از وقتی یادم میومد تنها بودم…
بر خلاف ظاهرم که خیلی اجتماعی و شلوغ و حراف بود…
سخت میتونستم با جنس مخالف ارتباط برقرار کنم
با چند تا دختر دوست شده بودم قبلا…ولی یجورایی بهم خورد هرکدومش یا سر اخلاق خودم یجورایی دکشون کردم…یه سه چهار موردی میشد و هیچوقت از بوس و بیرون رفتن تجاوز نکرد…یه بارم با یکی دوست شدم اتفاقی تو خیابون منتظر ماشین بود.جلوش ترمز کردم و سوار شد.از خوشم میومد…یه دو سه باری واسم ساکید تو ماشین و خونه رفیقم…دوستش داشتم ولی یه رو مکان جور کردم.وسط راه بحثمون شد و قهر کرد و رفت…
یکی رو سنتی انتخاب کردم و عقد کردیم…خونوادش خیلی گیر بودن و بی فرهنگ…یه چند باری از پشت سکس داشتیم و بعدش بخاطر اخلاق عنش و بی مزه بازی های خونوادش میونمون بهم خورد و با هر بدبختی بود جدا شدم ازش و 30-40میلیونم رو کل ماجرا ضرر…
حالا یه جوون 28 ساله بودم با کلی خاطرات گند تو زندگی و اخلاق داغون
یه روز که از سرکار برمیگشتم ساعت 2بعد از ظهر بود .توی ایستگاه اتوبوس یه دختری رو دیدم …زیاد خوشگل نبود…بدشم نبود…درشت…سینه های بزرگی داشت …باسنشم درشت بود…نمیدونم چی شد که یهو تقاطعو دور زدم و ایستادم قبل ایستگاه.چند بار بهش اشاره کردم ولی محل نداد و فقط لبخند زد.اتوبوس رسید و سوار شد.انگار خل شده بودم.دنبال اتوبوس رفتم.برام مهم نبود که بقیه میبینن.از اتوبوس که پیاده شد کنارش ترمز کردم و گفتم برسونمت…گفت ممنون و رفت…رفتم دور زدم و وقتی از روبروش رد میشدم اومدم کنارش دستی کشیدم …جیغش رفت هوا…خندید و گفت دیوونه…گفتم شماره را میگیری یا برم…گوشیشو دراورد و شمارمو سیو کرد و اومدم خونه
دستم به شستن ماشین بند شد و یه دو ساعت بعد که گوشیمو برداشتم دیدم از یه شماره ,و سه تا اس اومده و اخرش نوشته حتما سرت شلوغه دیگه…حق داری جواب ندی
زنگش زدم…خودش بود…باهاش وعده کردم برم دنبالش…توی یه روسری فروشی فروشنده بود…سر شب رفتم دنبالش یکمی تو خیابون گشتیم و کس شعر گفتیم…توی یه کوچه خلوت پارک کردم .بدجوری داغ کرده بودم…بهش گفتم من خیلی پررو هستما…گفت ما بیشتر…لبما چسبوندم رو لباش اونم از من داغ تر…دست کردم دکمه مانتوشو با کردم و سینه هاشو از تو یقه پیرهنش دراوردم…سینه های سفت و خیلی درشتی داشت…دیدم تو کوچه ضایس بیخیال شدم…رسوندمش خونشون و برای فردا شبش قرار گذاشتم و رفتم دنبالش…نمیدونستم کجا برم…رفتم سمت یه جاده بیرون شهر و وسطای جاده یه جاه فرعی رو رفتم تو و وسط بیابون چراغا
رو خاموش کردم…از هم لب گرفتیم و یکمی سینه هاشو خوردم و بعد هر جوری بود شلوارشو یه کمی پایین کشیدم و کسشو مالیدم…یه دو سه دقیقه ای که گذشت کسش خیس شد و تو بغلم ولو شد و نفس نفس میزد…خواست شلوارشو بکشه بالا…گفتم پس من چی؟…اولش گفت نه ولی بعد راضی شد…صندلی رو دادم عقب و و خوابوندم پایین…حالا اگی رفت رو صندلی و منم رفتم پشتش…خیلی داغ بودم…یه کاندوم از تو کیفم دراوردم و کشیدم رو کیرم…یه کمی ژل لبریکانت مالیدم دم کونش…گذاشتم درش و کردم تو…زیاد سخت تو نرفت…دفعه اولش نبود…ولی گریش گرفت…ده دو دقیقه ای کردم و آبم اومد…دیدم گریه کرده و ریملاش پاک شده
و مالیده پای چشماش…بوسش کردم و ازش معذرت خواستم…گفت اشکال نداره. لباسامونو پوشیدیم…شیشه ها بدجور بخار گرفته بود…آذرماه بود…بخاریو زدم تا شیشه ها تمیز بشه و رفتم سمت شهر…رفتم دو شیر موز بگیرم…دیدم یارو یه حالی نگاه میکنه…اومدم از مغازه بیرون دیدم پلیورمو برعکس پوشیدمو و ریملشم مالیده رو صورتم…خخخ…گفتم شاید بپره…ولی فرداش زنگید
هفته ای یکی دو بار میومد خونه و از پشت میکردمش…بعد یک ماه گفت که اپنه…
یک سال و نیم باهم بودیم…همه جا باهم…تفریح…خرید…ورزش
هفته ای دو سه بارم سکس…یه صیغه هم رفتیم خوندیم
بعد یک سال و نیم کات کردیم…میخواست شوهر کنه…خیلی ضد حال بود برای هردومون…ولی چاره ای نبود
هنوزم خیلی وقتا به یادشم…زندگیمو عوض کرد…امیدوارم هرجا هست خوشبخت باشه
نوشته: …