خیلی تو کف خواهر زنم بودم۲۰سالی کوچکتر بود و از بچگی دوستش داشتم، سفید و خوشگل بود، چندسالی بود یه شوهر کیری داشت، قبلا اگر مجال میشد با شورتاش جق میزدم، شمال بودیم و اونم طبق معمول بدون شوهرش باهامون بود، شوهرش قیدی نداشت و اون همیشه میگفت خواهرم شانس آورده و ی تیکه مثل تو گیرش اومده، عصر بودو هرکس یطرفی، تو باغ، تو تراس قلیون، از جلوی اتاق رد شدم دیدم در چمدونش بازه و شورتاش چشمک میزنه، رفته بود حموم، دیدم کسی نیست رفتم ۲تاشو برداشتم پشت تخت توی فانتزیام بودم ک با حوله اومد تو اتاق، خودمو کشیدم زیر تخت، نفسم بند اومده بود، در اتاق رو قفل کردو شروع کرد به خشک کردنش،،وای چه بدنی داشت آس بود، نقاشی خدا به رنگ برف، دهنم خشک شده بود، از چمدونش کرم درآورد و پاهاشو کرم میزد، از زیر تخت کوس و کونشودیدن داشت، راست کرده بودم، تو همین احوال بودم که رفت بسمت چمدون ما، با تعجب دیدم اونم بعله، شورت منو برداشته میماله به کوسش، و پیراهنم رو بو میکشه، آهسته ی چیزی میگه، شاخ درآورده بودم، یهو تلفنم زنگ خورد، ریدم بخودم، دولا شدو منو زیر تخت دید، حوله شو گرفته بود جلوش،از زیر تخت اومد بیرون، گفت اینجا چیکار میکنی آقا مجید، پررو گفتم اومدم شورتم رو بردارم و از دستش شورتم رو کشیدم، تازه یادش افتاد که همه چی رو دیدم. عرقش در اومده بود و خجالت میکشید، منم ۲تا شورتش رو دادم بهش و گفتم حق ما بیشتر از مالیدن شورت یکدیگس، از اتاق رفتم بیرون، شب بعد شام توی حیاط بودم که خودشو رسوند بهم، راه میرفتم دستم رو یواش گرفت و گفت میدونی که از شوهر شانس ندارم و از بچگی خیلی دوستت داشتم، حتی یه وقتایی تو ذهنم خودمو زیرت حس میکنم، و توی نور کم حیاط بزرگ ویلا، لبم رو بوسید، منم نون رو چسبوندم و بغلش کردم و حسابی مالوندمش، داغ کرده بودیم، گفتم همین امشب میکنمش، رفتم ی خودی توی خونه نشون دادیم و تک تک برگشتیم ته حیاط، با کیر راست و اسپری زده منتظرش بودم، اومد، سریع چنتا لب گرفتم و سینه های سفیدش رو در آورد، محشر بود،یکی رو میخوردم یکی رو میمالیدم، حشری شده بود و داشت کیرمو میکند، ولش کردم رفت پایین و ساک میزد، کیرم بیحس بود ولی ظاهرا اون خیلی حال میکرد، بلندش کردم و شلوارش رو کشید پایین و دولاش کردم، تو نور کم ته حیاطم کونش میدرخشید، کیر آب دهنیشو گذاشتم لای کوسش، آبدار و لیز بود، خودش بیشتر هول بود، فشارش میداد عقب، جاباز کرد ک رفت تا تهش، آهی کشید و شروع کردم به گاییدنش،داغ بود هی تلمبه زدم ، مدل دیگهای نمیشد کردش، خشک شده بود ولی آب من نمیومد، گفتم بخورش دوباره ساک زد، خوب ساک میزد، حالش بیشتر بود، سرش رو گرفته بودم و جلو و عقب میکردم و آبم اومد، تا ته کیرو کردم تو حلقش، تقلا میکرد درش بیاره که نتونست و عق میزد. خیلی بهم چسبید .خواهر زن خوبیه.
نوشته: مجید