ساختمون با ۱۱ طبقه و یک همکف داره که طبقه همکف اندازه چهارخونه طبقه های دیگه که خیلی بزرگن است ، پریسا دختر خانوم مرادیه که شوهرش موقعی که پریسا به دنیا اومد فوت کرد .
اسمم امیر علیه ، خانم مرادی با مامانم دوسته و به همین دلیلم موقعی که بابام نبود من و مامانم میرفتیم خونه خانوم مرادی. بعضی مواقع هم اونا میومدن خونمون موقع اتفاق این داستان پریسا ۱۷ سالش بود منم ۱۰ سالم بود و از سکس و کس و اینا خبر نداشتم و یه جورایی شبیه خایه مالای مدرسه بودم .
خانوم مرادی سر کار بود، پدر و مادرم هم سر کار بودن برای همین پریسا اومد خونمون تا نترسم که البته لازم نبود بیاد چون میرفتم استیم سی اس گو بازی کنم یا انیمه ببینم سرم گرم میشد دیگه خلاصه تو اتاقم بودم صدای آه و ناله تو خونه پیچید سرمو از اتاق بردم بیرون گفتم
+حالت خوبه ؟
_اع آره آره تو کی اومدی
+چی میگی واسه خودت اینجا خونه ماست تو اومدی خونمون
_ راست میگی خب بازی مورد علاقت چیه (یه اسباب بازی جنسی جور شد)
+سی اس گو
_ خب دکتر بازی میکنیم
+اسکل
_ بیا دیگه دلم میخواد دکتر بازی کنم
+خب باشه
_ خب آقا امیر شما سرماخوردی
+
_ باید آمپول بزنم روبه پشت دراز بکش…
+باید رو شکم دراز بکشم
_من دکترم
+
پریسا شلوارمو در آوردم که گفتم
+هوی چیکار میکنی؟
_ مشکل برایت پیشامده کسگم از ترس کو…
خب الکی بود
_ ما واقعی بازی میکنیم
شلوارمو در آورد منم ترسیده بودم و کیرم نه ببخشید دودولم داشت راست میشد وقتی داشت کیرمو ساک میزد داشت کس خودشو میمالوند و خب چی بگم ، بگم ابم اومد نه داداش/خواهر ۱۰ سالم بود ۱۰ .
۴ سال دیگه تو آسانسور که دیدمش وقتی به طبقه خودمون رسیدم (چون شوهر کرده بود اومده بود مهمونی عمرا فرصت پیدا میکردم ) بهش گفتم خارکصه مادر جنده عروسکت نبودم بهم تجاوز کردی .
پایان
نوشته: بکن ممد