داستان های سکسی

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی

فیلم های سکسی خارجی

خاطرات سکسی سارا

سلام . من سارام .همون که ده سال پیش بزرگترین سوال زندگیم رو ازتون پرسیده بودم . ایا بابام اون شب خواب بود یا خودشو به خواب زده بود .اون اولین خاطره من بود که به صورت داستان نوشتم .ایراداتی بهش وارد بود چون زمان نوشتن به شدت ترس و شهوت بهم قالب شده بود . هم غلط املایی زیاد بود و هم به علت جمله بندی ناقص یک خاطر واقعی کمی اغرق امیز توصیف شد.امروز نظراتون رو خوندم و تصمیم گرفتم یکی دیگه از خاطراتم رو براتون بنویسم . خیلی دوست دارم نظراتتون رو برام بنویسید .
اسم مستعار من ساراست . این خاطره هم که امروز میخوام بگم برای همون سال های دوره که بیست سال داشتم . من دختری خوشگل و خوش هیکلی هستم . همه برجستگیها و فرو رفتگی ها ی بدنم استاندارد است . سینه های پر و نسبتا بزرگ .باسنی گرد و خوش فرم . کمری باریک و شکمی بسیار زیبا و خط دار . در یک مجلس عروسی بودیم که در باغی در فضای باز و پر از مهمان برگزار شده بود . زن و مرد در میان هم ول میخوردند . نمیدونم کسی تجربه این جور مهمانی ها را دارد یا نه . انقدر دستمالی میشی و پسر های جذاب رنگ وا رنگ میبینی که نمیتونی جلوی حس زنانگیت رو بگیری . یه جورایی خیلی هات میشی . این احساس وقتی بیشتر میشه که متوجه میشی همه مستند و هیچکس توی نخه بقیه نیست . یک حس آزادی هم بهت دست میده که میشی خود واقعیت . من کلا یکم از حد نرمال هات ترم برای همین توی این جور جمع ها که کلی پسرها تو نختن و هی دستمالیت میکنن حسابی هاتم .
توی حس و حال خیلی خوبی بودم . یکم سرم میچرخید . چشام داغ بودن . حواسم پیش یک پسر جذاب خوشتیپی بود که از رو به رو آمار میداد بود که احساس داغی یک بدن توی پشتم و باسنم کردم .تنم لرزید. حسی شبه ترس وجودم رو گرفت . این تراس از تغییر ناگهانی حسم بود ولی شهوتم را نیز قلقلک داد. حسی متفاوت بود که زمان و نفسم را کند کرد. یک لحظه در توهماتم پسری جذاب حک شد که به بدن من برخورد کرده است .(واقعا هم برخوردی در حد چند ثانیه بود) . ولی در این برخورد کوتا من متوجه داغی بدن . نرمی شکم که در گودی کمرم قرار گرفت و سفتی و برآمدگی پایینتر که با کونم برخورد کرد شدم .نفسم بردید .کمی بعد از درک آنالیز منتظر برخورد دیگر شدم . دلم میخواست برگردم و پشت سرم رو نگاه کنم ولی ترسیدم تمام این تجربه ها رو با دیدن یک خانم یا پیر مرد خراب کنم . توی توهم سازی و تکراره خاطره بودم که دوباره حس کامل تری از یک بدن مردانه رو در پشتم احساس کردم . این بار قوی تر .از گوشه چشمم متوجه رد شدن چند نفر شدم .متوجه شدم این برخورد به خاطر آنها بود . میدونستم اون هنوز پشتم وایستاده . یه جورایی گرماش رو هم حس میکردم . خیلی حشری شده بودم .یه جورایی هم عصبی که چرا تکرار نمیشه . دنبال بهانه بودم به عقب لغزش کنم .منتظر ماندم یکی بخواد از جلوم رد بشه . این اتفاق افتاد و من یک قدم به عقب برداشتم . وای چه لمس عجیبی بود . تا به حال چنین لذتی رو تجربه نکرده بودم . باورم نمیشد از چنین کار کوچک و پیش پا افتاده ای چنین تجربه نابی داشته باشم . در یک لحظه در یک بدن که در تخیلاتم برای یک مرد جذاب بود فرو رفتم . اینبار جزئیات خیلی بیشتری در خاطرم نقش بست که نفسگیر ترینش رو روی کونم حس کردم . کنده و سفت . دستاش در دو طرف کمرم برای نگه داشتن من بود. با طولانی شدن برخود , گرمای شدید تنش ,دستان قوی و مردانه اش عنان از کفم برد و دل و به دریا زدم و برگشتم ببینم کیه . دلهره فیک بریک بودن تجربیاتم نیز به احساساتم اضافه شد . برگشتم .حسم اشتباه نمی کرد مرد بود . جذاب ولی نه به سنو سالی که فکر میکردم . مردی حدود چهل ساله . قوی هیکل و چهارشانه قد بلند . چشم و ابرو مشکی و سبزه .نا خدا گاه با صدای لرزان و خیره به چشمانش گفتم ببخشید . هنوز کمرم توی دوتا دستاش بود . با خنده زیبا چشمانی خمار که از مستی باز نمیشد گفت خواهش میکنم. یکم منو داد جلو و دستاش رو برداشت . با همون خنده زیبا گفت همه کله ها گرم امشب.خندیدم گفتم برای من پریده . ادامه داد شراب میخوری؟ منتظر جواب نماند و گفت دنبالم بیا . با این جمله حس عجیبی به هم دست داد . چند حس اصیل در هم آمیخته.ترس شهوت عشق استرس . بدونه تجزیه تحلیل به دنبالش راه افتادم .محو هیکل مردانه او بودم که دور شدن از مهمان ها را متوجه نشدم . توی باغ یک ساختمان بود و ما از کنار آن ساختمان رفتیم پشت ساختمان . یجای تقریبا تاریک و خلوت و پر درخت . وقتی ایستاد و برگشت حس ترس و استرس در من زیاد شد . انگار شهوت فرو ریخت و منو با ترس و استرس تنها گذاشت .از یک طرف مامانم متوجه نشده باشه که نیستم یا کسی دیگه ندیده باشه یا… حرکتم کند شد و ایستادم . بهم گفت نترس بیا اینجا بشین دوتا پیک میزنیم برمیگردیم . صداش و نوع برخوردش یکم بهم ارامش داد . رفتم جلو و لب تراس نشستم . اون با سرعت رفت توی ساختمان و با یک شیشه و دوتا لیوان یکبار مصرف و چند تا میوه برگشت . خیلی با دقت مشروب توی لیوان ها ریخت . یک نارنگی پوست کرد و با من نصف کرد . همینجور خندان لیوانش رو برداشت و به من هم اشاره کرد بردارم .گفتم بد مزه ست؟ بهم گفت شاید از طعمش خوشت نیاد یک ضرب بدون اینکه با دماغ نفس بکشی بخور و تا مزه رو نخوردی با دماغ نفس نکش . خندیدم گفتم مگه چیه ؟ انقدر بد مزه است؟ خندید گفت دماغت رو با دست نگه دار و مثل یک لیوان آب بخور . اینجوری . خودش همین کارو کرد و مزه رو خورد و بعد دستش رو از دماغش برداشت . منم همین کارو کردم . اصلا هیچ طعم زننده و بدی احساس نکردم . فقط میسوزاند . بهش گفتم مگه شراب نیست . گفت چرا فقط یکم عرق سگی هم داره . یکم از رکبی که خورده بودم شاکی شدم . میترسیدم حالم خیلی خراب بشه . بهش گفتم حالم رو خراب نکنه .گفت نه زیاد نخوردی . اون ایستاده بود و من نشسته بودم . بهش گفتم کسی نیاد ؟ چوری گفت کسی نمیاد که کاملا مطمئن شدم از این بابت . وای کلا دست و پام و بدنم میلرزید . مثل ادمایی که یخ کردن . بلند شدم گفتم بریم من میترسم . خیلی قشنگ و بامزه گفت از چی میترسی .یک سیگار بکشیم میریم . بهش گفتم سیگاری نیستم همین شرابم که به لطف شما شده عرق سگی هم قاچاقی بود. میترسم مامان بابام بفهمن . خندید گفت نگران نباش . یک آدامس بهم داد گفت آخری بخور که بو ندی . نشستم سیگار روشن کرد جلوم وایستاد و شروع کرد به کشیدن . من توی این فکر بودم چرا دیگه شهوت ندارم . همش شده ترس و استرس , یک لحظه چشمم به جلوی شلوار اون افتاد .لبته با دست یک جابه جایی انجام داد که نظرم رو جلب کرد . کنده و شق بود . وقتی دست زد مشخص تر بود . در حالت عادی فقط برآمدگی دیده میشد . با دیدن کیرش دلم دوباره گری ریخت . ازم پرسید دختر به خوشکلی شما چقدر کشت مرده میده در روز . جور قشنگی صحبت میکرد ادبیاتش برام جالب بود . خندم گرفت و کلی خندیدم. یک لحظه متوجه شدم اثر اون مشروبه . خندم رو قورت دادم اومدم بلند شم که تعادلم رو از دست دادم افتادم توی بغلش . یعنی اون منو گرفت که نخورم زمین . چشام رو باز کردم صورت و چشم های مست و قرمز و حشری اون مرد رو خیلی نزدیک به خودم دیدم . یکم بهم خیره شدیم و با خجالت ازش جدا شدم . گفتم بهتر بریم . گفت تازه اول شبه یکم باش حالت بهتر بشه بعد برو . با اینکه میترسیدم بابا مامانم دنبالم بگردن نشستم . مشروبه خیلی گرفته بود منو . دوباره یه چیزه بامزه گفت کلی خندیدم . بهم گفت پاشو بریم اون عقب تر که صدامونو کسی نشنوه . دستمو گرفت و تلو تلو خوران رفتم تا رسیدیم به یک اتاقک یا ساختمون کوچیک . نمیدونم چی بود . یک اطاق نسبتا کوچک, مثل سرایداری بود . همینطور مزه میریخت و می خندیدم . در اتاق و باز کرد رفتیم تو . درو بستو منو نشوند روی یک صندلی . پرده پنجره رو هم کشید . گفت بیا بریم . پرسیدم کجا ؟ گفت سورپرایزه . دستم رو گرفت از یجای تنگ که پله داشت رفتیم بالا . یک اتاق کوچولو تر بالای اون یکی . دنج و قشنگ بود . پرسیدم اینجا برای کیه؟ گفت که صاحب باغه و اینجا رو اجاره میده برای مهمانی . خیلی مرد خونگرم و مهربونی بود . بهش گفتم زن داری؟ یکم مکث کرد و گفت اره .با ترس گفتم الان اینجاست ؟ یک وقت نیاد؟ خندید گفت نه اینجا نیست. یک نیمکت یا تخت مانند کنار دیوار بود که نشستم روش . اون همینجور که باز کیرش رو جا به جا میکرد رفت جلوی پنجره بیرون رو نگاه کرد . پرسیدم چی شده کسی اومد ؟ گفت نه چقدر نگرانی شما ,ادامه داد حالت خوبه ؟ گفتم هی یکم دراز بکشم ,داشتم دراز میکشیم که سریع نشست و گفت سرتو بزار رو پام گردنت درد نگیره . سرم گذاشتم روی رون پاش .یکم معذب شده بودم . اون پشت سرم بود و من داشتم احساساتم رو آنالیز میکردم .به خودم اومدم دیدم داره با موهام ور میره . از رو صورتم کنار میزنه . گوشم رو دستمالی میکنه . صورتم رو با انگشت ناز میکنه . کارهایی که میکرد یک احساس امنیت توی اون همه نا امنی بود . با احساس امنیت بیشتر چشای من سنگینتر میشد . اون هم حریص تر . از مو و سر و صورت رسیده بود به بازی . کمر .یک دفعه صدا دو رگش که از روی شهوت بود چرتم رو پروند . پرسید خوابیدی ؟ به پشت خوابیدم و سرم رو اورم رو به بالا طرفش و با ناز و عشوه لبخند گفتم نه. گفت جون قربون اون خندهات . دیوانه جون گفتنش شدم . نگاهم توی نگاهش گره خورد . ناخودآگاه دستش که روی دستم بود رو گرفتم و نوازش کردم به سینم فشار دادم. دستای مردونه ای داشت . سر منو یک لحظه بلند کرد و یک تغییرات به پوزیشن داد . رفتم بلند بشم که گفت نه عزیزم بخواب . اینبار رومو سمت شکمش کردم و خوابیدم . احساس کردم ی چیز کلفتی زیر سرمه .فکر کردم برای شلوارشه دستمو بردم زیر سرم رو مرتب کنم که دستم خورد به کیرش . یک لحظه برق گرفتم و غیر ارادی گفتم وای . خجالت کشیدم و به چشماش نگاه کردم دیدم خندید . منم برای کم نیارم با خنده گفتم این زیر سر من چیکار میکنه . اون بیشتر خندش گرفت اونم با خنده گفت اون که به متکا بیشتر شبیه . با خنده گفتم مثل اونا که زیر گردن فقط میزارن . اونم گفت دقیقا .کلی خندیدیم . یکم میخوام اب شده بود . گفتم چقدرم کلفته. سریع پرسید شما کلفتش رو دوست داری یا بلندش رو ؟ قفل کردم چی بگم . خندیدم . دوباره تکرار کرد سوالشو . پیش خودم میگفتم چه غلطی کردم این چی بود گفتم.حالا چی بگم. رفتم یچی بگم از جواب دادن طفره برم پرسیدم برای تو کدومشه .یعنی از خجالت دوباره مردم. اون فهمید خجالت کشیدم به رو خودش نیاورد خیلی راحت گفت طولش هجده سانت قطرشم حدود 40 میل . یکم تجزیه تحلیل کردم دهنم وا موند . باز از سر خریت گفتم جدی میگی؟ گفت اره کوچیکه؟ خندیدم گفتم بیچاره خانومت . نه زیادی هم بزرگه . گفت استاندارده دیگه نه خیلی بزرگ نه خیلی کوچیک . خندیدم و گفتم معنی استاندارد رو هم فهمیدیم . اونم خندید و پرسید بزرگترین سایزی که دیدی چقدر بوده ؟ ماتم برد چی بگم باز. ادامه داد هردو مستیم هیچی یادمون نمیمونه راحت باش . با من و من گفتم فقط یک دوست پسر داشتم که دوازده سیزده سانت بیشتر نبوده . البته اینو با اسرار زیادش گفتم . چون واقعا حشری بودم ولی جنده نبودم . اون موقع فقط یک دوست پسر داشتم و کیر بابام که براتون تعریف کرده بودم .ناگفته نماند توی این صحبت های سکسی دستش کجا ها رو فتح نکرده بود شکم . پهلو . کناره باسن و اخری پستون هام که من هی دستش رو میگرفتم . ازم پرسید چند بار سکس کردی؟ سوالش دیگه برام سخت نبود گفتم زیاد نیست حدود پنج دفعه . گفت همش با یکی؟ گفتم آره همش با همن دوست پسرم . دوباره پرسید دختری ؟ شاکی شدم از سوالش گفتم دلیل نداره با یک دوست پسر داشتن طرف جنده بشه . سریع با تته پته کردن گفت نه چنین منظوری نداشتم . میخواستم بدونم چطور سکسی داشتید ؟ پرسیدم یعنی چی ؟ گفتم از پشت کرده تو؟ خندیدم گفتم اره نامرد . خیلی درد داشت و ادامه دادم ولی بعد ها خوب شد . پرسید یعنی درد نداشتی ؟ لذت هم داشت؟ گفتم کمتر درد داشت. دوباره گفت لذت داشت .با خنده خجالت گفتم میشه نداشته باشه ؟ گفت خیلی سوال پیچت کردم ببخشید ولی اخریشه دقیق از چی لذت میبردی؟ به چشماش نگاه کردم گفتم اخه چی بگم ,خجالت میکشم بگم. گفت مستیم راحت باشیم با هم . از جملش خوشم اومد . گفتم خوب خانم ها حس هایی دارن که شاید مرد ها نتونن درکش کنن . گفت خوب بگو چندتاش رو. گفتم خجالت میکشم .اسرار کرد . گفتم هم اینکه خودتو در اختیار یک مرد میزاری که اون هرکاری باهات بکنه . اینکه زیر بدن و سلطه یک مرد قوی هیکل هستی برای یک زن لذت بخشه . گفت یعنی اونی که تو رفته خودش لذت نداره . خندیم با ناز گفتم از اونجاش نگو دیگه . سوالاش هم یخم رو آب کرده بود و هم شهوتی ترم کرده بود . گفت خوب خانوم خوشگله میخوای سرت رو بردار بالشتت رو بزارم پشت گردنت .با ناز گفتم کلفته گردنم رگ به رگ میشه . دستش هی میخواست سمت سینه هام بره گرفته بودم تو دستم . دستم رو کشید سمت کیرش گفت ببین انقدر ها هم کلفت نیست . از هیجان جیغ ریزی زدم گفتن نه و دستم رو کشیدم .سرم رو روی کیرش یک تکون دادم گفتم مشخصه . منو به خودش و کیرش فشار داد و گفت جون .سرشو نزدیکم کرد به چشماش نگاه کردم حشر میبارید, اروم بهم گفت میخوای لمسش کنی؟ جواب نگرفته دستم رو رسوند به کیرش . گذاشت رو کیرش و فشار داد . از کلفتی و سفتی کیرش ناخودآگاه چشام بسته شود و آه آرومی کشیدم که توی اه اون گم شد. چشام رو از حول باز کردم دیدم چشاش بسته و داره از مالوندن دستم به کیرش لذت میبره . دیگه دیوانه وار بدونه اینکه تابلو بشه خودم شروع کردم به مالیدن کیرش . توی همون مالش سرم رو از روی کیرش کنار کشیدم تا بتونم کلش رو بمالم رو احساس کنم . اونم دستش رو بالاخره گذاشت روی پستونام و از روی لباس شروع کرد به مالوندنشون . با اون دست بزرگش سینه منو چنگ میزد که نفسم به شمارش می افتد . خیلی حشری شده بودم . دیگه اه و ناله میکردم .کلافه شدم . چرخیدم دمر شدم . رو به کیرش .به برامدگی کیرش نگاه کردم . زیبا ترین تصویری بود که توی زندگیم دیده بودم . دستم رو دوباره گذاشتم رو کیرش سرم هم خیلی نزدیک به کیرش بود .دست مردونش رو روی کونم حس کردم . گفت جون چه کون خوشگلی داری دختر . خوشبحال اون پسره که این کونو کرده . دیوانه شده بود . با اه من سرم رو به کیر و شلوارش چسباند فشار داد . سر کیرش دقیق جلو دهنم بود . از روی شلوار سعی میکردم کیرش رو بگیرم توی دهنم . دیگه حال هردومون خیلی خراب بود . باورم نمیشود یک مرد هم سن و سال بابام اینجور برای من و بدن من حریصه , منم برای زیر اون هیکل قوی و مردونش و اون کیر گندش .اینکه داره کون مونو نگاه میکنه و میماله و این کیر که داره میترکه برای کون منه . لباسم رو داده بود بالا و با کونم از روی شرت ور میرفت. خودشو کشوند بالا نزدیک کونم و پاهاش رو صاف کرد روی اون تخت . کنار دیوار . من سرم رو چرخوندم طرف کیرش و دو دستی شروع کردم به مالیدن کیرش . اونم سرش نزدیک کونم میمالید میبوسید و قربون صدقه میشد . خیلی دوست داشتم خودمو رها کنم ولی میترسیدم فکر کنه جنده هستم (بزرگترین ترس خانومها). برای همین هیجاناتم رو کنترل می کردم . دوست داشتم شلوارش رو در بیارم , دلم برای دیدن و خوردن کیرش پر پر میزد .ولی روم نمیشد . یدفعه دیدم دستش اومد و دکمه و زیپ شلوارش رو باز کرد و یکم داد پایین ,دوباره رفت سر وقت کونم . منم با زور شلوارش رودادم پایین . هنوز شورتش پاش بود . وای کیرش از روی شرت دیدنی بود . هرچی دهنم رو باز میکردم از بغل کیرش رو نمیتونستم بین دندونام بگیرم . واقعا کلفت بود . اون شرتم رو داد پایین و با کس و سوراخ کونم ور میرفت . منم نتونستم دوام بیارم و شرتش رو دادم پایین . کیرش مثل فنر پرید بیرون . وای چه خوشگل بود .فکر کنم چند دقیقه محو نگاه کردنش شدم . کلفت و بزرگ و قوی هیکل . سفت و شق مثل چوب .دستمو حلقه کردم دورش و مثل جلق زدن براش پایین بالا میکردم . تخم های بزرگی داشت . دلم میخواست اول اون رو بمکم . کلی با دست حس کنجکاویم رو ارضا و چشم و دیدم رو پر کردم. سر کیرش رو آورد جلو چشم تو چشم با کیر شدم . یک قطره شفاف روی سر کیرش بود . انقدر هیجانی بودم که میخواستم با همون اب کیرش بخورم ولی یک حسی مانع میشد . تا اینکه دلو به دریا زدم با ولع یک زبون کشیدم سر کیرش . میترسیدم بدم بیاد ولی اتیشم رو بیشتر هم کرد . یکم شور مزه بود . سر کیرشو کردم توی دهنم . صدای آهش بلند شد و با کمرش کیرش رو حال داد سمت دهنم . با یک دست تخماش رو میمالوندم با یک دست حلقه از عقب تا جلوی کیرش کشیدم به امید آب بیشتر کیرش . میخواستم هرچی مونده بیاد توی دهنم . آنقدر دیوانه شده بودم که اگه ابشم میامد همش رو میخوردم . یدفعه دیدم مثل وحشی ها بلند شد . سریع شلوارش رو در اورد . لباساش رو دراورد و لخت شد . اومد سمت من . هم از بدن لخت و پر پشمش ترسیده بودم و هم دوست داشتم خودمو بهش تقدیم کنم . دید یکم ترسیدم لبام رو بوسید و با دستش زیر گلو و سرم رو نوازش کرد . احساس امنیت دوباره برقرار شد . زبونمو می گرفت توی دهنش و میمکید . دستمو بردم رسوندم به کیرش . لعنتی لمس کیرش هم منو دیونه میکرد هم اونو . کیرش رو دل سیر نخورده بودم . دلم پیشش بود هنوز . ولی سرمو بین دستای مردونش گرفته بود و محکم لب میگرفت زبونمو میمکید . یا من میمکیدم.توی همون حال منو از تخت بلند کرد . ایستاده بودم و گوش و گردنم رو میخورد . لباس مجلسیم رو جمع کرد بالا و توی یک لحظه از سرم کشید بیرون و سوتینم رو باز کرد دوباره مشغول لیس زدن و خوردن گردن و گوشم کرد . با این کارش هم مثل باقی کارش یک حس جدید در من زنده میکرد .لخت مادر زاد اولین بار کامل بغلم کرد . توی بغلش گم بودم . چسبوند به خودش و فشارم داد . کیرش روی شکمم فشار میاورد . با دست کیرش رو گذاشت لای پام . روی کسم و دوباره منو به خودش فشار داد . الان که دارم مرور میکنم اون شبه مثل همون شب دستام به لرزه افتاده و آب از همه جام راه گرفته .رفت روی تخت خوابید . منو کشید سمت خودش فکر کردم میخواد بگیره تو بغلش , گفت عکس روی من بخواب . بالا سرش نشستم . هنوز خجالت میکشیدم . مثل گیج ها . بهم گفت تو برو کیرم رو بخور من کوست رو . خنده ای با خجالت کردم گفتم میشه برق رو خاموش کنی . کلی قربون صدقم رفت که خجالت میکشم . جنگی برقو خاموش کرد و خوابید . نور بیرون دقیقا روی کیرش بود . توی اون نور کیرش سکسی تر بزرگتر جلو میکرد . با دستاش پهلوی منو گرفت حول داد به سمت کیرش . اروم اروم تا روی کیرش به صورت چهار پا رفتم . هنوز خجالت می کشیدم بخوابم روش . چون کسو کونم دقیق میفتاد جلوی دهنش . می دیدم با چه اشتیاقی نگاه میکنه دستمالی میمنه . اروم رفتم پایین . اول سینه ام با شکمش برخورد کرد . داغ و شگفت انگیز بود . بعد شکمم با سینه پشمالوش . و در اخر هم نفس داغش با کسم . با اه من دستای مردونش دور کمرم حلقه شد و منو کامل پایین کشید . داغی زبونش روی کسی اول قلقلکم میداد . وای این اولین باری بود یک مرد کوسم رو میخورد . حسش غیر قابل بیانه . به خودم اومدم دیدم کیر گندش جلو صورتم داره دل دل میکنه . انقدر شق بود که با هر ضربان قلبش کیرش بالا پایین میشد . کیرش رو با دست بلند کردم و از کنار کیرش شروع کردم به لیس زدن و لب زدن .چون بزرگ بود برای رسیدن به سرش باید خیلی سرم رو بلند میکردم . از اون طرف هم توی بازو های مردونش بودم نمیتونستم تکون بخرم. مثل ندیده ها کسم رو میخورد . یکم که سیر کس شد کمرم رو ول کرد و با دستاش هم کمرم رو و هم کونم رو نوازش میکرد . تازه تونستم یکم فاصله بگیرم کیرش رو بکنم توی دهنم . اون کسم رو میخورد و من کیر مردونش رو . چون کلفت بود زیاد نمیشد توی دهن نگرش داست . دهنم خسته میشود . از توی دهنم رهاش میکردم میفتاد رو شکمش از سر تا ته تخماش رو زبون میکشیدم . خیلی حال میکردیم . تخماش یک بوی خوبی میداد . رفتم پایین یک تخمش رو گرفتم توی دهنم و شروع کردن مکیدن . دیدم اونم دیوانه شده زبونش رو رسونده به سوراخ کونم و سعی داره زبونش رو بکنه تو کونم . باز یک حس جدید . خیلی شوکه کننده بود . برای اینکه از این حس سیر بشم کلی تخماش رو مکیدم و لیس زدم . چون دنبال تجربه حسهای جدید بودم هر کاری میکردم . صورتم رو کیرش گذاشتم و بازی میکردم با کیرش . آب دهن می ریختم روشو با زبون تمیز میکردم . توی همین حس بودم که احساس یک سوزشی روی کونم کردم و با اخ یک تکون خوردم . انگشت مردونش رو کرده بود توی سوراخ کونم . وقتی متوجه شدم دردش برای لذت بخش شد . هی خودم برای لیس زدن کیرش از سر تا ته میدادم عقب تا انگشتش بیشتر بره توی کونم . دیوانه کننده بود از یک طرف زبونش توی کسم بود . از یک طرف انگشتش توی کونم و کیر مردونش جلوی صورتم . دوباره سره کیرش رو کردم توی دهنم و فشار دادم ببینم تا چقدر میتونم توی دهنم کنم . به زور نصف کیرش رفت که عق زدم . دیگه سوراخ کونم درد نداشت .ولی متوجه بودم یه چیزی توش میره و میاد بیرون . احساس میکردم روان کننده ای زده به سوراخ کونم . توی فکر سوراخ کونم و انگشتای مردنش بودم که ی چیز دوباره بی قرارم کرد . گفتم وای این کیر به این گنده ای رو میخواد بذاره توی اون سوراخ کون تنگ.این که منو جر میده . هی به کیرش نگاه میکردم و با دست اندازه می گرفتم چقدر میخواد باز بشم . کیرش از مال بابام کلفت تر بود . دیگه نفسم به شماره افتاد , بی قرار شدم همون بالا شروع کردم به جلو عقب کونم و مالوندن خودم به بدن مردونش و اه اه کردن . خیلی خوشم میومد داشتم ارضا می شود . بدن داغ یک مرد زیر بدنم بود و کسم توی دهنش . لرزش افتاد توی بدنم . کسم شروع کرد به لرزیدن . نفسم یکی درمیان شد . کیرش محکم توی دستم فشار میدادم , به دل دل کردن افتادم و بیحال شدم .به خودم اومدم دیدگاهم عوض شده بود .دیدم کیر یک مرد جلومه و من خودمو لخت رها کردم توی بغل یک مرد غریبه . کسو کونم هم توی دهنشه . یکم معذب شدم . بلند شدم از روش . نشستم کنارش .حس پشیمانی تمام وجودم رو گرفته بود. بهش گفتم خیلی دیر شد . بریم . ملتمسانه بهم نگاه کرد و گفت من چی . دلم براش سوخت بهش گفتم خیلی میترسم . گفت تازه ساعت 9.5 . گفتم نمیتونم ببخشید .پاشدم لباسم رو پوشیدم . یک روژ زدم و زدم بیرون . فقط دعا دعا میکردم کسی نفهمه . توی راه یک عده دختر رو دیدم توی یکی از اتاق ها پشتی ساختمان جمع شدن دارن میرقصد . یکم دلم قرص شد گفتم فهمیده باشن میگم با اونا بودم . برگشتم و از پشت داخل ساختمان شدم . یکم اونجا گشتم . تا ریلکس بشم . بعد وارد مهمان ها شدم . توی اولین سرچ مامانم رو دیدم که با دوستاش غرق در خنده بودن . یکم اعتماد به نفس گرفتم . از اون جا دنبال بابام گشتم , ندیدمش رفتم سراغ مامانم به شوخی با اعتماد به نفس گفتم به به میبینم خوب کبکتون خروس میخونه . یکم معاشرت کردم ,متوجه شدم نه بابا این هم ترس من بی مورد بوده . از مامانم پرسیدم بابا کجاست . گفت لابد انقدر خورده که یک گوشه افتاده . حس سرخوشی خوبی بهم دست داد و یک عذاب وجدان که اون مرد رو تو اون حال رها کردم . با عجله به مامانم گفتم من توی ساختمانم نگران نشید . بدو بدو به ته باغ .سریع وارد اتاق شدم . درو بستم و از اون راه روی تگ خودم رو به بالا رسوندم . برق رو روشن کردم . بدن لخت یک مرد روی تخت بود که خوابش برده بود . اروم به سمتش رفتم . کاملا خواب بود . کیرشم خوابیده بود ولی هنوز بزرگ و کلفت بود . یکم به کیرش زل زدم . خوابیدشم خوشگل بود .بدن ورزشکاری این مرد دوباره داشت منو حشری میکرد .دستم روی سینه هاش کشیدم و بردم به سمت شکمش . آروم بردم سمت کیرش . خیلی نرم و لطیف بود باور کردنش سخت بود این هون گنده خشنه . کیرش رو گرفتم توی مشتم باحال بود .گفتم بزار اینجوری که خوابه همشو بکنم توی دهنم . سرم رو بردم جلو و سر کیرش رو کردم توی دهنم و با زبان دست همش رو دادم توی دهنم . وای دهنم پر از گوشت بود . شروع کردم به مکیدن . یک دستم تخماش رو گرفته بودم و میمالوندم . با یک دستم شکم پشمالو و پشت کیرش رو که شیب کرده بود رو نوازش میکردم . متوجه سفت شدن کیرش توی دهنم می شدم . حس این که یک کیر توی دهنم شق بشه دوباره منو به اوج برد . همینجور با ولع میک میزدم و جلو عقب میکردم دهنم رو که یک دفعه دیدم غیر قابل تحول شد و با عق زده کیرش از دهنم افتاد بیرون . هنوز کامل شق نبود ولی تا ته گلوم رفته بود . کیر تفی و در حال شق شدن رو با دست مالوندم و هم میکردم توی دهنم . خیلی حشریم کرده بود . دوباره کردم توی دهنم که دیدم دوتا دستای مردونش رو گذاشت رو سرمو محکم منو به کیرش فشار داد . کیرش تا نصف بیشتر رفت توی حرلقم . نفسم بند اومده بود و با دستای مردونش منو نگه داشته بود . چند ثانیه نگه داشت ولم کرد . کیرش از اعماق گلوم اومد بیرون . وای هم حال داد هم ترسیدم و عق زدم . دوباره سرشو کردم توی دهنم و اون با دستاش دوباره منو فشار داد و از پایین کمرش رو داد بالا . ولم کرد . چند بار عق زدم و به زور نفسم رو بالا اوردمو با چشم های پر اشک به کیر گندش نگاه میکردم . ولع کیر امانم رو بریده بود میخواستم همش بره توی دهنم . ولی گلوم میسوخت . خواستم دوباره این کارو کنم که دیگه منصرف شدم. شروع کردم به لیس زن کیرش و تخماش . یک لحظه دستش اومد و بازوم رو گرفتو منو پرت کرد توی بغلش سمت دیوار . شروع کرد به لب گرفت و خوردن زبون . توی بغل مردونش هیچ نیروی مقاومتی نداشتم .همونجوری لباسام رو در اورد . کیرش رو گذاشت لای پام روی کسم . کمرشو جلو عقب میکرد و با یک دستش کونم رو میمالید. دوبار حس ارضا شدن داشت بهم دست میداد . کیرش لای کسم . چسبیده به بدن مردونش .اون دستش روی کونم و انگشتش جلوی سوراخ کونم . اخ اخ اون منو و اخ واه من اون شهوتی تر میکرد . با ناز و خوشگل بهش گفتم دیوونه دارم دوباره ارضاء میشم .با شنیدن این دست از کار کشید و گفت بذار بکنمت یکدفعه با هم بشیم. از این حرفش هم خوشم اومد و هم ترسیدم. میخواد منو بکنه . پاشد منو دمر خواباند خواست بیاد روم کج شدم و گفتم میخوای بکنی توش . با تعجب گفت اره . بهش با ناز ملتمسانه گفتم اخه خیلی کلفته دردم میاد . خیلی مهربون بود گفت جان .خوب لاش میزارم . من که یکم پشیمون شده بودم گفتم روان کننده نداری؟ گفت چرا وازلین هست . بهش گفتم اول یکم با انگشت مثل قبل امادش کن . خیلی بزرگه . با سه تا انگشت زد توی وازلین و من کونم رو صاف کردم که بکنه توش . نامرد هر سه رو یدفه کرد توی کونم . جیغ زدم بهم گفت آروم باش خودتو شل کن . باورم نمیشد فقط ورودش درد داشت . مشغول بود که دستش رو گرفتم . کونم رو دادم بالا با ناز بهش گفتم بسه عزیزم , کیرتو بکن تو . دل تو دلم نبود .یک متکا گذاشت زیر شکمم . کونم کاملا اومد بالا و باز شد . چهارپا اومد روی من از هیجان چشام رو بستم . اولین چیزی احساس کردم کیر کلفت و داغش لای کونم بود . گفت کونمو براش با دست باز کنم . باز کردم . اروم سر کیرش رو رسون به سوراخ کونم . داغی کیرش انتظار برای ورود کیرش دیوونم کرده بود . خیلی استرس و هیجان داشتم تا رفت فشار بده گفتم ارو . اروم . اون فشار داد خیلی دردم گرفت . گفتم ای . گفت جون . سینش و شکمش رو گذاشت پشتم و کامل رو خوابید . من دیگه نمیتونستم تکون بخرم . حس این که زیر یک مرم الان اتیشیم میکرد . کیرش یکم توی کونم رفته بود ثابت مونده بود . یکم قربون صدقم شد و بوس و نوازشم میکرد . منم هم براش ناز میکردم که نازم و بخره . میگفت اخ دارم پاره میشم . میگفت نه گلم من خودم مواظبم . خودتو شل کن . یکم به همین وضع گشت و هم دائم داشتم نق میزد اونم نازکشم شده بود . کل بدنم رو از کنار با دستای مردونش نوازش میکرد . مخصوصا کونم رو از کنار . یکم دردش بهتر شده بود ولی دوست داشتم خودم رو براش لوس کنم . توی همین حین دستش رو آورد جلوی دهنم و تا ته کیرش رو فرو کر تو . باور نمیشد اون کیر بتونه آنقدر در من فرو بره . یک درد عجیب از داخل داشتم . اشکم در اومد شروع کرد به ناز نوازشم . الان خوب میشه . مگه نمیگفتی از اینکه زیر یک مرد در تسلط اون باشی لذت میبری . یک چند دقیقه ای به همین شکل گذشت . در گوشم گفت عشقم تکونش ندم میخوابه . اروم تکون میدم . یکم جلو عقب کرد دیدم دوباره دردم گرفت . بهش میگفتم درش بیار نمیتونم .میگفت باشه تا میخواست بکشه بیرون دوباره دادم در میومد . بهش میگفتم تکون نده .میخندید میگفت چیکار کنم خوب . گفت بزار فعلا بدونه . شروع کرد در گوشم قربون صدقه رفتن اندامم .حرفای سکسی میزد سوال های سکسی میپرسید .یه چیزایی گفت یا میپرسید حشری ترم میکرد . خیلی حشری شده بودم خودم داشتم کونم رو جلو عقب میکردم . ولی خیلی کم . گردنم گوشم رو میخورد . دیوونم کرد جوری که باهم شروع به تکون خوردن کردیم . من خودم و بدنم به بدن مردونش میمالیدم اون کیرشو جلو عقب میکرد . درد داشت ولی لذتش بیشتر بود . اخ و اوخ هردومون بالا زده بود .اون هر دفعه محکم تر تلنبه میزد من هر دفعه لذت بیشتری میبردم . دیگه با جلو و عقب شدن کیرش توی کونم صدای قارچ قارچ بلند شده بود . مردونه تلمه میزد در گوشم گفت میخوای ارضاء بشی گفتم اره همونجور که مردونه فرو میکرد دستش رو از زیرم اورد سمت گسم و شروع کرد به مالوندنش . وای روی آسمونا بود با صدای من اون حرکتش تند تر میشد . که شروع کردم دوباره به لرزیدن . اونم چند بار محکم تلمبه زد که با هر بار سر گیرش بیشتر گلفت میشد .تا صدام از درد بالا رفت و به اوج لذت رسیدم با یک صدای آه غلیظ و مردانه ایستاد . دل دل کردن کیرش توی کونم واقعا حس قشنگی بود . آب و فشار پاشش آبش رو خیلی خوب حس کردم . حس قشنگ ترش این بود زیر یک مرد حشری بودم که کلی منو کرد و شیره جونش رو ریخ توم .این حس من وادار به قربون صدقه رفتن نفس های مردونش کرد . میگفتم جون . قربون اون هیکل مردونت . جون قربون اون کیر گندت که جرم داد . فدا اون نفس زدنات . یک لب ازم گرفت و کیرش رو ازم کشید بیرون کنارم افتاد . باشدم کلی بدن عرق کردش رو نوازش کردم . به کیرش نگاه کردم . برق میزد از لزجی ولی هنوز سرپا بود . دست انداختم کیرش رو گرفتم و مالوندم و قربون صدقش میشد . بهش گفتم ببخشید که توی اون حال رهات کردم . چشای خوشگلش رو باز کرد و برام خندید . خیلی دوست داشتم بازم کیرش رو بخورم ولی وقت نبود باید میرفتم . کونمو تمیز کردمو ولباس پوسیدم وقت رفتن ازم پرسید بازم میای؟ خندیدم گفتم اگه هوسه یک بار بسه . بزار خاطره خوب بمونه . و رفتم .اون شب نه مامانم چیزی بو برد و نه بابا ولی فرادش حس بدی داشتم که چرا شماره ای ازش نگرفتم .

نوشته: سارا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها