داستان های سکسی

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی

فیلم های سکسی خارجی

اولين سكس با زنی مسن تر از خودم

سلام من فرهادم ٢٥ سالمه،
اولين بارمه داستان مينويسم و دارم با گوشي تايپ ميكنم اگه غلط املايي داشتم ببخشيد…
يكم از خودم بگم قدم ١٨٣، يكم نسبت به قدم لاغرم ولي قيافتا بد نيستم به ديد خيلي از دخترا جذابم چون به تيپم ميرسم.
من تا ٢٠ سالگي ايران بودم بعد از اون رفتم برا تحصيل مالزي تو مالزي تا دلتون بخواد دختر و كس تو دستو بالم بود ازون جايي كه تافل انگليسي رو تو ايران گرفته بودم و تقريبا زبانم خوب بود خيلي زود تونستم اينجا با مردم و مخصوصا دخترا رابطه بر قرار كنم و زود زبان اينجا رو ياد بگريم همين ياد گيري زبان اينجا باعث شد خيلي از دخترا مالزيايي باهام رابطه برقرار كنن، دختراي اينجا اكثرا عاشق خارجيايي هستن كه مثه ما ايراني چشم ابرو مشكي هستن يا مثل ايتاليايي ها ولي ازين مو بور و چش رنگيا يه جورايي ميترسن خودشون ميگن خيلي گندن و ترسناك.
بريم سر اصل داستان يه دو سال از اومدنم ميگذشت كه بر حسب يه اتفاق با يه اقايي اشنا شدم به اسم شهرام كه بعدا فهميدم كه با خانوادش و يه خانم كه دوتا پسر ٦ ساله و ٣ ساله داشت اومدن مالزي و قصد داشتن برن اندونزي و از اونجا قاچاقي برن استراليا.
يه هفته گذشت و من تقريبا هر روز ميرفتم و بهشون سر ميزدم البته به اصرار شهرام و خانمش چون ميگفتن اينجا كسي رو نميشناسن و منم ميرفتم و اونا رو با جو مالزي اشنا ميكردم تو اين رفت و امدا بود كه فهميدم اون خانم كه باهاشون بود و اسمش راحله بود با از شوهرش تقريبا جدا شده ولي نه محضري منم بد جور چشم گرفته بودش تصور كنيد يه زن ٣٢يا ٣٣ ساله با قد بلند حدودا ١٧٨ تو پر و گوشتي و نسبت به سنش خيلي هم خشگل و جذاب بودو پوستي خيلي سفيد طوري كه يه روز كه رفتم اونجا شلوارك پوشيده بود و اومد جلو باهام دست داد، خشكم زد بس كه روناش سفيد بو گوشتي بود يه دونه لك تو بدن اين زن نبود همه چيش عالي بود.
تو دلم ميگفتم خاك بر سر شوهرت كه تورو داره از دست ميده.
خلاصه اونروز من با ديدن اين خانم خيلي حالي به حولي شدم و همون لحظه تصميم گرفتم هر جوري هست مخشو بزنم و مهرمو تو دلش بندازم اونم زن اروم و مهربون و خوش برخوردي به نظر ميومد اما تو چشاش شيطنت موج ميزد مخصوصا وقتي ميخنديد يه جوري ميخنديد كه همونجا ابه هم منو هم شهرام ميومد اخه از نگاهاي هميد ميشد فهميد چقد تو كفشه ولي ازون جايي كه دوست صميمه خانمش بود و يه نسبت فاميليه دوري داشتن جرات انجام كاريو نداشت،خلاصه اون روز شهرام و خانمش گفتن ميخوان برن خريد و از منو شراره خواستن كه باهاشون بريم، تو پاساژ شهرام و خانمش جلو راه ميرفتن منو اين حوري پشت سرشون كلي باهم گپ زديم طوري كه يخامون كم كم اب شد اون خيلي زود خودموني شد با من ديگه بجا اينكه بهم بگه اقا فرهاد ميگفت فرهاد جون كه قندو تو دلم اب ميكرد بس كه سكسي حرف ميزد تو راه كه ميرفتم شلوار جين پوشيده بودم كيرم تقريبا ٢٠ سانته اما انصافا كلفت بود بد جور تابلو خودشو نشون ميداد چند بار خودم كامل ديدم يه زير چشي نگا به شلوارم ميكنه ولي به رو خودش نميورد.
داشتيم بر ميگشتيم خيلي دوس داشتم كه به يه بهونه اي شمارشو بگيرم كه يهو خودش گفت كاش منم زبونه اينا رو حاليم ميشد يا حداقل انگليسيم خوب ميبود منم سريع گفتم خوب اگه بخواي من ميتونم تا اينجا هستين كمكت كنم گفت جدي گفتم اره شمارتو بده هر سوالي خواستي ميتوني اس بدي يا زنگ بزني ازم بپرسي هر وقتم كه اومدم خونتون سعي ميكنم بيشتر بهت ياد بدم كلي خوشحال شدو تشكر كرد و شمارشو گرفتم انگار دنيارو بهم داده بودن خلاصه وقتي ازشون جدا شدم يه يه ربع بعد مونده بودم چطور سر حرفو باز كنم كه ديدم خودش پيام داده كه (مرسي فرهاد جون بابت همه كمكات منم قول ميدم شاگرد خوبو حرف گوش كني باشم برات عزيزم)
اس دادن هاي ما اولش يكم درسي بود تا شب كه يكم خصوصي شد از شوهرش پرشيدم كه گفت باهاش نميساخته و ازين جور حرفا كم كم يكم سكسي شد اون از دوس دخترام پرسيد كه گفتم زيادن دورم اما راستش دلم واسه يه هم زبون تنگ شده اينا ادمو نميفهمن كه گفت اره اينا فقط يه چيزتو خوب ميفهمن گفتم چي اول گفت هيچي بعد اصرار كردم گفت همون كه امروز دايت شلوارتو پاره ميكرد يهو چشام شيشتا شد خواستم خودمو چس كنم گفتم ببخشيد واقعا دست خودم نبود اخه واقعا شما همه چي تمومين،كه گفت پس ب خودم اميدوار شدم فك ميكردم ديگه كسي بهم نگا نميكنه خلاصه كلي گپ زديم فرداش گفت ميخوام با بچهام يه اتاق كرايه كنم با اينا راحت نيستم منم با شهرام حرف زدم اونا هم گفتم اره اينطور بهتره تا فرداش يه سويته يه خوابه براش پيدا كردم بهش كمك كردم و وسايلشو جا ب جا كرديم درسته يكم حرفاي سكسي زديم اما زياد بهم رو نداد موقع رفتن بهم گفت مهرداد جون هر جا ميري تا شب واسه ميوام اينجا باشي تا يكم جبران زحمت كنم برات، جمله اخرشو يه جوري گفت كه كل تنم يخ كرد منم يكم تعارف كردم كه گفت نياي ديگه نه من نه تو منم گفتم چشمو رفتم.
ثانيه شماري ميكردم راسه شب بلاخره شب شدو منم يه دست گل كوچيك گرفتم تو راه بهم زنگ زد گفت پس چي شدي گفتم تو راهم بعد با يه لحن خاصي گفت زودتر بيا عزيزم منتظرتم ديگه مطمعن شدم امشب ميخاره.
رسيدم دم سوييتش درو تا باز كرد خشكم زد ٣٦٠ درجه عوض شده بود يه ارايش خليجي كه به صورت گردش خيلي ميومد يه شلوارك خيلي كوتاه قهوه اي روشن كه فقط يه كم از روناشو گرفته بود و لنگاي سفيدو گوشتي و كشيدش حسابي خودنمايي ميكرد يه تاپ چسب و تا بالاي نافش هم پوشيده بود يقش هم باز بود چاك سينش كه حسابي گنده بود فك كنم ٩٠ بود قشنگ تو صورتم بود يهو گفت چته حالت خوبه خنيدم گلو بهش دادم و اومدم بهش بدم گلو گرفت گفت تو خودت گلي برام و منو بغل كرد اخ منم يه لحظه نتونستم كنترل كنم دستم از قصد ماليدم به كونش يه راست چون يكم دير اومدم رفتيم سراغ شام بهش گفتم پسرا كوشن گفت امروز خسته شدن زود خوابيدن، خيالم راحت شد گفتم تاحالا اينجوري نديده بودمت خيلي عوض شدي گفت جدي؟ خوب شدم گفتم خوب بودي مهشر شدي الكي گفتم خبري بوده امروز ؟ گفت نه يه مهمون خيلي خاص داشتم واسه همين به خودم حسابي رسيدم گفتم كي من ميشناسمش گفت اسمش كه فرهاده حالا نميدونم ميشناسيش يا نه بعد خنديدم گفتم يعني من اينقد خاصم بعد با يه عشوه نازي گفت خيلي خاصي عزيزم تازه كجاشو ديدي واي از حيجان داشتم فقط ميلرزيدم تا حالا با يه زن بزرگتر از خودم سكس نداشتم فقط شنده و خونده بودم كه خيلي حال ميده.
شامو خورديم كه پسر كوچيكش بيدار شد شروع كرد به جيغ و داد زدن كه بستني ميخوام من يه لحظه رفتم دست به اب وقتي اومدم يهو ديدم راحله شلواركشو در اورده و پشتش به منه يه شرت مشكي كه رفته لاي كون نسبتا گندش تنش بود وداشت يه شلوار جين ميپوشد خشكم زده بود شلوارشو داشت ميكشيد بالا تا برگشت منو ديد كلي خجالت كشيدم گفتم ببخشيد كه خنديد گفت نه اشكالي نداره عزيزم تقصير من بود باس تو اتاق عوض ميكردم گفتم چرا شلواركتو عوض كري گفت ميرم يه بستني واسه اين توله سگ بخرم با او ضايس برم بيرون راس ميگفت با اون ميرفت هر چي مرد بيرون بودو حلاك ميكرد خلاصه رفتو يه ٥ دقيقه بعد اومد
تا اومد الكي بهش گفتم من دارم ميرم كه گفت نه اصلا نميزارم اين موقع شب بري بهش گفتم بابا يه تخت دو نفره اينجاس واسه تو بچهات گفت نگران نباش بچها كوچيكن ميتوننرو كاناپه بخوابن خلاصه قبول كردم كه نرم بسر كوچيكش بستنيشو خورد همونجا رو كاناپه خوابش برد پسر بزرگشم خودش اورد بعد گفت اينم جا خواب فرهاد خان
رفتم كنار تخت نشستم مونده بودم چطور سر حرفو باز كنم كه گفت فرهاد اگه ابجو ميخوري هست گفتم چرا كه نه دوتا قوطي اوردو نشست پيشم همينجور نم نم ميخورديمو حرف ميزديم تا حالا نشده بود ابجو كلمو داغ كنه اونم انگار بد جور داغ شده بود داشتيم حرف ميزديم كه بازم بحث سكسي شد من الكي از مشكلات جنسي زنانه ازش پرسيدم همينم بحثمونو سكسي كرد همينجوري كه داشتيم حرف ميزديم يه نگاه بازم به كيرم انداخت گفت بازم كه داره جر ميخوره شلوارت خنديديم بهم گفت من عاشق بوي دهن مرديم كه مشروب خورده گفتم ميخواي هاا كنم بو بكشي گفت اره گرماش به صورتم ميخوره حالمو عوض ميكنه دهنمو اوردم جلو صورتش ها كردم چشاشو بست و بو ميكشيد كه يهو ديدم دستشو گذاشت پشت گردنم و لباشو چسبوند به لبام منم كه منتظر همين لحظه بودم لباشو كردم تو دهنم بعد حولم داد و اومد رومو بهم مسلط شد سرشو اورد بالا چشاش پر شهوت بود و التماس گفت فرهاد جونم تو رو خدا بزار امشب كل وجودت مال من باشه گفت قول ميدم امشب كل زحمتاتو جبران كنم حسرت يه سكس كامل تو دلم مونده شوهرم كه از دريغش كرد تو نكن بزار امشب با تو خودمو به اوج برسونم
منم گفتم امشب همه كار ميكنم تا بهترين سكس عمرتو تجربه كني عشقم
خوشبختانه من يكم دير ابم مياد يعني معمولا سكسام تا ٤٠ دقيقه به صورت عادي ميرهاگه خودمو كنترل كنم سايد بتونم تا٤٥ دقيقه هم برم
اينو بهش نگفتم تا حسابي سورپرايز بشه،
خلاصه راحله خيلي وحشي شده بود همش ميگفت كير ميخوام و خودشو بهم ميمالوند گفت ميدوني از اون روز تو پاساژ كه ديدم كيرت زده بالا و فهميدم باس كنده باشه چه حالي دارم گفتم در عوض امشب همش مال خودته سريع لباشو گذاشت رو لبام و وحشيانه ميخوردشون ميگفت هميشه دوس داشتم يه كير جوون تر از خودم بره توم ولي نتونستم جورش كنم همينجور كه لبامو ميخورد دكمه پيرهنمو باز كرد افتاد روم بهم گفت تو هيچ كاري نكن دوس دارم همه كاره خودم باشم تو فقط چشاتو ببند و لذت ببر عشقم گردنمو خوردو ميك زدو حسابي كاز گرفت خيلي وحشي شده بود هميجور ليس زد و اومد پايين نوك سينمو ميك زد كه من عاشق اين كارم دادم رفت هوا و با حرس ميگفت جونم عشقم صب كن به كير كلفتت برسم بعد ببين چه ميكنم خلاصه رفت پايين و شلوارم و جورابامو سريع كند از پام من موندمو يه شرت از زير شرت حسابي كيرم خود نمايي ميكرد پريد بين پاهام اول حسابي از رو شرت بو كشيد و گاز گرفت كيرمو بعد شرتمو در اورد ولي دست بهش نزد گفت امشب تا خود صبح باهات كار دارم گفتم من كه كامل در اختيارتم اومد پايين و از مچ پام شروع كرد به ليسيدن تا بغل كيرو بيضه هام كل پام و رونامو همينجوري ليس ميزد رو ابرا بودم تا حالا اين همه سكس كرده بودم ولي هيچ وقت اين همه لذت نبرده بودم وقتي کاارش تموم شد گفت ميخوام بعد شش ماه كير لمس كنم تا دستشو زد به كيرم يه اهاي از ته دل دوتامون كشيديمو اومد سر كيرمو كرد تو دهنش خيلي حرفه اي سك ميزد واقعا عالي بود ولي كيرم برا دهنش يكم كلفتي ميكرد دوباره وحشي شده بود هم ميخورد هم ميگفت ببين امشب با اين منو جر ميدي تو گفتم ميترسي گفت من عاشق جر خوردنم ارزو به دلم مونده بود يه كير كلفت يه روز من و بكنه جرم بده امشب رسيدم بهش سرشو به كيرم فشار دادم دماغشم گرفتم كه نتونه نفس بكشه چند ثانيه نگه داشتم داشت خفه ميشد رونامو چنگ مينداخت ولش كردم با يه حشر خاصي گفت عاشقتم جرم بده خفم كن امشب هر كار دوس داري با من بكن قوربون كيرت بشم دوباره سرشو به كيرم فشار دادم اينبار بيشتر نگه داشتم ديدم داره اوق ميزنه و رنگش سرخ شده سرشو ول كردم ولي ديدم خودش داره بزور كيرمو ميكنه تو حلقش ديگه نفهميدم يه لحظه گفتم منو لخت كدي خودت هنو لباس تنته خيلي وحشي شده بودم مثه خودش پرتش كردم رو تخت تو چش بهم زدن فقط شرت پاش مونده بود سوتينشو جر دادم پريدم رو سينهاي گندش يكيشونو تا جا داشت كرده بودم تو دهنم و ميك ميزدم اون يكي رو هم داشتم چنگ مينداختميهو رفتم پايين كه كسشو بخورم يهو ديدم خانم كل شرتش خيسه خيسه اينقد خيس كرده بود كه رونشم خيس شده بود چون ازين شرط توريا قرمز كه با سوتينش ست كرده بود پاش بود سريع كشيدم پايين يهو منم مثه خودش رفتم از مچ پاش شروع كردم به خوردن كه يهو بلند شد گفت ببين من كيرتو ميخوام ميفهمي كير زود باش تموم كن ديدم اينجوري زود رفتم سراغ كسش و شروع كردم به خوردن اول كل اباي دورشو ليسدم بعد به بوس كردم بعد زبونمو بردم داخل چاك كسش و از پايين به بالا يه ليس زدم تا اين كارو كردم يهو ديدم راحله پاهاش لرزيد يه اه بلندي كشيد بعد دستشو گذاشت رو سرومو روناشو گره داد پشت گردنمو سرمو حسابي فشار داد به كسش و ديگه اهش به جيغ تبديل شد البته يكم اروم تركه بچهاش بيدار نشن بعد كامل خودشو تو دهن من ارضا كرد بعد دباره من شرو كردم به خوردن اينبار تا يكم خوردم گفت فرهاد اخواهش ميكنم بسه فقط بكن توش منم دلم سوخت زودي سر كيرم گذاشتم درش و كم كم كردم توش كسش زياد تنگ نبود خلاصه شروع كردم به تلنبه زدن تلنبهامو تندش كردم كه ديدم باز داره ارضا ميشه ميگفت محكم تر محكمتر بكن جرم بده كيرت داره پارم ميكنه حس كيكنم كيرت زير گلومه منم داشتم يه بند تلنبه ميزدم كه يهو باز پاشو قفل كرد پشت كمرم نزاشت تكون بخورم فقط خودش زير كيرم يه چندتا تكون خورد و چندتا جيغ كوتاه كشيدو دوباره ارضا شد خلاصه هرچي پزيشن بلد بوديمو رو هم رفتيم اينم راحله هم هر پنج دقيه يبار ارضا ميشد يهو گفت فرهاد چيزي مصرف ميكنی كه ابت دير مياد بهش گفتم نه بابا خدا دادي دير انزالم اول باورش نشد گفتم حالا اين مدت خودت ميفهمي گفت پس شانسم زده ديگه موقعي كه داشتم داگي ميكردمش كونش بدجور وسوسم ميكرد اما از كون كردن بدم ميومد خاطره بدي داشتم ازش
ديگه داشت ابم ميومد كه گفتم ميشه تو كست بريزم گفت نه تو رو خدا تو كونم بريز ولي تو كسم نه حوصله درد سر ندارم بعد حدود ٤٠ دقيقه يه نفس گايدن داشت ابم با فشار ميومد احساس كردم يك ليتر اب تو كيرم جمع شده و ميخواد بپره بيرون اونم فهميد كه داره ابم مياد يكسره قوربون صدقم ميرفت ايم تا خواست بياد كشيدمش بيرون اونم زود برگشت گفت بريز رو سينهامو صورتمو تا الان تو زندگيم ياد ندارم اينقد اب ازم اومده باشه خودم تعجب كردم كل صورتش پر اب شد خيلي بهم حال داده بود كل شيره بدنم زد بيرون از كيرمگفت هميشه اينقد اب كيرت زياده الكي گفتم اره گفت واي الهي فدات شم كه اينقد همه چی تمومي تو سكس منم گفتم زود ابارو پاك كن با دسمال كه ميخوام بيهوش بشم تو بغلت يه چشمي گفتو خودشو تميز كردو منو مثه يه بچه گرفت تو بغلش ايقد ازم اب رفته بود كه نا نداشتم چشامو باز كنم اونم همه صورتمو بوساي كوچيك ميكردو نوازشم ميكردو قوربون صدقم ميرفت و دوتامون لخت تو بغل هم خوابيديم صبح با بوسهاش از خواب بيدار شدم ديدم انگار خيلي از من زودتر بيدار شده و صبحونرو اماده كرده و گفت عشقم پاشو يكم تقويتت كنم كه حسابي با هم كار داريم اين چند روز
منو راحله چند بار ديگه تو اون چند هفته تقريبا ميشه گفت هر روز با هم سكس كرديم وبعدش اون رفت اندونزي و بعدم استراليا الانم هنوز با هم در ارتباطيم يه قولايي داده كه شايد بتونه يه هفته بياد پيشم كاش بياد بازم دلم براش تنگ شده…
پايان
نوشته: فرهاد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها