-خوب علی اگه بفهمه چی میشه!
-ول کن دنیز، سر کاره شیفت شبه، نمیفهمه فقط تا میتونی شلوارت کوتاه باشه ,طرف عاشق پاهات میشه. خوب خرجت میکنه.
سمیرا مجرد بود و با مردای سن بالا قرار می گذاشت و خوب خرجش می کردن، منم متاهل و حشری. راستی اسمم دنیز ه و 23 سال دارم. از یک سالی که ازدواج کردیم به جز دو سه بار قرار با مردای غریبه شیطونی نکردم و دختر خوبی بودم ولی این کیس پولدار و خوبی بود. عذاب وجدان داشتم چون سمیرا گفته بود خوب سرویس میگیره تا خرجم کنه. 167 قدم بود و 53 وزنم. فرم پاهام خوب بود به خاطر باشگاه رفتن و دوست داشتم بیرون شلوار کوتاه بپوشم و علی هم موردی نداشت. به توصیه سمیرا تیپ کوتاه زدم و اسنپ گرفتم. مزدا سه آبی، عکس رانندش و که دیدم خوشم اومد میانسال ولی خوشتیپ بود. ده دقیق بعد رسید و من که میرفتم سوار شم دیدم طرف ساق پاهامو دید میزننه. تو ماشین آهنگ ملایمی بود و عطر خوبی میومد. بهش نمیومد اسنپی باشه. سر صحبتو من باز کردم و از آب و هوا گفتم و خوش صحبت بود. تو راه گوشیش هی مسیرو گم می کرد.
-ای بابا این جی پی اسم که هیچ وقت درست کار نمیکنه.
وارد یه کوچه شدیم و بن بست بود. طرف زد رو ترمز و برگشت عقب که دنده عقب بگیره. سرش خم شد و پاهای منو دید، دستش که پشت صندلی راننده بود تا پشت و ببینه بزرگ و رگ دار بود. منم که نشسته بودم تقریبا تا یکم زیر زانوم پاهام معلوم بود. بی هوا دستشو گذاشت رو ماهیچه ساق پام.
-چیکار میکنی؟ دستتو بردار. الان زنگ میزنم پلیس. سریع گوشیمو قاپید، تا اومدم در و باز کنم از پاهام کشید و درارو قفل کرد. پرید عقب و چاقوشو گذاشت زیر گلوم.
-می خوایی زنده بمونی جنده؟
من از ترس فقط سرمو تکون دادم.
منو رو پاهاش خم کرد و به زور دستامو برد عقب. التماسش میکردم که ولم کنه اما با شالم دستامو از پشت بست. بلندم کرد و دستاشو دورم پیچید و برد زیر تاپم.
به به سوتینم نبستی. داری میری قرار،هم پاهاتو ریختی بیرون هم نوک ممه هاتو. با فشار نوک سینه هامو میکشید و من گریه و التماس اما با گریه من حشری تر شد.
-ببین خوشتیپ و جذابی. دستامو باز کنی قول میدم خودم بهت میدم.
-دخترای زیادی اینو گفتن اما من دوست دارم دخترارو زوری جر بدم، نترس قول میدم خوش بگذره. البته به من.
من شروع کردم به تقلا و لگد زدن اما یه چک کافی بود که بفهمم مقاومت بیشتر یعنی کتک خوردن و آروم شدم. دگمه شلوار کوتامو باز کرد و چون کمی گشاد بود سریع درش آورد.
من موندمو دستای بسته از پشت و پاهایی که رو شونش بود و لیسایی که میزد. فقط یک دقیقه لیسیدنش کافی بود که شل بشم و فقط گریه کنم. اما تازه اولش بود چون وقتی شلوارشو در آورد فهمیدم چه خبره. بزرگترین کیری که دیده بودم. از اونجا به بعد دیگه منم هم تحریک شده بودم هم نمی خواستم بهم تجاوز شه. رو صندلی نشست و منو به زور برد کف ماشین رو زانوهام نشوند. چاقوشو برداشت.
-اگه فکر دندون زدن به سرت بزنه میکنمش تو چشت. بعد یه چک دیگه و کیرش تو دهنم بود. از موهام که پشت سرم بستهبود گرفت و سرم بالا پایین میکرد. انقد عوق زدم که خودش خسته شد و من بلندم کرد و رو شکم خمم کرد رو صندلی. رفت پشتمو کونم و تف میزد و انگشت میکرد. جیغ و گریه من بیشتر شد. تصور اون کیر از پشت گریمو بیشتر میکرد. با کلی زور کیرشو تا نصفه کرد تو.
-تورو خدا از پشت نه وای درد داره
-جنده خانوم پاهاتو برا دیتت ریختی بیرون، فقط قسمت من شد. تلمبه میزد و من از شدت درد فقط گریه میکردم. فقط خدا رحم کرد تو ده دقیقه آبش اومد. عین دیوونه ها داد میزد و کونمو با چک سرخ میکرد.
دستامو باز کرد و گوشیشو نشونم داد، موقع ساک زدن فیلممو گرفته بود.
-اگه نمی خوایی فیلمت همه جا پخش شه، صدات در نمیاد. میفرستمش برا یه آدم مطمئن و اگه پلیس بیاد سراغم همون لحظه تو سایتای سوپر پخش میشه. فهمیدی؟
-به خدا نمیگم. خوشم اومد. قول میدم.
من و رسوند مقصد و نمی تونستم درست راه برم. دروغ چرا هم خوب بود هم بد!
نوشته: دنیز