داستان های سکسی

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی

فیلم های سکسی خارجی

املاک سام

هر کسی توی زندگیش شاهد اتفاقات عجیب و غریبه که خیلیاش تا ابد از یادش نمیره، منم تصمیم گرفتم عجیب ترین اتفاق زندگیمو بنویسم.
شغل من مشاور املاکه و تو محله دیباجی تهران کار می کردم. سامی رییس من و صاحب مغازه یک مرد چاق دایم الخمر سیگاری و کون گشاد بود که حتی بخاطر اینکه رفت و آمدش به مغازه راحت باشه، تو برج روبروی مغازه یک واحد اجاره کرده بود و کلا دنیا به کیرش بود ولی زنش برعکس خودش اسمش مگنولیاس که همه مگی صداش میکنن و یه زن پر انرژیه تقریبا چهل و پنج ساله که دو تا بچه هم داره به اسم هانا و شانی.
یه روز ظهر طبق معمول مغازه رو برای ناهار بستم و اینم بگم سامی یک واحد کوچیک برای نوشتن قرارداد هاشون توی همون برجی که ساکنه خریده البته بعدا فهمیدم این واحد بیشتر به عنوان مکان ازش استفاده میشه، خلاصه من بعضی از ظهرها میرفتم خونه ی یکی از رفیقام سمت اختیاریه و دو ساعتی استراحت میکردم و ناهار میخوردم و بعد از ظهر ساعتای تقریبا چهار مغازه رو باز میکردم، اون روز ظهر رفیقم خبر داد خونه نیست منم تصمیم گرفتم برم واحد روبروی مغازه یکم استراحت کنم وقتی کلید انداختم فهمیدم کسی داخله، مشکوک شدم بیصدا از پشت ساختمون رفتم پشت پنجره (واحد همکف بود) چیزی که میدیدم رو باور نمیکردم انگار یه سطل آب یخ ریختن روم، آقا فریدون بابای سامی رو مبل دراز کشیده بود و مگی روی کیرش نشسته بود داشت تلمبه میزد، با گوشی ازشون فیلم گرفتم و برگشتم مغازه، یعنی سامی میدونه؟ اگر نمیدونه باید بهش بگم؟ بچه هاش بفهمن چی؟ بابای سامی یه پیرمرد هشتاد ساله ولی قد بلند خیلی خوشتیپ و البته خانم بازه میگن جوونیاش کس باز قهاری بوده ولی آدم هرچقدر هم بیناموس باشه مگه میشه با عروس خودش سکس کنه؟ نمیتونستم به سادگی بگذرم ،اون شب تا صبح کلی با فیلمش جق زدم و تصمیم گرفتم با مگی صحبت کنم فردا عصرش مگی وقتی داشت با ماشین میرفت بیرون یه بهونه جور کردم از مغازه زدم بیرون و با موتور تعقیبش کردم، سر آجودانیه آقا فریدونو سوار کرد و رفتن خونه یکی از فامیلاشون که خارج زندگی میکنه و کلید خونش دست فریدونه، مطمین شدم مگی خودش این رابطه رو دوست داره، هیچ وقت فکرشم نمیکردم مگی خانم ،کسی که حتی یک درصد هم فکرش رو نمیکردم جنده باشه به پدر شوهرش کس بده، ، یه روز که سامی مغازه نبود از تو گاو صندوق کلید یکی از مشتریا رو بردم کلید سازی و کپی کردم، مشکل مکان حل شده بود و مونده بود نقشه اصلی یعنی کشوندن مگی تو مکان، ماشین مگی یه برلیانس داغونه و هر دقیقه هم خراب میشه و همیشه به سامی زنگ میزنه که فلان جا ماشینم خراب شده خودتو برسون و از اونجایی که سامی آدم کون گشادیه منو میفرسته برم، غروب پنجشنبه بود و مگی خانم برای خرید میره بیرونو ماشین تو اتوبان خاموش میکنه، یعنی لحظه ای که سامی گوشیو قطع کرد و گفت ماشین مگی خراب شده داشتم از خوشحالی بال در میاوردم و به سختی تونستم جلو خودمو بگیرم تا سامی متوجه نشه ، مخصوصا با اسنپ رفتم تا بتونم برگشتنی مخشو بزنم، توی راه قفل گوشیمو برداشتم و کلیپ سکس مگی رو هم گذاشتم روی صفحه، به اندازه ی صبح کنکور استرس داشتم.
خوشبختانه ایراد اتصال سر باطری بود و خیلی زود درست شد، میخواستم هر جور هست بهش بگم ،گوشیمو انداختم کف ماشین مگی و گفتم لطفا بشین پشت فرمون و هر موقع گفتم استارت بزن چند دقیقه بعد ازش خواستم با گوشیم تماس بگیره و بهش گفتم فکر کنم گمش کردم، فقط باید منتظر میموندم تا کلیپ خودشو تو گوشیم ببینه الکی سرمو کردم تو موتور که یهو از ماشین پیاده شد داد کشید این چیه تو گوشیت؟ رنگش مثل گچ سفید شده بود، دوباره عربده کشید با توام گفتم این چیه تو گوشیت از کجا اوردیش؟
با لحنی بسیار آروم و با آرامش گفتم نترس دهنم قرصه به هیچ کس نگفتم و نمیگم، زد زیر گریه و نشست تو ماشین زار زار گریه میکرد، بدجوری احساس گناه میکردم، کاپوتو بستم نشستم کنارش گفتم فقط بگو چرا؟؟
ای کاش من هیچ وقت از این ماجرا خبردار نشده بودم وقتی داستانو برام تعریف کرد احساس کردم زندگیم به دو قسمت تقسیم شد، قبل از این لحظه و از این لحظه به بعد…!
آقا فریدون نصف زنای محله رو کرده و زنایی که حتی یک درصد هم احتمال خطا ازشون بعیده به فریدون کس دادن! کسایی که من باورم نمیشد جنده باشن ، خیلیاشون متاهلن حتی یه بار با زن باردار پا به ماه سکس کرده. عادتشه موقعی که سکس میکنه کسایی رو که کرده لو میده و اینو خیلیا میدونن و تنها راز موفقیتش هم همینه.
اکثر کسایی که باهاش سکس کردن فقط بخاطر این بوده که بفهمن تو محله کی جندس داده و به همین روش مسخره و ابلهانه تونسته با نصف محل سکس کنه البته مگی میگفت اولین بار فریدون شروع کرده، مگی هم چون این رازو میدونسته بدش نیومده جنده های محلو بشناسه تا اومده به خودش بیاد دیده کیر فریدون تو کسشه.
مگی رو بردم خونه مشتری باورم نمیشد زن سامی کسی که ازش کلی حساب میبردم مثل برده ها هر کاری میگم انجام میده شانسمون خونه مشتری تخت داشت، نشوندمش رو تخت اول نوازشش کردم و شروع کردم ازش لب گرفتن حسی که مگی بهم میداد خیلی عجیب بود شهوت ، ترس و هیجان با هم قاطی شده بود، چند دقیقه ای لباشو خوردم و شلوار و شورتشو در اوردم شروع کردم به لیسیدن کسش بدجور حشری شده بود وقتی داشت ارضا میشد یه جیغی کشید شانس اوردم خونه مشتریه یک طبقه بود و همسایه نداشت یه دفعه بلند شد کیر منو تا ته کرد تو دهنش به قدری حرفه ای ساک میزد فکر میکنم حتی یک دقیقه هم نشد داشت ابم میومد، تا اومدم بخوابونمش رو تخت اون منو خوابوند و نشست رو کیرم همین جور که داشت کس میداد سوتینشو در اورد همیشه ارزوم بود سینه های بزرگشو ببینم حالا با کس دادنش طوری سینه هاش بالا پایین میشد که تو فیلم سوپر هم قفله، هر بار که کسشو میکوبید روی کیرم بلندتر اه و اوه میکرد و میگفت عاشق این پوزیشنه پنجه ها مونو قلاب کرده بودیم به هم، رو ابرا بودم از شدت لذت و هیجان داشتم دیوونه میشدم ، دستاشو کرد تو موهاش و همینجور تلمبه میزد تا بهش گفتم داره میاد تلمبه زدنو قطع کرد و با تمام زورش کسشو فشار میداد رو کیرم و یکی از بهترین لحظه های زندگی من در اون لحظه رقم خورد در تمام زندگیم اینجوری ارضا نشده بودم واقعا راست میگن سکس با زن کار بلد یه چیز دیگس ما مردا لحظه ی ارضا شدنمون چند ثانیه اس ولی اون روز انگار آبم تموم نمیشد، جون نداشتم از جام تکون بخورم چند دقیقه ای کنار هم دراز کشیدیم منم جلوی خودش فیلمشو پاک کردم. میگفت سامی بخاطر مصرف زیاد سیگار و الکل و اضافه وزن بالا نمیتونه درست باهاش سکس کنه و همین دلیلی شد که پیشنهاد فریدونو قبول کنه و ازم خواست دیگه پیش سامی کار نکنم منم محل کارمو عوض کردم ولی دورادور آمارشو داشتم دیگه هیچ وقت نشد بکنمش ولی به جرات میتونم بگم بهترین سکس زندگیم بود.

نوشته: محسن

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها