داستان های سکسی

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی

فیلم های سکسی خارجی

برادرم شروع فاحشه شدنم (۱)

با صدای راحله خانم که فریاد میزد تا دخترا به مشتری هاشون برسن از جام پریدم
رو به من گفت:
زود باش ستاره چرا لفتش میدی؟ مرده منتظرته

خودم انتخاب نمیکردم که با کیا بخوابم فقط راحله جور میکرد و درصد بیشتر پولم برمیداشت
ناراحت نبودم چون عادت کرده بودم و به چشم سرگرمی نگاش میکردم
البته دروغ نگم با اوناییشم که خوشتیپ و جوون تر بودن حال میکردم

رفتم تو اتاق دیدم یه مرد نسبتا مسن نشسته
تا منو دید لبخند زد و بلند شد
سیبیلاش یاد مردای فرانسوی قدیم انداخت منو
اومد سمتم و‌ بدون حرف لباسامو در اورد

_برو رو تخت

رفتم رو تخت و پاهامو باز کردم
اومد بین پام و کمربندشو باز کرد
کاندوم کشید سر کیرش ، یه کیر متوسط و نه زیاد کلفت
کیرشو کرد تو کسم و شروع کرد به تلمبه زدن
۳ دقیقه طول کشید تا آبش اومد
از روم بلند شد

_بیشتر از انتظارم بودی دو تا تراول بیشتر میزارم

پولو که گذاشت رو تخت درو بست و رفت
برام چیز عجیبی نبود مشتری های پولداری که سنشون بالاتر بود و خوششون میومد پول بیشتری میدادن
اما من به راحله نمیگفتم و سر همون قیمت قبلی درصد رو بهش میدادم

تا شب سه نفر دیگه هم اومدن که یکیشون ساک بود
اونی که براش ساک زدم
پسر نوجوونی بود که معلوم بود اولین بارشم نیست پاش به همچین جاهایی باز شده
تا کیرش‌ و کردم تو دهنم به یه دقیقه هم نرسید گفت که آبش داره میاد و خالی کرد تو دستمال
اینجا خالی کردن تو دهن ممنوعه
مگر که هزینه خیلی بیشتری بدن

شب که شد برگشتم خونم
از ۲۲ سالگی تنها زندگی میکردم
و برای خودم راه دیگه ای جز تن فروشی انتخاب نکرده بودم
شب ها خاطرات گذشته میومد جلو چشمم

_ستاره ، ستاره کجایی؟
_اومدممم چیشده؟
_مگه نگفتم زودتر بیا هوممم؟

سهیل منو گرفت تو بغلش و سینه هامو تو دستاش فشار میداد

_آخ نکن سهیل دردم میاد وحشی
_هیس ساکت باش

سهیل برادر ناتنیمه ناتنی هم از پدر هم از مادر
پدر و مادرم بچه دار نمیشدن تا اینکه بعد چند سال تصمیم میگیرن سهیل رو بیارن و به عنوان پسرشون بزرگ کنن
اون موقع سهیل ۲ سالش بود
و مادر و پدرش توانایی نگهداری از اون رو نداشتن چون فقیر بودن و کلی بچه قد و نیم قد داشتن
واسه همین سهیل و دادن به پدر و مادرم
اما دست بر قضا مادرم ۳ سال بعد من رو حامله میشه

تو زیر زمین خونمون بودیم
سهیل مثل یه گرگ گرسنه شده بود و خودشو از پشت بهم فشار میداد
شلوارمو پایین تر کشید و کیرشو گذاشت لای کونم
عقب جلو میکرد و ناله میکرد
تا اینکه آبش اومد و ریخت لای کونم
شلوارشو بالا کشید

_چند دقیقه بعد من بیا تا مامان اینا شک نکنن

دامنمو بالا کشیدم و بعد از چند دقیقه رفتم تو حموم
بار اولش نبود از ۱۴ سالگی این کارارو باهام میکرد…

ادامه دارد…

نوشته: سایه

ادامه…

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها