–
وفتی فهمیدم اونه ازتعجب داشتم شاخ در میآوردم . فکر نمی کردم این زن همونی باشه که من باهاش چت دارم ولی یه چند تا چشمه ازش دیدم و باورم شد که خودش باشه . من دریکی ازشهرستانهای شمالی زندگی می کنم . یه خونه دو طبقه دارم که طبقه زیری اونو به یه زن و شوهر تازه ازدواج کرده اجاره دادم . زنه اسمش عهدیه بوده و زیر نشون می داده . شوهرشم یه چهار پنج سالی ازش بزرگتر بوده مغازه دار بود. مثل من که کارم پرده دوزی و پرده فروشیه .. خانومم معلم مدرسه ابتدایی بوده و همیشه هم صبحها میرفت سر کار .. بد جوری معتاد چت و این جور برنامه ها شده بودم ..این بر نامه مال همون وقتاست که تازه بر نامه چت و این جور کارا مد شده بود . با یه دختری آشنا شده بودم که می گفت تازه ازدواج کرده و هنوزبچه نداره و منم در جواب بهش گفتم که منم بعد از یه سال ازدواج هنوزبچه دار نشدم و ازاین حرفا تا این که هر روز که می گذشت یه اطلاعات بیشتری از همو به هم می دادیم . من یکی که هر چی رو بهش می گفتم صحیح بود . البته از ریزه کاریها ی زندگی و اسم دقیق خودم چیزی نمی گفتم اونم همین طور . یه حسی به من می گفت که اون درست میگه . چون موردی نبود که ما بخواهیم همدیگه رو بشناسیم . در هر حال ما از همون اولش می دونستیم که هر دو مون مال یه شهریم . ولی نمی دونستیم که در یه کوچه و یه خونه زندگی می کنیم . اون همون مستاجر طبقه زیری ما عهدیه بود . راستش همیشه وقتی اونو می دیدم دلم می خواست باهاش سکس داشته باشم . چون بر خلاف شوهرش که جذاب نبود من خیلی خوش تیپ بودم و اون اکثرا خیلی خیره بهم نگاه می کرد و لی چون زیاد ه از حد پا پیش نمی ذاشت واسه همین من کنار می کشیدم . تا این که یکی از روزها در مورد کارش گقت که یه مربی ورزشه و کارش تکواندوست . راستش اصلا فکرم به این نرفت که ممکنه عهدیه باشه . یه روز گفت که مستاجره .. واسه یه لحظه حواسم رفت پیش عهدیه .. اون روزی که بالاخره شک من به یقین تبدیل شد وقتی بود که هنگام چت به من گفت که یکی در زده الان بر میگرده .. در همین لحظه منم صدای زنگ در طبقه پایینی رو شنیدم . یه بچه دبستانی بود که توپ فوتبالش افتاده بود تو خونه مون و عهدیه اونو بهش پس داد . جالب اینجا بود که عهدیه به این موضوع اشاره کرد و دیگه فهمیدم که خودشه .. ازاون به بعد بود که یه جورایی رو مخش کار کردم تا قلقشو بگیرم . حرفمون شده بود تحریک پذیری مردان و زنان واین که مردا بیشتر چی دوست دارن و منم ازچیزایی که زنا رو تحریک میکنه و علاقه های اونا می پرسیدم . وقتی ازاون راجع به تمایلات غریزی و شهوت و این که تنوع سکس با غیر همسر جنبه مثبتی داره می پرسیدم کاملا موافق بود . خیلی راحت با هم حرف می زدیم . ازاین به بعد باید فعالیت خودمو زیاد می کردم و زودتر قال قضیه رو می کندم . ولی دلم نمی خواست در جا خودمو معرفی کنم که اون دستپاچه شه . هر بار با حرفای وسوسه انگیزخودم اونو تا به حدی می رسوندم که کار ما به سکس چت هم رسیده بود . وقتی که میگفت خیلی دلش می خواد باهام سکس داشته باشه ولی به خاطر شرایط مستاجر بودن خودش می ترسه خنده ام می گرفت . سکس چت های ما هردو تای ما رو خیلی حشری می کرد طوری که من یکی که دستم می رفت روی کیرم حالا اونو نمی دونم . مثلا می گفتم عزیزم کوستو باز کن تا من کیرمو بکنم توش -اونم میگفت ازخانومت اجازه گرفتی ;/; منم بهش می گفتم هر وقت تو ازصاحب خونه ات اجازه گرفتی منم از خانومم اجازه می گیرم . -کونمم می خوای خوش تیپ ;/; -اونو که دیگه جرش میدم . فکر نکنم کونت تحمل کیر منو داشته باشه . -ببینیم و تعریف کنیم -تو که نشون نمیدی -تو خیالت ببینش . -یعنی این جوری هم نمیدیش . -تو جون بخواه کون که سهله .. خلاصه یه چند روزی رو این جوری سر کردم و دیگه تصمیم گرفتم ازطریق صاحب خونگی خودمو بهش بچسبونم . فقط وقتی که باهاش خداحافظی می کردم طوری اونو وسوسه اش می کردم که اگه یه جوری برم پیشش خیلی راحت تر بتونم باهاش کنار بیام . یه روز اونو بیش از حد حشری کرده بودم که کار از سکس چت هم گذشته بود و مدام ازم کیر می خواست و آه می کشید . من شهوت رو از کلامش حس می کردم . بعد از تموم شدن صحبتهامون اومدم پایین و در اتاقشونو زدم که مثلا با شوهرش کار دارم . اون خودش نیمساعت پیش رفته بود مغازه و من چون عیالم رفته بود سر کار واسه چت بازی با عهدیه هنوز سر کار نرفته بودم . تیپ زدم و روبروش قرار گرفتم . از چشاش شهوت می بارید . یه برق خاصی داشت که تا حالا اونو این جوری ندیده بودم . روسری خودشو داده بود عقب . دامن کوتاهی پاش کرده بود که جوراب هم نداشت . از اونجایی که می دونستم واسه کیر الان هر کاری می کنه تو چشاش زل زده مات موندم . -ببخشید سیامک خان مشکلی پیش اومده ;/; حالتون خوب نیست ;/; -چرا . حالم خوبه ولی شما به جای همشیره ما … -حرفتونو قطع نکنین آدم که با همشیره اش رودر بایستی نداره . باید حرفشو بتونه خیلی راحت بزنه . -امروز یه خوشگلی خاصی پیدا کردین .. لب پایینشو جمع کرد و سری تکون داد و گفت یعنی همه مردا باید چشم چرون باشن -نه این که شما زنا دلتون نمیخواد ;/; -زل زدم تو شکاف سینه هاش که یه مقدار از اونا رو نشون می داد -شما که از چشم و صورت رسیدین به جا ی دیگه -هیکلتون حرف نداره . خوش به حال حمید خان -آقا سیامک خیلی بده یک مرد هیز باشه . شما می خواستین یه زن مث منو بگیرین . اخلاق خودتونو که می دونستین . -به نظر شما من چه جوریم -خیلی هیز . هات . یعنی گرم و داغ . به یک زن قانع نیستین .. -از کجا متوجه میشین .. -از چشاتون .. از حالت نگاه و نوع تبسم . -حالا اجازه می فرمایید من عقیده خودمو در مورد شما بگم ;/; -بفرمایید امید وارم چیز زننده ای نباشه همراه با رعایت احترام باشه -من فکر می کنم شما هم زنی هستید که حاضرید دوست پسر داشته باشید -متاسفم براتون . دوست پسر بگیرم که چی بشه. -اگه جوابتونو بدم ناراحت نمیشین ;/; -اگه ندی ناراحت میشم .. اینو که گفت دیگه معطل نکردم رفتم طرفش طوری اونو بغلش کردم که چاک سینه هاش به سینه ام بچسبه تا رفت از دستم فرار کنه لبامو گذاشتم رو لباش . می دونستم مقاومت و دست و پا زدنهاش یه دکوری بیش نیست و داره واسم فیلم میاد . دستموگذاشتم پشتش ویواش یواش رسوندم به پشت دامنش و اون جایی که کیپ کون بر جسته و خوشگلش شده بود . با کف دستم اون قسمتو می مالیدم -نههههههه نکن نکن سیامک تو زن داری من شوهر دارم . با یه دست دیگه ام زیپ دامنشو کشیدم پایین . یه دستمو از جلو و یه دست دیگه امو از پشت گذاشتم داخل . حالا هم کونشو هم کوسشو در اختیار داشتم و از دو طرف بهش چنگ انداخته بودم . در حالی که لبامو رو لبای عهدیه می گردوندم گفتم نگو عزیزم نگو نگو که نمی خوای . چشاشو خیلی آروم می بست و بازش می کرد و می گفت این که رسمش نمیشه که من تابع هر چی که دلم می خواد باشم -ولی اگه باشی ضرر نکردی . شلوارمو کشیدم پایین و کیرمو مالیدم به دستش -بمالش . با کیرم ور برو . ببین این همون چیزی نیست که تو دوست داری و می تونه تامینت که . ;/; -خیلی زود شروع کردی سیامک . نذاشتی من از نظر فکری خودمو باهات عادت بدم . یه زن وقتی که روحشو در اختیار یکی قرار میده خیلی راحت می تونه جسمشو هم بده -یعنی تو حالا نمی خوای جسمتو بهم بدی ;/; نمی خوای ;/; یه نگاهی بهم انداخت و گفت چرا .. منم مثل تو و هر زن و مرد دیگه ای هوس دارم . همه آدما ته دلشون دوست دارن با خیلی ها سکس داشته باشن . شاید این یه دروغ باشه اگه یکی بیاد و بخواد بگه که من می خوام فقط با یه نفر باشم . -حالا تو دوست نداری باهام باشی ;/; -کف دستمو گذاشته بودم رو کوسش .. بیحال شده بود . دامنشو از پاش در آوردم . بلوزشم همین طور . در ورودی ساختمونشونو از داخل قفل کردم و اونو بغلش کرده و بردمش رو تخت .. -چیه هنوزم شک داری که من می خوام کیرمو فرو کنم تو کست ;/; -شک نه یقین دارم . شما مردا همه تون از یه جنسین . می دونم حاضری از رو جسدم بگذری ولی از کسم نگذری . -ببینم دوست داری اول کوستو بلیسم و میکش بزنم بعد بکنم توش ;/; -میل خودته هر جور راحت تری -پس دو طرفشو باز می کنی تا راحت تر کیرمو بکنم توش ;/; یه وقتی نگی ها از خانومت اجازه گرفتی یا نه چون من اون وقت میگم هر وقت تو از صاحب خونه ات اجازه گرفتی من هم از خانومم اجازه می گیرم .. راستش تا حالا دلم می خواست که اون ندونه که ما با هم چت داریم و بعد بکنمش ولی حس کردم که اگه بدونه شاید با تمایل بیشتری خودشو در اختیار من بذاره و احساس آرامش بیشتری کنه و از سکسمون لذت بیشتری ببریم . یه نگاه عجیبی بهم انداخت و چند بار رفت تا لب باز کنه و چیزی بگه اما متوجه شدم که پشیمون شده . خیلی رفته بود تو فکر . مخشو بد جوری کار گرفته بودم . یه خورده ازش هیکل مند تر بودم و با این که اندام خوش دستی داشت و لاغر هم نبود و خیلی هم کشیده و موزون بود بازم زورم بهش می رسید که بغلش کنم . اونو بلندش کرده و بردمش نزدیک کامپیوتر . -چیه هوس اینترنت کردی ;/; اون وقتا هیشکدوممون لپ تاب نداشتیم وگرنه یه جور دیگه ای می تونستم سر به سرش بذارم .. -عهدیه جون راستش می خوام یه اعترافی پیشت بکنم . -بکن . من با یه دخترچت می کنم و ارتباط ایمیلی دارم -واااااییییی پس تو سابقه ات خیلی زیاده . منو می خوای داشته باشی ;/; چت هم می کنی ;/; پس اشتهات خیلی زیاده -فقط یه راهنمایی ازت می خواستم . من الان میرم تو ایمیلم . نوشته های اون دختره یا خانومه رو که شوهر هم داره بهت نشون میدم . به نظرت من چه طوری می تونم دلشو به دست بیارم و از نزدیک اونو ببینم . -حتما می خوای باهاش سکس هم کنی -توکه می دونی من اگه اراده کنم هر کاری می تونم بکنم . -متاسفم هم برای خودم و هم تو . رفتم تو صفحه ایمیل خودم .. وقتی چشمش به ایمیل آدرسم افتاد رنگش پرید . سرش گیج رفت . رفتم بهتر کنم بد تر کردم . -برو بیرون .. برو نمی خوام ببینمت . همین فردا به حمید میگم که از اینجا پا شیم . تو منو مسخره کردی . با احساسات من بازی کردی . گولم زدی . تو از اولشم می دونستی که من مستاجر تو هستم .. منی که دارم باهات چت می کنم . -عهدیه به جون تو تازه امروز فهمیدم .. -جون خودت -باور کن . اگه از همون اول می دونستم که همون اول تر تیب تو رو می دادم -چی بود داشتی منو امتحان می کردی ;/; -راستش همچین قبول هم نشدی . چون از همون اول هم خودتو تسلیم من کرده بودی ومنم همچین آدم پاکی نیستم . چون از اول به تو نظر داشتم . حتی همون زمانی که نمی دونستم اونی که دارم باهاش چت می کنم تو هستی به تو نظر داشتم . اشکشو در آورده بودم . -برو نمی خوام ببینمت . من دوستت داشتم -آره دوست داشتی اونم در دنیای مجازی . در دنیای واقعی می خواستی به صاحبخونه خودت کوس بدی .. حالا دنیای مجازی تو از دنیای حقیقی تو خجالت می کشه . من اگه الان از پیشت برم و دماغ سوخته ات کنم نه دنیای مجازی رو داری و نه حقیقی رو . اینو که گفتم یه لحظه بر و بر نگام کرد و گفت -تو خیلی خوب می تونی رامم کنی . با حرفات گولم بزنی . درست مثل وقتی که با هم چت می کردیم . رفتم نزدیکش و تا رفتم بغلش کنم خودشو انداخت تو بغلم و خودش لبامو به لباش چسبوند و با یه حرارت خاصی شروع کرد به بوسیدنم . آدم از کارای این زنا سردر نمیاره . اون نفرت و حرص و جوش دقیقه قبل یهو جاشو داده بود به عشق و محبت . ظاهرا فکرش و روانش قبول کرده بود که منو بپذیره .-سیامک دوستت دارم -منم همین طور عهدیه . حالا خیلی راحت تر می تونم باهات سکس کنم . -منم خیلی راحت می تونم تسلیم تو شم . یواش یواش خودمونو کاملا لخت کردیم . چقدر هیکلش درست بود و سینه های متوسطش سفت بود . سینه هاشو با لذت فشار می دادم و اونم نمی گفت که دردم گرفته . با یه اشتهای خاصی نوک سینه هاشو می مکیدم . وقتی کیرمو بردم طرف دهنش دهنشو خیلی راحت باز کرد و با اشتهای هر چه تمام تر واسم ساک زد . خیلی حرفه ای و با تجربه این کارو انجام داد . نشون می داد یا از این کارا واسه شوهرش زیاد انجام داده یا زیاد در این زمینه فیلم دیده . کیرمو از دهنش در آورده گذاشتم وسط سینه هاش . دوتا سینه هاشو با دستام به طرف کیرم فشرده و اونم با دهنش وقتی کیرم اوج می گرفت تلاش می کرد که سرشو بذاره تو دهنش . بازیمون گرفته بود . -عهدیه عهدیه .. منو بخشیدی ;/; دیگه ازم گله ای نداری ;/; -تو چطور سیا مک .. -حالا که با همیم .. با هم .. خودمو بهش چسبوندم و غرق بوسه اش کردم . دیگه نمی دونستیم داریم چیکار می کنیم . انگار تو یه پیست دو میدانی داشتیم یه مسابقه دو سرعت بر گزار می کردیم . به سرعت هر جایی از بدن همو که در دسترس می دیدیم بی نصیب نمی ذاشتیم . هیشکدوممون باورمون نمی شد که پس از مدتها چتی که با هم داشتیم کارمون به سکس کشیده باشه . دوتایی مون نمی دونستیم از این لحظات چه جوری استفاده کنیم -عهدیه من که همون حس شب اول عروسی مو دارم . -همون شب زفافو میگی ;/; اتفاقا منم همون حسو دارم . ..حوصله باز کردن مغازه امو. نداشتم . زنم چند ساعت دیگه از سر کار بر می گشت و دیگه نمی خواستم حسرت این لحظه های خوش به دلم بشینه . بی خیال کاسبی . هردومون غرق در حس قشنگی که داشتیم برای روزای بعدمون نقشه می کشیدیم . وقتی کیرمو به کوس خیسش چسبوندم و اونم بهم نشون داد که آماده پذیرفتن اونه حس کردم که یک رابطه مستحکمی بین من و اون در حال شکل گیریه . با ورود خزنده کیر خزنده به کوسش هردومون اینو به خوبی حس کردیم که دیگه هیچی نمی تونه ما رو از هم جدا کنه . -سیا .. سیامک دلم می خواد فقط مال من باشی .. فقط مال من . حالا دیگه به زنتم حسودیم میشه .. خودمو انداخته بودم روش. -عزیزم سیا جونم سنگینی خودتو بنداز رو من .. می دونستم که با قدرت بدنی که داره می تونه تحملم کنه . دوست داشت سنگینی تنمو رو بدن خودش حس کنه . کیرم در یه وضعیتی قرار گرفت که دیگه نتونستم رو بدش حرکتی داشته باشم . واسه همین کیر قفل شده من توی کوس عهدیه طوری داغ شده بود که فکر کردم باید آبشو خالی کنه تا یه خورده خنک شه . -سیامک راحت باش .. من می خوام .. بده ..بده .. کیرتو .. آبشو .. دستاشو گذاشت رو باسنم و اگرم یه مختصر حرکتی می تونستم به خودم بدم دیگه نذاشت .. کیرم خودشو ول کرده بود و آبم همین جوری خیلی نرم و گرم و روون تو کوسش خالی می شد -آخ جووووون عهدیه ولی عهدیه چشاشو بسته بود و در سکوت با یه لبخند خاصی آروم آروم داشت یه چیزایی زیر لب می گفت . انگشتششو از بغل فرو کرد تو کوسش . یه خورده از آبی رو که در حال پس زدن بود با انگشتش جمع کرد و اونو با لذت فرو برد تو دهنش و اونو لیسید . منم دیگه ولش نکردم و در همون حالت به کردنش ادامه دادم . -آخخخخخخخ سیامک سیااااااا کوسسسسسسم کوسسسسسم .. سوختم سوختم .. هر جوری که می خوای جرررررم بده .. نذار از دستت دربرم .. بیا بیا ببین همه جام مال توست . من مال توام .. مال تو -عهدیه تو فقط مال من نیستی -اگه بخوای مال تو میشم . فقط مال تو . فقط به تو کوس میدم . .. اونم داشت موقع سکس یه تعارفات الکی می کرد . دیگه این جور وقتا حرف خودش میاد . یه پاشو طوری داد هوا که شبیه حرکت تکواندویی شده بود . یه خورده خودمونو کنار تر کشیدیم تا پاشو به دیوار تکیه بده . یه کمی سرشو هم آورد بالا تا بتونه کیرمو ببینه که چطور می کنم تو کوسش و می کشمش بیرون . دوباره یه سکوت خاصی بر محیط حکمفر ما شد . من دست از قدرتمندانه گاییدن بر نداشته بودم . هر لحظه منتظر بودم تا کارش تموم شه ولی خیلی خوشش میومد و به این زودیها هم ارگاسم بشو نبود . یک آن دیدم که یه فریاد تکواندویی کشید . درست مثل این که یه ضربه امتیاز آوری به حریفش زده باشه ولی در واقع یه ضربه خورده بود . سرش افتاد به سمتی و دیگه تکون نخورد . -پسر منو ناک اوتم کردی . یه دستی به کونش کشیدم . یه کون ورزشکاری سفت بود که وقتی با کف دستم بهش ضربه می زدم دچار لرزشهای ژله ای هم می شد . -چیه سیا .. نگو هوس کونمو کردی .. آخه اگه فرو کنی توش فکر کنم تا چند ماهی باید ورزشو ببوسم . -عهدیه تو که می دونی غذای بی نمک حال نمیده -یعنی کوسم بهت حال نداد ;/; -چرا عزیزم به دل نگیر ولی با گاییده شدن کونت سکس ما یه صفای دیگه ای داره . -منم باید صفا بکنم یا نه ;/; اون وقت درد رو چیکار کنم .. دید که حریف من نمیشه و دلشم نیومد که دل منو بشکنه . رفت و یه قوطی کرم مخصوص آورد و حسابی کیر منو کون خودشو باهاش چرب کرد و گفت یه خورده یواش تر . خیلی تنگه و حساسه -اوخ عهدی جون اگه بدونی من چقدر عاشق تنگ و ریز هستم . ولی خب یه وقت فکر نکنی من با خیلی ها بودم . وقتی نوک کیرمو به اون فضای سوراخ کونش می مالیدم انگاری گمش کرده بودم . چه کون باحال و خوشگلی داشت . حتی دلم می خواست بعد از این که حسابی کردمش کون و کپل عهدیه جونو گاز و لیسش کنم . با این که سوراخ کون عهدیه و کیرم تا اونجایی که می شد و به حد زیاد کرم مالی شده بود ولی بازم موقع فرو رفتن کیرم تو کون عهدیه زن بیچاره درد شدیدی رو تحمل کرد . -آخخخخخخ کونننننننم .. نرم نرم بکن .. اول یه خورده یواش یواش میلیمتری کیرتو تو کونم بازی بازی بده تا عادت کنه .. -خانوم ورزشکار تو که درد ورزشکاری و تمرین باید رو تنت باشه -ولی درد کون یه چیز دیگه ایه . وای کونم .. با این که دلم می خواست کونشو مثل کوسش بکنم و بذارم تا ته بره و دوباره بکشمش عقب ولی حس کردم نباید خود خواه باشم . تازه از بس سوراخ کونش و راه عبورش تنگ و باریک بود که کیر کلفت من به آرومی نمی تونست اون داخل رفت و بر گشت کنه .. صبرم سر اومده بود . ولی حوصله به خرج داده بودم تا این که یه خورده وضع بهتر شد و منم تونستم با سرعت و لذت بیشتری کیرمو رو به جلو حرکت بدم . ولی کون تنگ عهدیه طوری کیرمو قفل کرده بود که در یکی از این بر گشتها کیر عقب نمیومد و اون داخل گیر کرده یا چسبیده بود . لحظه به لحظه داغ تر می شدم . به زور جلوی خیس کردن رو گرفتم . دلم می خواست مدت زمان بیشتری با کونش حال می کردم . از حالات و یکی دو تا جهش رگهای کیرم که آبی تو کون عهدیه ریخته نشد اون فهمید که من نزدیکه آبم بیاد . واسه همین کونشو از عقب بشتر بهم چسبوند . دیگه نتونستم مقاومت کنم .. -آهههههه جووووووون داره می ریزه تو کونت -بذار بریزه سیا جون . چقدر داغه بهم انرژی میده . اگه قبل از مسابقه یکی از اینا بریزی تو کونم فکر می کنن دوپینگ کردم . خلاصه اون روز تا نزدیک ظهر عهدیه جونو به روشهای مختلف گاییدم و اونو بردمش حموم و یک ساعتی رو هم توی وان با هم بودیم . کونشم دوباره کردم این بار سیر سیر . اون روز از باز کردن مغازه منصرف شدم . چند روز گذشت . کار به جایی رسیده بود که اگه عیال منم خونه بود گاهی بعد از ظهر ها که شوهر عهدیه خونه نبود قبل از رفتن به مغازه می رفتم تر تیبشو می دادم . یه روز رفتم تا بهش یه خبر خوش بدم .. دیدم اونم یه خبر خوش داره .. تعارف می کردیم که کی اول بگه . از بس اول گفت که سرور من بگه نخواستم احترام گذاری اونو رد کنم .. -ببینم عیال من با خونواده پدریش می خواد بره عمره دو هفته ای نیست — چه تصادفی شوهر منم فردا می خواد با خونواده خودش بره عمره .. -جووووووون پس دو هفته ای رو من و تو می تونیم زن و شوهر باشیم .. چه کیفی ! چه حالی ! دیگه از این بهتر نمیشه .. -ولی ناصر جون من دلم این دو هفته ای واسه یه چیزی خیلی تنگ میشه -واسه چی عزیزم -بی احساس به همین زودی یادت رفت ;/; همون چیزی که من و تو رو به هم نزدیک کرد . -آها چت کردنومیگی ;/;…. پایان .. نویسنده .. ایرانی