سلام ، داستانی که میخوام بگم برمیگرده به سن 13 سالگیم ، زمانی که کم کم به بلوغ جنسی رسیدم و آبم میومد.
اون زمان ما شهرستان زندگی میکردیم و یادمه هروقت میومدیم شهر بخاطر این که پسرخالم همسن خودم بود همیشه اونجا بودم و همبازی هم بودیم.
خالم همین یه دونه بچه رو داشت و شوهرخاله م بخاطر کارش دائم بین شهرا بود.
از بدن خالمم بگم که سفید ، لاغر ، باسن گنده ای نداشت ولی ممه هاش 75 بودن و با سوتین اسفنجی که می پوشید بزرگترم دیده میشد.
پسر خالم چون چند سال از من کوچیکتر بود خالم نمیذاشت تنهایی بره حموم و همیشه با خودش میبردش و اگ منم اونجا بودم نصیب منم میشد ( البته چندبار اول کصخلی کردم نرفتم و اون تایم با سوتیناش جق میزدم )
یبار بالاخره با اصرار پسر خالم که بریم اب بازی کنیم رفتم باهاشون. خالم شورت قرمز و سوتین مشکی تنش بود ، من و پسرخالمم شورت پامون بود.
اولش که مث همیشه هرکسی خودشو زیر دوش خیس کرد و شامپو زدیم و خودمونو شستیم ، بعدش خالم ، من و پسرخالمو لیف کشید و شورتامون رو درآوردیم . کیرامون در حد خودش شق شده بود و خالم طبق عادتش قربون صدقه دودول های ما می رفت و بوسشون میکرد و من همونجا ها داشت ابم میومد ولی چون استرس داشتم خداروشکر نیومد. اما خب خالم فهمیده بود کیر من مثل همیشه نیست و یکم مو هم در اومده حتما خبریه.
بعدش خالم لیفارو داد دستمون و نوبت ما بود لیفش بزنیم و طبق عادتش دراز میکشید تا بریم رو پشتش و قشنگ لیف بکشیم. اینجور مواقع پسر خالم رو کمرش میشست و بالارو لیف میکشید ، منم باسن و رون و پاهاشو میکشیدم . خلاصه که خوب لیف کاریش کردیم و تموم شد.
بعد ک خودمون رو شستیم خالم گفت کی دوس داره جی جی ( همون ممه ) بازی کنه ؟ من و پسرخالمم با کلی ذوق گفتیم ما . ممه هاشو از زیر سوتین در آورد من و پسرخالم شروع کردیم به انگشت کردن نوک سینه هاش و بازی بازی میکردیم و بعضی مواقع فقط در حد لیس زدن و یکم مکیدن اجازه میداد.
بیشتر که حشری شد کیرامونو بوسید و یکم خیس کرد و میزد روی سینه هاش.
یکم که گذشت پسرخالم خسته شد و کیرش خوابید و خودشو شست رفت بیرون ولی خب من هنوز داشتم با سینه های خالم بازی میکردم . میخوردمشون کیرمو میمالیدم به نوکش و همه جوره ور میرفتم .
پسرخالم که رفت بیرون ، خالم انگار آزاد تر شد و همونطور که کیرمو میبوسید و قربون صدقه میرفت کلاهکشو میکرد تو دهنش و در میآورد و دید خوشم میاد اروم همشو میکرد تو دهنش.
کم کم داشت آبم میومد ، بهش گفتم خاله جون میشه بذارم لای سینه هات یکم بازی کنم ؟ گفت اره بشین روی زمین .
نشستم سینه هاشو کرد تو سوتینش و کیرم از زیر برد لای سینه هاش یکم که بالا و پایین کرد آبم پرفشار اومد و ریخت روی صورت و سینه هاش.
اولش یه لحظه ترسید و یه جیغ آروم کشید بعد گفت مگه تو چند سالته که به بلوغ رسیدی و متعجب منو نگاه میکرد و دیگه نه منو با خودش برد حموم نه راجب اون موضوع و اتفاقی که افتاد راجبش حرف زدیم
امیدوارم خوشتون اومده باشه و عذرخواهم دفعه اولم بود مینوشتم و سعی کردم واقعیت هارو بنویسم خیلی بال و پر ندادم به داستان
نوشته: ناشناس