داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

با سایت شهوانی تونستم زن عمومو بکنم (1)

اسامی به کار رفته همگی تعویض شده اند

من یه زن عمو دارم به اسم راحله که خیلی هم مذهبی و مومن هست
من بچه که بودم حجابش چادر بود ولی الان مانتویی شده
ولی با اینکه مانتویی شده هنوز حجابش کامله
١٥ سالم که بود به بهانه های مختلف میرفتم تو اتاق خوابش و خودمو میرسوندم به کشوی شورت و کورست هاش ، البته چند باری هم براش شورت و کرست فانتزی میخریدم و میذاشتم تو کشوش
همون موقع ها بود که با عموم اختلاف پیدا کرده بود و حتی کارشون داشت به جدایی و طلاق میکشید ولی با دخالت های فامیل و جلسات مشاوره موند سر خونه زندگیش
عموم سه تا بچه داشتن ، یک پسر و دوتا دختر
دختر اولی سنش از من زیادتر و دختر دومی سنش از من کمتر بود ، بعد خدمت به خواستگاری هر دو دختر رفتم ( البته دخترها هم خیلی زیبا و سکسی بودند ) ولی بخاطر ماجرای سنمون نتونستم با دخترها ازدواج کنم وبا دختر عمم ازدواج کردم
زنم که میدونست از دختر عموهام خواستگاری کردم مدام این مسأله رو مثل پتک کرده بود و تو اون ٤ سالی که زنم بود مدام به سرم میکوبید
همین مساله باعث شد از زنم جدا بشم و دیگه ازدواج نکنم
البته بعد چند سال دختر عمم ازدواج کرد و همین مساله باعث شد از خانواده عمم دور بشیم
بهرحال عشقم نسبت به راحله زن عموم کم نشه تا اینکه سال١٤٠٠ تونستم یه لپ تاپ بگیرم و شروع میکردم به دانلود فیلمهای قدیمی آمریکایی که عمومم به این فیلمها خیلی علاقه داشت
٥ شنبه ها بعدکار میرفتم خونه عموم و فیلمها رو باهم میدیدیم
راحله ٦٥ ساله شده بود و با یه هیکل خیلی سکسی مدام جلوم رژه میرفت
عاشق کون و پستونهاش بودم و جوری که متوجه نشه ازش عکس و فیلم میگرفتم و به یادش یا جق میزدم و یا اسم جنده هایی که میکردم رو راحله میذاشتم و فکر میکردم دارم راحله رو میکنم
این روند ادامه داشت تا اینکه راحله گوشیشو فلش کرد و دیگه نتونست واتس و اینستاشو نصب کنه
یه روز که برای دیدن فیلم رفته بودم خونشون گوشیشو آورد و تونستم واتس و اینستاشو راه بندازم و راحله هم کلی ذوق کرد
راحله اون شب جوری که عموم متوجه نشه ازم فیلم و عکسهای سکسی خواست
با یه اخمی بهش گفتم تو که پات لب گوره که نباید دنبال این چیزا باشی
-چرا ؟ مگه من دل ندارم
و بعد عمومو نشون داد و گفت :
-چطوره اون ببینه من نبینم ؟
دیگه چیزی نگفتیم و راحله رفت برای درست کردن شام
پیش خودم خاک بر سری گفتم که الان راحله پا داد چرا از این فرصت استفاده نکردم
اون شب دیگه چیزی از فیلم متوجه نشدم و فکرم همش پیش راحله بود
اندامش بیشتر از همیشه به چشمم اون مخصوصأ پستانهای نازش
حتی فرداش با جنده ای که سکس میکردم خیلی وحشیانه و به فکر راحله کردمش که برگشت و گفت حیوون آرومتر بکن دردم گرفت!!
ولی همه وجودم شده بود عشق به راحله
فرداش تو واتس آپ برای راحله چندتا سایت سکسی من جمله همین سایت شهوانی رو فرستادم
بهش پیام میدادم و میگفتم راضی شدی ؟
استیکر خنده میفرستاد و میگفت خیلی خوبن
تا اینکه تو واتس آپ و با خط ناشناسی که داشتم براش یه ویروس فرستادم
این سری که رفتم خونشون به بهونه درست کردن گوشیش دیدم چقدر سایت پورن باز کرده
اون شب راحله کمی بیشتر آرایش کرده بود و حتی روسریشم هی میرفت عقب و موهاش کمی حالت جوگندمی گرفته بود رو برام به نمایش میزاشت
تا اینکه یه روز عموم که رفته بود کوه میافته و لگنش میشکنه
با این فرصت عالی که پیش اومده بود خودم با ماشینم که یه ٢٠٦ سفید بود میرفتم دنبالش برای رفتن به بیمارستان و حتی خرید
یه روز که داشتیم از بیمارستان شفا یحیاییان برمیگشتیم دیگه طاقت نیاوردم و دستم رو گذاشتم رو پاش
راحله یه لحظه رفت تو شوک و ازم خواست دستمو بردارم ولی من بجاش دستمو بردم بالاتر سمت کصش و آروم مالیدم
راحله با اینکه میگفت دستمو بردارم ، زشته و مردم میبینن ولی معلوم بود داره خیلی حال میکنه
همونجور که از رو شلوار کصشو میمالیدم دستمو گرفت ولی بجای اینکه بخواد دستمو برداره شروع کرد به مالیدن دستم
تا اینکه یه آه بلندی کشید و معلوم شد ارضا شده
چون شلوارش کمی خیس شد
رسیدیم دم خونشون ، خیابون خلوت بود و همین باعث شد دستمو بزارم روی پستونش
با اینکه کرست بسته بود ولی معلوم بود که پستان سفتی داره
سرمو بردم جلو و ازش لب گرفتم
راحله داشت همکاری میکرد که گوشیش زنگ خورد
سمانه دختر بزرگش بود که گفت نزدیک خونه هستیم
سمانه برای اینکه راحله تنها نباشه اومده داشت میومد
سریع خودمونو جمع کردیم و برای آخرین بار یه فشاری به پستونش دادم
اون شب تو واتس بابت عصر معذرت خواهی کردم اما براش از علاقه ای که از بچگی بهش داشتم ‌گفتم و حتی براش گفتم که من براش شورت کرست فانتزی میخریدم
تا صبح پیاممو سین نکرده بود و برام یه اس فرستاد که اون روز با سمانه میره بیمارستان
یه اوکی دادم تا اینکه ساعت ٣ صبح بود که دیدم پیامو سین کرده و جواب داده بود اشکالی نداره ولی دیگه تکرار نشه چون متأهلم و دوست ندارم به عموت خیانت کنم
بهش پیام دادم اینکه خیانت نیست ، اونجوری که تو ارضا شدی معلومه از من بیشتر تو کف هستی و نیاز به خالی شدن داری
سین کرد ولی دیگه جواب نداد تا اینکه ٥شنبه صبح بهم با شماره خونشون زنگ زد و گفت دوباره گوشیم هنگ کرده میایی درستش کنی. ؟
با این زنگ فهمیدم که میخواد بهم راه بده
برای بعدظهر بهترین لباسمو پوشیدم حتی شورت خوبی که داشتمو شستم و اتو کشیدم و با کمی ادکلن خوبی که داشتمو زدم و به سمت خونه عموم به راه افتادم

نوشته: سعید

ادامه…

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها