرده و یک پسر شوهری داشت باز شده بود یعنی خودشان سربسرم میگذاشتند شاید هم میدانستند یتیم خواهم شد ولی جلوی عمه ام چنان دختر کوچک حشری را میکردم که نتوانند حرفی بزنند ولی افسوس همین دختر تا حالا سه مرتبه سکته کرده با ۴تا بچه چپ چپول کج کوله شوهر بی کفایت اون خوراک من بود من از دست روزگار شاکی هستم ولی بعداز ۷ سال که منزلشان رفتم طوری مرا نگاه میکرد که اگر امکان داشت من بالای ۲۵ سال بودم قطعآ پیشنهاد طلاق از شوهرش را میداد حالا نمیدانم این کسخول متوجه شده بود قبلا زنش خون بیرون داده یا نه ولی من ۱۱ سالم بود کیرم بلند میشد قطعآ پارش کرده بود
نوشته: رحیم